بی شک بزرگترین فرصت و تهدید در جهان امروز، ارتباط داشتن در دنیای رسانه و شبکههای اجتماعی است که به طور ۲۴ ساعته در حیات تمام اعضای جامعه نفوذ و تاثیرگذاری مستقیم دارد. مواجهه جامعه با شکل های سنتی رسانهها و تبلیغات آن، زمانی صرفا متوجه تلویزیون و رسانههای چاپی و تبلیغات دستی مستقیم همچون بیلبوردها (آگهی نما) و یا کاغذهای تبلیغی بود ولی ما امروز در جهانی زندگی میکنیم که رسانه و شبکههای اجتماعی هوشمند و مدرن آن قدرت مطلق جهان است. با بررسی تحقیقات انجام شده در جهان، از کودکان گرفته تا دیگر اعضای جامعه شاهد آن هستیم که روزانه دست کم پنج تا هشت ساعت، تمام اعضای جامعه درگیر مستقیم با فناوری شبکه های مجازی هستند که گاه این زمان به هشت تا ۱۲ ساعت افزایش پیدا میکند.
شهروندان به طور مستقیم و غیرمستقیم جهت پیشبرد امور خود به اینترنت و شبکه های اجتماعی وابسته شده اند و در این میان به دلیل اعتیاد روزافزون به شبکههای اجتماعی و نیاز به فهمیدن جهان از طریق رسانه، بیشتر زندگی خود را در فضای مجازی می گذرانند. این امر میتواند حتی محدود به شناخت از محیط یک روستا تقلیل یابد. همچنین جامعه را مستقیم و غیرمستقیم به دنیای رسانه و شبکههای اجتماعی وابسته کرده است که همین امر میتواند سلامت و روان آنان را متاثر و تحت کنترل قرار دهد.
عصر دیجیتال شامل پیام، تصویر، اطلاعات و تجربیاتی است که هر روز شهروندان را درگیر خود میکند و دقیقا از همین طریق است که رسانه با نفوذ به هستههای تصمیمگیر مغز هر انسان، او را با طرز فکری که میخواهد، رشد میدهد. شکلگیری باور، نگرش، ارزش و حتی هویت انسان ها، دیگر مشابه آن دوران سنتی که تربیتیافته خانواده و مدرسهاند، نیست و ما با جنگ بزرگی که حتی فراتر از تصور است، روبرو هستیم.
صاحبان شرکت های چندملیتی، امروز تصمیم میگیرند که ارزشهای جامعه چه باشد و شهروندان که تنها در حکم «کاربر» دیده میشوند، چگونه تصمیم بگیرند و چه مسائلی را در جنگ و تقابل خود مشاهده کنند. این کمپانیها که درآمدشان امروز حتی از صنعت نفت و گردشگری نیز سبقت گرفتهاست، دیگر به پول و کسب ثروت فکر نمیکنند. آنان به دنبال ساخت بزرگترین ارتش انسانی جهان هستند تا بتوانند صاحب خود انسان ها باشند تا صاحب پول جیبهای آن «کاربران» که تنها در حکم اشتراک دیده شده و «یوزر» هستند.
با همهگیری کرونا شدت این وابستگی افزایش پیدا کرد و حالا دیگر رسانه نجات دهنده از راه دور برای بخش بزرگی از کارها نیست. بلکه خود کارها در درون این شبکه بزرگ رشد پیدا کرده اند. میبایست منصف بود که غولهای مجازی که دست جامعه را گرفتند تا به طور مثال کودکان در دوران کرونا بتوانند از طریق مجازی درس بخوانند اما امروز تبدیل به صاحب همان کودکان، خانوادهها، مدارس، وزارتخانهها و حتی کشورها شدهاند.
اکانتی(حساب کاربری) که تا چندیپیش تحت اختیار شهروندان امکان محدودسازی و حتی توقف فعالیت داشت، حالا به استراتژی (راهبری) و تاکتیک پیوسته و آهسته کمپانیهای چندملیتی تبدیل به مسیر کنترل شدن «کاربران» شده است و شاید بتوان از زورگویی سایبری جهت ماندن در جهان مجازی نام برد که این فضای مجازی تزریق کرده است.
اطلاعات نادرست و تبعیت اجباری
پخش دیس اینفرمیشن یا همان اطلاعات نادرست در گذشته بسیار محدود بود که این محدودیت، هم در انتشار آن در بُعد جمعیتی بود، هم تعداد نشر دهندگان اطلاعات نادرست، اما حالا از طریق غولهای چندملیتی انتشار اطلاعات نادرست نه یک عمل ناخواسته و اتفاقی بلکه هدفمند و دارای چارچوب خواسته شده از سوی مدیران این کمپانیها در دستور کار قرار گرفته است؛ اطلاعات نادرستی که صرفا تکیه بر خطا نیست بلکه ساخت مولکولهای یک پیکره خواسته شده از سوی صاحبان تفکر است.
اطلاعات نادرست میتواند باور جمعی را به سمت خواستههای نامشروع و نادرست پیش ببرد و در زمانی که حقیقت میتواند نفع عمومی داشته باشد، گزینه باطل جای آن را میگیرد و القا دهنده نفع جمعی گزینه «باطل» به جای گزینه درست پیش میرود و هرآنچه در مقابل این گزینه باطل قرار بگیرد، آن زمان «باطل» قلمداد میشود.
تغییر کلیشهها و ساخت جهانی موازی از باورهای مدیران کمپانیهای چندملیتی ضمن سوق دادن جامعه به سمت رفتارهای مخاطرهآمیز، جامعه را تهی از آینده طبیعی و سالم میکند و همین امر است که وضعیت فعلی را به تقابل با واقعیتها تغییر میدهد. در این مسیر جامعه به بخشها متعددی تقسیم میشود که هر کدام موظف به امری میشوند که مدیران تصمیمساز آن را دیکته کردهاند.
جنگ با واقعیت و خطرات سایبری
گسترش فهم رسانهای جامعه میتواند شهروندان یک کشور را در امان و به دور از خطرات مهلک رسانهها قرار دهد. قطعا نویسنده این یادداشت معتقد به استفاده بهینه از شبکههای اجتماعی است اما با توجه به تمرکز و پژوهش تخصصی در حوزه رسانه نیک می داند که بسط ایدئولوژی افکار مدیران رسانههای چندملیتی به خصوص شبکههای اجتماعی به دنبال ارائه خدمات نیست بلکه کنترل و مهار «کاربران» است. محیط رسانهای جهانی میبایست بیشترین سودآوری را به سرمایهگذاران آن قرار دهد که عمدتا این سودآوری پول نیست بلکه کسب قدرت است.