تهران- ایرنا- دنباله‌سازی برای سریال‌های موفق تلویزیونی، امر متداولی است که در سال‌های اخیر بسیار مورد توجه شبکه‌های تلویزیونی کشورمان قرار گرفته و بدون تردید «زیر خاکی» به کارگردانی جلیل سامان و تهیه کنندگی رضا نصیری‌نیا یکی از موفق‌ترین آنها است که نوروز امسال چهارمین سری آن روی آنتن شبکه یک سیما رفته است.

در سه سری قبلی زیرخاکی، قصه براساس قرار گرفتن قهرمان آن، فریبرز در موقعیت‌های خاص شکل گرفته و تصادف نقشی کلیدی در شکل‌گیری آن داشت. برای مثال می‌توان به دستگیری فریبرز توسط ساواک به عنوان خرابکار به واسطه تشابه ساک‌های ورزشی و نیز رفتن او به جنوب برای بیرون کشیدن سکه‌های عتیقه آن هم درست در روز آغاز جنگ اشاره کرد. به این ترتیب مخاطب فریبرز را به عنوان شخصیتی بدشانس با سابقه تاریخی قابل اعتنا پذیرفته و موقعیت‌های کمیک شکل گرفته براساس آن را می‌پذیرد. از طرف دیگر، جلیل سامان به عنوان فیلمنامه نویس نیز خرده داستان‌های زیادی را در هر سری خلق کرده و به خوبی آن را به تنه اصلی فیلمنامه پیوند زده است. بخش مهمی از کمدی موقعیت و کلامی نیز بر این اساس شکل گرفته و وجوه کمیک کار را پررنگ تر کرده است.

پر بودن دست نویسنده فیلمنامه از قصه و داستان‌های فرعی، همان چیزی است که زیرخاکی را از بسیاری از سریال‌های کمدی تلویزیون متمایز کرده است

در زیر خاکی ۴ نیز این اتفاق رخ داده با این تفاوت که سامان کار سخت‌تری در قیاس با سری‌های قبل به عنوان نویسنده فیلمنامه و کارگردان داشته است. چرا که پیش از این از ظرفیت‌های فریبرز به عنوان قهرمان خود نهایت استفاده را برده و روی رابطه‌اش با پریچهر نیز مانور فراوان داده است. در عین حال باید چهارمین زیرخاکی را از جایی آغاز کند که سومین سری از آن به پایان رسیده است.

در سه چهار قسمت نخست سری چهارم، تلاش فریبرز برای پیدا کردن گنج که در گورستان یک روستا دفن کرده موتور قصه را روشن کرده و سرانجام به نقطه عطف اصلی می‌رساند. جایی که فریبرز تصادفا به سینما رفته و فیلمی را می‌بیند که تصویری تمام عیار از روستای گمشده‌اش را دارد.

آشنایی فریبرز با هنروری به نام سیاوش، قصه را وارد فضای تازه‌تری کرده و داستانک‌هایی هم که از دل آن بیرون می‌آید جذابیت های خاص خود را دارد. پر بودن دست نویسنده فیلمنامه از قصه و داستان‌های فرعی، همان چیزی است که زیرخاکی را از بسیاری از سریال‌های کمدی تلویزیون متمایز کرده و کیفیت ویژه‌ای بخشیده است. استفاده منافقین در لباس فیلمسازی از فریبرز در مقام بازیگر، یکی از همان داستانک‌های اشاره شده است که به فصل بانمک دزدی از بانک ختم شده و در ادامه پای پریچهر و کشور نیز به آن باز می‌شود.

داستانک مربوط به نیروی هوایی و نیاز فوق العاده جنگنده‌ها به قطعات آن هم در اوج تحریم‌های دوران جنگ، به خوبی در دل داستان اصلی جای گرفته که حلقه اتصال آن هم فریبرز و برادرش فرهاد است. فصلی جذاب که تنوع بصری خوبی به زیرخاکی ۴ بخشیده و فریبرز و همراهش امجدی را وارد نفتکشی غول پیکر روی آب‌های خلیج فارس می‌کند.

سریال «زیر خاکی» به کارگردانی جلیل سامان و تهیه کنندگی رضا نصیری‌نیا

نکته دیگری که در فیلمنامه زیرخاکی مشاهده می‌شود و می‌توان از آن به عنوان یک نقطه قوت یاد کرد، حضور تاثیرگذار شخصیت‌های مکمل است که همپای شخصیت‌های اصلی پیش آمده و قصه را به جلو پیش می‌برند. اتفاقی که حتی در رابطه با شخصیت‌های فرعی و کم ‌اهمیت‌تر نیز رخ داده و نمونه آن را در سکانس‌های مربوط به حضور فریبرز در روستا و شخصیت‌هایی همچون: خان و ... می‌بینیم. همین طور مرد عصبانی طلبکار که در قسمت آخر پیکان فریبرز را به جای بدهی‌اش برمی‌دارد.

در بین شخصیت‌های مکمل سری چهارم می‌توان به امجدی اشاره کرد که آشنایی قدیمی با فرهاد داشته و حال باید از طریق فریبرز پی به محل نگهداری قطعات کمیاب و گرانبهای جنگنده‌ها ببرد. تضاد این دو شخصیت نیز بسیار به کار آمده و شوخی‌های بامزه‌ای را خلق کرده است. به خصوص در سکانس‌های کشتی که شوخی‌های ظریفی همراه خود دارد.

گروه بازیگران زیرخاکی یکی از عوامل مهم و کلیدی موفقیت آن به حساب می‌آیند که در راس آن پژمان جمشیدی و ژاله صامتی در نقش‌های فریبرز و پریچهر قرار دارند. بازیگرانی که درک درستی از کمدی و زمان‌بندی در اجرای شوخی داشته و در عین حال در قالب نقش‌های خود زندگی می‌کنند. این موضوع در رابطه با بازیگران مکمل نیز صدق کرده و یک هماهنگی و هارمونی چشمگیر در بازی آنها به چشم می‌آید. از گیتی قاسمی و هومن برق نورد تا سیاوش چراغی پور و رایان سرلک که تیم یکدستی را شکل داده‌اند.