به گزارش خبرنگار ایرنا، شهید حسین فیصلی فرزند خسرو ۹ فروردین ۱۳۴۸ در تهران به دنیا آمد. او فرزند چهارم خانواده بود و وضعیت مالی خانواده خوب بود. حسین از کودکی با نمازخواندن انس گرفت. اگر کسی حرف بدی علیه اسلام و انقلاب میزد، ناراحت میشد و حسابی به او برخورد میکرد.
دوران ابتدایی را در مدرسه بهمنیار تهران و دوره راهنمایی را در مدرسه باهنر گرمسار به پایان رساند.
برادرش برزین، سال ۱۳۶۰ وارد سپاه تهران شد و چندی بعد هم به سپاه گرمسار منتقل شد و به همین جهت همه خانواده به گرمسار نقل مکان کردند. حسین درس را نیمهتمام گذاشت و همزمان با جبهه و جنگ به عنوان بسیجی از طرف سپاه به شلمچه رفت و سه ماه در جبههها فعالیت داشت.
حسینی که متولد عاشورا بود
مادر شهید در خاطره زمان تولد او نقل میکند: پسرم حسین بچه چهارم من بود؛ اولین فرزندم پسر، دومی دختر و سومی پسر بود. حسین در روز عاشورا به دنیا آمد و برای همین نام حسین را برای او انتخاب کردیم. همسرم خسرو راننده بود و از این طریق امرار معاش میکردیم. وضعیت مالی و اوضاع زندگی ما خوب بود و از کودکی با نماز خواندن انس گرفت. کمی که بزرگتر شد، خودش را رساند به صف فعالان انقلابی، یکبار با لباسهای خیس به خانه آمد. پدرش تا او را با این وضعیت دید، گفت: «بازم رفته بودی تظاهرات؟» گفت: «بله، از بدشانسی گیرشان افتادیم.» حرفش تمام نشده بود که پدرش گفت: «همهتان را هم باهم انداختند توی آب؟» خندید و گفت: «بابا خوب میدانیها.» پدرش با نگرانی گفت: «اگر دفعه بعد زندانیتان کنند چه؟» بوسهای بر پیشانی پدرش زد و گفت: «توکل به خدا» آن موقع کلاس چهارم ابتدایی بود.
میدانست از عملیات کربلای پنج بازگشت ندارد
حسین با برادرش محمد در جبهه حضور داشت. برادر شهید نقل میکند: قبل از عملیات کربلای پنج بود. ناگهان دستی به کتفم خورد و گفت: با توام محمد. تکانی خوردم و نگاهی به او کردم. حسین بود، صورتش پر از اشک بود و چشمهایش سرخ شده بودند. دوباره گفت: با فرماندهها صحبت کن، میدانم حرفت را گوش میدهند. من نمیخواهم نگهبان باشم. گفتم: مگر نگهبانی بد است؟ حسین گفت: نه، ولی من میخواهم در عملیات شرکت کنم. حسین نگهبان دژبانی بود که گفتند عملیات نزدیک است. از من خواست که با مسئولان صحبت کنم او هم بیاید. هر چه اصرار کرد قبول نکردم. چند روز بعد شهید ستارپناه را دیدم. شهید ستارپناه ارادت خاصی به بیبی فاطمه زهرا (س) داشت. رو به من کرد و گفت: حسین به من گفته است شکایت تو را به حضرت زهرا(س) میکند. میخواستم حرفی بزنم که گفت: دیگر به حرفش گوش کن! من هم با خودم کنار آمدم. با مسئولان صحبت کردم و حسین وارد گردان شد. روز عملیات کربلای پنج بود، وقت خداحافظی سرش را کنار گوشم آورد و گفت: من دیگر برنمیگردم. این حرف را که از او شنیدم، سرم را بردم عقب و به چشمهایش نگاه کردم. میدانست از حرفش تعجب کردم. گفت: میدانم این بار دیگر شهید میشوم.
نگاه آخر به برادر همرزمش بود
برادر شهید فیصلی درباره نحوه شهادت حسین نقل می کند: «سه تا سرپل بود که باید میگرفتیم و رویش مستقر میشدیم تا گردان بعدی بیاید و عملیات ادامه یابد. متاسفانه بچههای گردان شاهرود شیمیایی شدند و ما نتوانستیم سرپل را بگیریم. مجبور شدیم یک مسافت ۲۵ کیلومتری را دور بزنیم و برگردیم تا از مقابل عملیات را شروع کنیم. داخل جادهای بودیم که حدود ۷۰ سانتیمتر ارتفاع داشت، وقتی راه میرفتیم، خم میشدیم که عراقیها ما را نبینند. با چهار لولها جاده را میزدند. کافی بود سرت را بالا بیاوری و تیر به آن بخورد. کار پیک گردان به عهده من بود. خبری را باید به کل بچهها میرساندم. خبر را رساندم. برمیگشتم که از کنار حسین رد شدم. هنوز یک متر نرفته بودم که خمپارهای خورد توی ستون. چندمتر پرت شدم آن طرفتر. دقیقهای بعد بلند شدم. به یاد حسین افتادم. با چشمهایم دنبالش گشتم، روی زمین افتاده بود. سرش را بلند کردم و گذاشتم روی زانویم. دو سه بار صدا زدم حسین، حسین، حسین! چشمهایش را باز و نگاه ضعیفی به من کرد و شهید شد.»
مادر شهید نقل میکند: «حسین در اعزام آخرش از خالهاش میخواهد تا اگر پیغامی دارد به او بدهد تا برای فرزند شهیدش ببرد. حسین علم به این داشت که دیگر برنمیگردد.»
شرکت در جنگ برای حفظ اسلام
در بخشهایی از وصیتنامه شهید حسین فیصلی میخوانیم: «هدف من از آمدن به جبهه این است که از دین اسلام، مملکت و خاکم و از ناموس و وطنم محافظت کرده باشم و پرچم اسلام را بر فراز قلههای جهان برافراشته نمایم. پیام من به امت حزبالله این است که هرگز جبههها را خالی نگذارید و به پیام امامتان لبیک گویید و نگذارید پرچم اسلام به زمین بیفتد و از امت حزبالله میخواهم که مساجد را نیز همیشه پر نگهدارند تا دل دشمنان اسلام از خالی بودن مساجد شاد نشود.»
حسین فیصلی دانشآموزی بود که به ندای امامش لبیک گفت و به جای کیف مدرسه کولهبار شهادت را به دست گرفت و راهی جبهه شد و با اصرار خود در عملیات کربلای پنج شرکت کرد و در ۲۳ دی سال ۱۳۶۵ در شلمچه به شهادت رسید.
نقش رزمندگان استان سمنان در دوران دفاع مقدس
به گزارش خبرنگار ایرنا، دوران هشت ساله دفاع مقدس برگ افتخاری در دفتر غیرت و مردانگی ایرانیان رقم زد، مردم استان سمنان با اعزام تعداد قابل توجه رزمندگان به این نبرد، جزو سه استان برتر در تقدیم بیشترین تعداد شهید در کشور است؛ مدالی که از هر رنگی بالاتر و آرمانی جاودان را یادآور است.
رزمندگان سلحشور و دلیر ایران اسلامی طی هشت سال دفاع مقدس بیش از ۱۰۰ عملیات محدود نیمهگسترده و گسترده انجام دادند و با مدیریت تحسینبرانگیز نظامی و پرورش قوای رزمی توانستند با قاطعیت از تمامیت ارضی جمهوری اسلامی ایران دفاع کنند.
نیروهای اعزامی از استان سمنان نیز در ۵۵ عملیات شامل ۲۴ عملیات توسط سپاه و بسیج، ۱۱۰ عملیات توسط لشکر ۵۸ تکاور ذوالفقار ارتش و ۲۰ عملیات توسط جهادسازندگی، شرکت و نقش فعال و اثرگذاری را ایفا کردند.
جمعیت استان سمنان در سال ۱۳۵۵ حدود ۲۸۹ هزار و ۴۶۰ نفر و کمتر از یک درصد از جمعیت کشور بود که با توجه به جمعیت آن زمان استان، تقدیم سه هزار شهید بیانگر این مدعاست که مردم این خطه تمامقد برای دفاع از انقلاب در صحنه حضور داشتند.
جنگ تحمیلی در دهه ۱۳۶۰ تا ۱۳۷۰ اتفاق افتاد و اگر ملاک محاسبه جمعیت کل کشور و استان سمنان را در سال ۱۳۶۵ قرار دهیم، میتوان گفت جمعیت کل کشور در سال ۶۵ حدود ۴۹ میلیون و ۴۴۵ هزار نفر و جمعیت استان سمنان نیز در آن سال ۴۱۷ هزار ۳۵ نفر بود.
مقایسه آماری فوق چنین نشان می دهد که در کل کشور بر اساس جمعیت سال مورد اشاره، معادل ۴۴ صدم درصد یعنی یک نفر در ۲۲۶ نفر به فیض شهادت نائل آمدند، این رقم در استان سمنان ۶۹ صدم درصد یعنی یک نفر در هر ۱۴۵ نفر جمعیت استان بود.
سمنان به تناسب جمعیت کشور و شهدا، یک و هفت دهم برابر میانگین کشوری شهید تقدیم میهن کرده است و بیش از ۹۷ درصد از شهدا مربوط به دفاع مقدس هستند و همه این سروقامتان و مدافعان وطن در خطوط مقدم و مناطق جنگی به شهادت رسیدند.
مقایسه آماری شهیدان بسیجی استان سمنان با کشور نشان میدهد که از مجموع یک میلیون و ۹۳۰ هزار بسیجی رزمنده در کشور، ۹۵۰ هزار نفر به شهادت رسیدند و معادل چهار و ۹ دهم درصد کل رزمندگان و سهم استان سمنان از شهدای بسیجی یکهزار و ۵۷۴ نفر است که معادل پنج و چهار دهم درصد رزمندگان استان محسوب میشود.
همگام با بسیجیان، حضور پاسداران به عنوان فرماندهان و همرزمان آنان در جبهههای جنگ بسیار چشمگیر بود. به طوری که طبق آمارهای موجود تعداد ۳۱۶ نفر از پاسداران استان سمنان یعنی به ازای هر پنج نفر یک نفر به درجه رفیع شهادت نائل آمدند و طبق آمار رسمی اعلام شده، تعداد سه هزار و ۱۰۰ نفر از اعضای داوطلب تحت امر جهاد در طول دفاع مقدس به شهادت رسیدند که با توجه به تناسب آمار کشور، معادل یک و نیم درصد آمار کل شهدای کشور میشود.
نگاهی به آمار رزمندگان و شهدای استان سمنان
شمار شهدای جهاد در استان سمنان به حدود ۱۱۳ نفر میرسد که معادل چهار درصد از آمار کل شهدای استان را تشکیل میدهد و بر پایه گزارشها، آمار شهدای جهاد استان با ۱۱۳ نفر معادل سه و ۶ دهم درصد از کل شهدای جهاد کشور را شامل میشود که بیش از سه برابر میانگین کشوری را به خود اختصاص داده است.
از سه هزار شهید استان سمنان، ۲۲۰ نفر ورزشکار و ۹۶ شهید در عرصه بهداشت و درمان به فیض شهادت رسیدند و ۷۰۰ نفر از رزمندگان جبهههای جنگ حق علیه باطل که از این حوزه عازم نبرد شده بودند نیز به جایگاه والای جانبازی نائل آمدند.
از مجموع ۹۶ شهید بهداشت و درمان دفاع مقدس استان سمنان، یک شهید پزشک بود، ۶ شهید نیز بهداشت و پزشکیار، ۵۶ شهید امدادگر، ۹ شهید حامل مجروحان، ۹ شهید راننده آمبولانس و ۱۸ شهید نیز بهداشتیار و عضو کادر بهداشت و درمان رزمندگان دفاع مقدس بودند که به شهادت رسیدند.
شمار کل جانبازان استان سمنان هفت هزار و ۲۰۰ نفر است که از این تعداد یکهزار و ۸۰۷ نفر از جانبازان استان را جانبازان شیمیایی تشکیل میدهند. ۲۰۷ نفر دارای بیش از ۲۵ درصد جانبازی هستند.
طبق گزارشها، در کشور به ازای هر ۱۲۴ نفر یک نفر جانباز و در استان سمنان به ازای هر ۵۸ نفر یک نفر در دوران دفاع مقدس جانباز شدند و استان سمنان بیش از ۲ و یک دهم برابر میانگین کشوری جانباز دارد و همچنین یکهزار و ۷۴۷ نفر از این جانبازان بیش از ۲۵ درصد جانبازی دارند.
برنامهریزی برای دومین کنگره شهدای استان سمنان در بهار ۱۴۰۳
سمنان به عنوان یکی از استانهای سرآمد دوران دفاع مقدس و جزو سه استان دارای بیشترین تعداد شهدا به نسبت جمعیت برای پاسداری از کیان نظام جمهوری اسلامی، به منظور تحقق منویات رهبر معظم انقلاب در زمینه جهاد تبیین و مقابله با جنگ ترکیبی و تهاجم فرهنگی دشمنان وارد میدان شده است و برگزاری هشت اجلاسیه در هشت شهرستان استان سمنان برنامهریزی شد تا در نهایت هشت اجلاسیه به دومین کنگره سه هزار شهید در بهار سال ۱۴۰۳ مزین شود.
برگزاری اجلاسیه شهدا در هر شهرستان استان سمنان در واقع اقدامی برای معرفی شهدای هر شهرستان به نسل امروز آن شهرستان است که در نهایت تمامی مردم استان سمنان و دیگر استانها در نقاط مختلف کشور در «کنگره سههزار شهید استان سمنان» با تمامی شهدا و خط مشی و سیره این بزرگواران همیشهجاودان بیش از پیش آشنا شوند تا راه بر توطئه دشمنان سد شود.