تهران- ایرنا- «مهدی مطهرنیا» استاد دانشگاه آزاد اسلامی معتقد است آمریکا از دل تحولات اخیر منطقه می‌خواهد هم رژیم صهیونیستی را کنترل کند و هم از این رژیم در جهت عبور از مساله ایران استفاده کند تا برای درگیری‌هایش در شرق آسیا چاره‌ای بیاندیشد.

با وجود تحرکات پیش‌پاافتاده و ناکام صهیونیست‌ها برای ترمیم وجهه اسرائیل پس از حمله موشکی و پهپادی هفته گذشته به اراضی اشغالی، هنوز بسیاری درباره زمینه و پیامدهای «وعده صادق» سخن می‌گویند؛ عملیاتی بی‌سابقه که محاسبات بسیاری را به هم ریخت و حتی از دید طیف گسترده‌ای از تحلیلگران و صاحب‌نظران، نقطه عطفی در تحولات چند دهه اخیر منطقه بود.

در خصوص ابعاد و پیامدهای این رویداد، «مهدی مطهرنیا» عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی گفت‌وگویی با پژوهشگر ایرنا داشته که در ادامه مشروح آن را می‌خوانید؛

آمریکایی‌ها اگر می‌گویند ما وضعیت قابل کنترل می‌خواهیم و قصد داریم رژیم صهیونیستی در منطقه تنش را افزایش ندهد منظورشان کنترل تل‌آویو علیه تهران نیست بلکه خواهان آن هستند که تل‌آویو از فرماندهی و رهبری آمریکا دور نشود

مختصات نظم جدید آمریکایی و تلاش برای کشاندن ایران به جنگ

به گفته مطهرنیا رژیم صهیونیستی و حامیان اسرائیل در منطقه در پی ایجاد فضای مناسب به منظور پیاده‌سازی نیازهای ضروری خود برای رسیدن به اهداف تعریف شده در نظم نوین جهانی پیش رو هستند. در این نظم، آمریکا به عنوان کنشگر اصلی خواهان تسلط بر تنگه‌های سوئز، باب‌المندب و هرمز است.

در این نظم، نفت دیگر کالای استراتژیک برای آمریکا تصور نمی‌شود و بازی پیچیده برای شکل دادن به نظم آینده جهانی براساس آنچه در تئوری «هارتلند-ریملند» در دهه ۷۰ بیان شد، متوجه چیرگی بر هلال هارتلند-ریملند بزرگ است که از تنگه هرمز شروع شده، به خلیج عدن می‌رسد و از آنجا تا مدیترانه ادامه پیدا می‌کند.

اکنون ایالات متحده آمریکا با پروکسی اصلی خود پس از واقعه هفت اکتبر وارد عمل و برای ایران در یک آوریل (۱۳ فروردین) دعوت‌نامه به جنگ مستقیم ارسال شد تا از ۷ اکتبر تا اول آوریل ایران درگیر جنگی معلق باشد.

نقشه‌ یک جنگ نامتعادل علیه ایران

این آینده‌پژوه با اشاره به بروز «جنگ نامتعادل» در منطقه می‌افزاید: جنگ نامتعادل به گونه‌ای است که تلاش می‌کند زمینه‌های بزرگنمایی قدرت جامعه هدف را به شکل تهدیدی برای کیش متحدان خود درآورد و با آسیب‌پذیر نشان دادن خود زمینه‌هایی را برسازد که بر اساس آن جلوه‌هایی از حرکت‌های آینده را بر علیه آن جامعه هدف مشروعیت بخشد.

در حال حاضر رژیم صهیونیستی در فضاهای گوناگون رسانه‌ای در پی بهره‌برداری از حمله ۱۴ آوریل (۲۶ فروردین‌ماه) به درون اسرائیل در جهت مظلوم‌نمایی بیشتر و ایجاد فضای بهتر در تقویت اتحاد جهانی بر علیه تهران است. این‌ها ادامه آن چیزی است که در دهه گذشته در دولت اوباما و سپس ترامپ و دولت بایدن شاهد بودیم؛ محدود کردن یا تحدید همکاری‌های بین‌المللی ایران و محاصره منطقه‌ای تهران عملیاتی شد و برجام پاره شد حال آن که ایران از برجام خارج نشد.

بعد از سال ۲۰۱۸ نمایش چالش ایران به شکل تهدیدی برای نظم منطقه‌ای و نظام بین‌الملل بیش از گذشته شد و زمینه‌های وارد آوردن ضربات گوناگون بر پیکره و هیبت و حیثیت ایران فراهم آمد و تلاش شد ایران را در وضعیت استفاده از ضد واقعه ۷ اکتبر به سمت ایجاد فضای جنگ مستقیم سوق دهند و بعد از آن به جنگ معلق بکشاند.

در ادامه و با توجه به گریزناپذیر بودن حمله ایران پس از اقدام رژیم صهیونیستی در دمشق که در واقع قسمتی از خاک ایران را هدف قرار داد، زمینه‌های اعمال فشار روانی بر تهران ایجاد شد و ایران را در وضعیتی قرار داد که ناگزیر حمله صورت بپذیرد.

این حمله نمایانگر ایجاد فضای قدرتی برای تهران در برخورد با اسرائیل و به هر تقدیر حامل پیامی غیرقابل‌چشم‌پوشی بود چرا که تهران با حجم وسیعی از پهبادها و موشک‌ها با اثرات متمایز و متفاوت از هم - البته نه تمام توانمندی‌هایش- به اسرائیل حمله کرد و این نمایش قدرت را کارسازی کرد و اکنون اسرائیل در پی استفاده از آن و سناریوی بدیل خود در جهت ایجاد ائتلاف جهانی علیه تهران برخواهد آمد.

پاسخ نظامی ایران به اسرائیل و معادلات منطقه‌ای

ایران به عنوان یک قدرت بزرگ و ابرقدرت منطقه‌ای به ظاهر در برابر اسرائیل قرار می گیرد ولی در باطن در برابر نیروی ایالات متحده آمریکا قرار گرفته است

در حال حاضر در جهان عرب آشکارا و پنهان ائتلافی در راستای منافع اسرائیل شکل می‌یابد؛ ائتلافی که از جنگ ۷ اکتبر تاکنون نسبت به غزه به هیچ وجه ملاحظه نشده است. همچنین باید گفت از ۷ اکتبر تاکنون ارتباط بین تل آویو و پایتخت‌های کشورهای عربی کاسته نشده است. از سوی دیگر ایران توانسته است با تهاجم تدافعی و تقابلی خود در ۱۴ آوریل زمینه‌های اعمال قدرت خود را برای دوستان و متحدان خود به نمایش بگذارد.

امر واقع آن است کشورهای منطقه نزدیک به ایران در ارتباط با عملیات تقابلی تهران در ۱۴ آوریل موضع‌گیری محافظه‌کارانه کرده‌اند. حال باید منتظر بود و دید با وجود آن که رئیس ستاد مشترک عملیات را تمام شده اعلام کرده‌ آیا ائتلاف جهانی بر علیه ایران شکل خواهد گرفت؟ البته به نظر می‌رسد زمینه‌سازی برای این مورد از ۷ اکتبر تاکنون انجام شده و از این به بعد ما شاهد زمینه‌سازی در این مورد خواهیم بود.

یک تیر و دو نشان آمریکایی

استاد دانشگاه آزاد اسلامی به این پرسش که آیا می‌توان منتظر فروکش تنش‌ها در منطقه بود چنین پاسخ می‌دهد: اگر قرار بود در این نقطه درگیری ایران با دشمن و رقیب در سطح منطقه و نظام بین الملل تمام شود در همان عین‌الاسد تمام شده بود. حتی اگر به فرض میان تهران و کشورهای منطقه و حتی آمریکا در وقایع اخیر هماهنگی صورت گرفته باشد نباید از دام‌چاله‌ای است که آمریکایی‌ها برای ایران پهن می‌کنند غافل بود.

آمریکایی‌ها اگر می‌گویند ما وضعیت قابل کنترل می‌خواهیم و قصد داریم رژیم صهیونیستی در منطقه تنش را افزایش ندهد منظورشان کنترل تل‌آویو علیه تهران نیست بلکه خواهان آن هستند که تل‌آویو از فرماندهی و رهبری آمریکا دور نشود و لذا من در این موضع سناریو یک تیر با دو نشان را مطرح می‌کنم. آمریکا هم می‌خواهد رژیم صهیونیستی را کنترل کند و هم می‌خواهد به عنوان یک پروکسی قدرتمند از رژیم صهیونیستی بر علیه تهران در جهت عبور از مساله ایران و گسیل به سمت شرق آسیا استفاده کند. آمریکا تعیین تکلیف ایران را در گرو یک استراتژی بزرگ طراحی کرده است.

تهران مقابل تل‌آویو یا واشنگتن؟

ایران دارای توانمندی‌های تعریف شده و قابل احصایی است که مانند هر کشور دیگر تا در صحنه عمل و میدان دید و سنجیده نشود نمی‌توان آن را مورد تایید یا رد قرار داد. ایران از منظر وضعیت تعریف شده در منطقه یک قدرت منطقه‌ای بزرگ و دارای اثر وسیع دیده می‌شود.

در حال حاضر سناریوی شکار مار بوا را که برای پوتین طراحی شده، در خاورمیانه با مرکزیت رژیم صهیونیستی برای تهران در نظر گرفته‌اند. در حال حاضر قدرت و هیبت کشوری با سابقه دیرینه و دیرپای ملی به عنوان نخستین دولت مدرن جهان در دستگاه تفکر هگل برابر رژیم صهیونیستی قرار می‌گیرد؛ رژیمی که حتی به عنوان یک کشور به رسمیت شناخته نمی‌شود البته ایران به عنوان یک قدرت بزرگ و ابرقدرت منطقه‌ای به ظاهر در برابر اسرائیل قرار می گیرد ولی در باطن در برابر نیروی ایالات متحده آمریکا قرار گرفته است.

تهران در حالتی موفق است که تهاجمی باشد اما اگر تهرانِ تهاجمی به تهرانِ تدافعی در استفاده از قدرت باقی مانده نرم خود تبدیل شود و به میدان قدرت سرد بیاید به دام‌چاله آمریکایی‌ها می‌افتد

نحوه نمایش ایران در طراحی استراتژی‌های کلان

مطهرنیا درباره سمت و سوی تحولات بعد از حمله ایران اظهار می‌دارد: در جنگ نامتعادل برخلاف آنچه جنگ نامتقارن خوانده می‌شود یک طرف خود را ضعیف نشان می‌دهد و قدرت جامعه هدف را بسیار برجسته می‌کند؛ همان کاری که در ارتباط با تهران، مسکو و پیشتر بغداد و طرابلس انجام شد و اکنون هم تهران در برابر تل آویو در حالتی قرار گرفته است که باید در برابر جهان، مدعی ایجاد فضایی نمایش داده شود که در آن می‌تواند به عنوان یک ابرقدرت در برابر ایالات متحده آمریکا بایستد.

اگر ایران نتواند این هیبت و حیثیت را در احتمال رویارویی تل آویو با تهران به نمایش بگذارد، در برابر یک چالش بسیار بزرگ قرار می‌گیرد. به چالش کشیدن هیبت و حیثیت و همچنین مشروعیت نظام‌های سیاسی رقیب در طراحی استراتژی‌های کلان مد نظر است.

بعد از این چه خواهد شد؟

عملیات ایران علیه رژیم صهیونیستی ابعاد جنگ غزه را وسیع‌تر خواهد کرد. البته برای نخستین بار غزه از تهاجم اسرائیل در امان بود چرا که تهران هزینه‌های مستقیم‌تری را در جهت حمایت از فلسطین و حماس و غزه یعنی پروکسی‌های خود به نمایش گذاشت.

بیرون آمدن ایران از رینگ مبارزه با اسرائیل و دیگر رقبا و دشمنان و حمایت از متحدان توسط نیروهای مسلح جمهوری اسلامی از اهمیت جدی برخوردار است. به هر روی عملیات تقابلی که در ۱۴ آوریل صورت گرفت دیگر جنگ سپاه پاسداران اسلامی با اسرائیل در یک بُعد ارزشی تلقی نمی‌شود چرا که ایران به معنای کلی و نیروهای مسلح ایرانی به معنای کلان یعنی جامعه حاکمیتی-حکومتی ایران در برابر اسرائیل عملیات میدانی به انجام رسانده است و این معنا می‌تواند مساله فلسطین و غزه و حماس را از متن به حاشیه رانده و مساله مرکزی یعنی خود تهران را برجسته‌تر سازد.

در این فضا آمریکایی‌ها می‌خواهند برنده نهایی این تحولات باشند و با یک تیر دو نشان بزنند؛ اسرائیل را کاملاً وابسته‌تر به واشنگتن کنند و از طرف دیگر تهران را در وضعیت تدافعی قرار دهند. تهران در حالتی موفق است که تهاجمی باشد اما اگر تهران تهاجمی به تهران تدافعی در استفاده از قدرت باقی مانده نرم خود تبدیل شود و به میدان قدرت سرد بیاید به دام‌چاله آمریکایی‌ها می‌افتد.

آمریکا با تئوری جنگ نامتعادل با ایران روبه رو شده است و اساسا مطرح کردن پرونده هسته‌ای در مرکزیت تئوری جنگ نامتعادل بود تا بعد از وقایع هفت اکتبر تهران را به سمت جنگ معلق بکشانند.