کرمانشاه - ایرنا - وجب به وجب مرزهای استان کرمانشاه یادآور انبوهی از خاطرات دلاورمردی‌ و جانفشانی‌ رزمندگان اسلام است، گرچه دستشان خالی بود و تجهیزات نظامی محدودی داشتند اما کمبودها را با دلاوری، شجاعت و ایثار جبران کردند و از یک وجب خاکشان عقب ننشستند.

به گزارش ایرنا؛ بنا بر اسناد رسمی جنگ تحمیلی، استان کرمانشاه در مجموع نزدیک به ۳۱ هزار نفر شامل ۹ هزار و ۸۰۰ شهید، ۱۹ هزار جانباز و هزار و ۷۵۰ آزاده تقدیم انقلاب اسلامی ایران کرده است.

همچنین ۸۵۰ زن شهیده، ۱۵۵۰ بانوی جانباز و ۷۵۰ شهید زیر ۱۵ سال از سندهای افتخار مردم این استان است، رتبه اول زنان جانباز کشور و دومین استان که بیشترین تعداد زنان شهیده را تقدیم انقلاب اسلامی کرده از آن کرمانشاه است.

بیش از ۲۷ عملیات طی دوران دفاع مقدس در کرمانشاه از جمله مرصاد، بازی‌ دراز، تنگ حاجیان، محمد رسول‌ الله (ص)، والفجر ۱۰، مطلع‌الفجر انجام شده و همچنین شهر نودشه و روستاهای زرده و دیره شهرستان دالاهو در دوران جنگ تحمیلی بمباران شیمیایی شدند و اینها همگی سندی بر حقانیت و مظلومیت مردم این دیار است.

با آغاز جنگ تحمیلی، لشکر ۸۱ ارتش کرمانشاه باید با چهار لشکر عراق می‌جنگید و از استان ایلام هم حفاظت می‌کرد، در این میان پادگان ابوذر آن به خاطر شجاعت فرماندهان و نیروهای زبده و از جان گذشته اش در دفاع از مرزهای سرپل ذهاب و قصرشیرین و سومار زبان زد عام و خاص است.

شهید پهلوان علی اشرف چاوشانی

«یقین داشتیم با توجه به تحرکات بالا و ازدیاد ناگهانی نیروهای دشمن، عملیاتی در پیش است، گفتم؛ اگر حمله کنند ما چه کار کنیم؟، گفت: مثل همیشه دفاع . گفتم آخه تعداد شان خیلی زیاد است نتوانستیم مقابله کنیم، ناچاریم عقب نشینی کنیم، اگه این اتفاق افتاد شما چی کار می کنی؟ نه عقب نشینی می کنم و نه اسیر می شم.

و با قاطعیت گفت: یعنی من تپه ۶۵۴ رو رها کنم، که دشمن بعثی آنجا جولان بده؟ مگه اینکه من نباشم. به خدا قسم تسلیم نمی شم» و به شوخی گفت: "چو تپه ۶۵۴ نباشد تن من مباد "

این آخرین حرف های شهید علی اشرف چاوشانی در شب عملیات مرصاد بود که از خاطرات همرزم شهید «حق مراد مرادی» نقل شده است.

شهید علی اشرف چاوشانی در سال ۱۳۴۰ در روستای دره دراز ( دره دریژ) شهر کرمانشاه به دنیا آمد، بعد از انقلاب و با شروع جنگ تحمیلی به استخدام ارتش درآمد.

در طول هشت سال دفاع مقدس تا آخرین عملیات آن یعنی مرصاد در خط مقدم و در پادگان ابوذر در گروهان های سومار، قصرشیرین و سرپل ذهاب در دفاع از این مرزبوم حاضر بود و بارها مجروح شد و به خاطر نبوغ، شجاعت و ناکام گذاشتن حملات دشمن؛ مورد تشویق مسوولان کشوری و لشکری قرار گرفت و برای دیدار حضرت (ره) و رییس جمهور به تهران و مشهد عازم شد.

دوره های فشرده افسری را در دانشکده افسری تهران دیده بود؛ به گفته سربازان و همرزمانش همیشه لباس تکاور می پوشید و یک تیربار روسی در دست داشت، به ورزش باستانی و رزمی علاقه خاصی داشت طوری که حتی سربازان دشمن هم به خاطر بدن ورزیده و لباس و چهره خاص اش او را می شناختند.

گروهان تپه ۶۵۴؛ به خاطر نبوغ فوق العاده و شجاعتش به اسم گروهان چاوشانی می شناختند و فرماندهان لقب "عقاب قلاویز" به او داده بودند.

خاطره و مستندات زیادی از شجاعت و فداکاری این شهید نام آور کرمانشاهی توسط همرزم های او نقل است که در کتابی به نام "تنها در قلاویز" نوشته « شمسی وفایی» گردآوری و در مرحله چاپ است.

"عادل باقری" همرزم این شهید تعریف می کند در یکی از عملیات ها؛ تعداد زیادی از پیکر شهدا روی تپه رضا یک و ۲ که در تیر رس مستقیم دشمن قرار داشت، جا مانده بود؛ هیچ کس جرات نمی کرد برای آوردن آنها اقدام کند.

شهید چاوشانی با مشاهد پیکر شهدا روی آن تپه ها آرام و قرار نداشت، مدام حرص می خورد، تا اینکه چند روز غیبش زد؛ بعدا متوجه شدیم او در طول این چند شب با سینه خیز از ارتفاع تپه ها بالا رفته و پیکر شهدا را روی خودش با سیم بسته و دوباره سینه خیز بر می‌گشت.

خاطرات فراوانی از رشادت شهید چاوشانی در جبهه های جنگ؛ توسط فرماندهان و همرزم هایش هست؛ از نفوذ های متعدد او به خط دشمن برای شناسایی، جلوگیری از شکستن خط مقدم و محاصره شدن نیروهای خودی با کارهای فوق العاده؛ اما شنیدن نحوه شهادت او از زبان سربازان عراقی برای اسراء همرزمش شاید از همه خاطرات او دردناک تر و از طرفی غرورآمیزتر باشد که به قول معروف انتهای شجاعت، فداکاری است که حتی سربازان دشمن هم به شجاعت او حسرت می خوردند.

سربازان عراقی نقل می کنند؛ سرباز ایرانی که لباس پلنگی به تن داشت و تیربار در دست تا آخرین لحظه روی پل با وجودی که زخمی بود ایستادگی کرد، فشنگ تمام کرد، محاصره اش کردیم اما باز با قنداق به کسی اجازه نزدیک شدن نمی داد و حمله می کرد و تسلیم نمی شود؛ تا اینکه فرمانده وقتی که دید نیروها معطل شدند و تسلیم نمی شود او را به رگبار بست.

هم رزم این شهید نیز خاطره مشابه سرباز عراقی بیان می کند، می گوید: وقتی پیکر شهید چاوشانی را روی پل شیرازی پیدا کردیم که یک پا او با زیر پیراهن بسته که معلوم بود از قبل زخمی شده اما تمام بدنش آماج گلوله بود نشان می داد که او را به رگبار گرفتند.

حق مراد مرادی می گوید: شهید علی اشرف چاوشانی روی حرف خودش ایستاد، نه عقب نشینی کرد و نه تسلیم شد و تا آخرین نفس و گلوله از موقعیتش یعنی تپه ۶۵۴ دفاع کرد.

به پاس فداکاری های و از جان گذشتگی شهید علی اشرف چاوشانی یک خیابان شهر کرمانشاه روبرو هتل آزادگان به اسم این شهید بزرگ نام گذاری شده و تمثال او در چند نقطه شهر نصب است که جوانان و مردم فراموش نکنند چه پهلوانی برای این دیار از جان، مال و خانواده خود گذشته است.

نقل خاطرات این شهید از پیش نویس کتاب "تنها در قلاویز " نوشته شمسی وفایی گرفته شده است.

برچسب‌ها