تهران- ایرنا- کمتر از دویست سال پیش، گروه‌هایی از ایرانیان به سمت مقاصدی چون قفقاز برای کارگری به راه می‌افتادند تا با حداقلی از دستمزد و تحمل دشوارترین شرایط، معاش خود و خانواده‌شان را میسر سازند.

زندگی کارگران مهاجر همواره یکی از کانون‌های توجه پژوهشگران مسائل اجتماعی بوده است زیرا پدیده‌هایی که با آن مواجه می‌شوند، به واسطه شرایط و نوع زیستی که دارند، به شکلی عریان آسیب‌ها و مسائل آن جامعه را می‌نمایاند و خود نیز در چارچوب جامعه‌ای کوچک‌تر با چالش‌ها و مسائلی خاص دست به گریبانند.

به عنوان مثال امروز حضور مهاجران افغان در ایران که بخش قابل توجهی از آنان به کارگری در بخش‌های گوناگون ساختمانی، خدماتی و ...مشغولند و مسائلشان مورد توجه پژوهشگران و رسانه‌ها است؛ مهاجرانی که بنا بر اعلان رسمی شمارشان به حدود پنج میلیون نفر می‌رسد و البته برخی تعدادشان را بسیار بالاتر و حتی بالای ۱۰ میلیون تن عنوان کرده‌اند.[۱]

از اواسط قرن سیزدهم قمری (نوزدهم میلادی)، هر ساله ده‌ها هزار نفر دهقان فقیر و پیشه‌ورانی که ورشکسته شده بودند، در بدترین شرایط به صورت قانونی یا غیرقانونی از مرزها عبور می‌کردند و برای یافتن کار به قفقاز می‌رفتند

کارگران مهاجر در جوامع مختلف همچنان که اشاره شد با چالش‌های خاصی دست و پنجه نرم می‌کنند. به عنوان مثال، گزارش جدید «گاردین» که آوریل سال جاری میلادی انتشار یافت می‌گوید سیاست‌های جدید دولت لندن به خصوص بعد از خروج انگلیس از اتحادیه اروپا به گونه‌ای بوده که کارگران مهاجر را در معرض «استثمار» و «بردگی مدرن» قرار داده است. [۲]

کشور ما نیز در دوره‌های گوناگون تاریخی در زمره مبادی مهاجرت کارگران قرار داشته و در این زمینه تحقیقاتی صورت گرفته است. یکی از پژوهش‌ها مقاله‌ای است با عنوان «زندگی روزانه کارگران مهاجر ایرانی در جنوب قفقاز؛ مطالعه موردی: وضعیت مسکن(از۱۲۶۶تا ۱۳۳۲ق/۱۸۵۰تا ۱۹۱۴م)» [۳] به قلم «سیدهاشم آقاجری» استاد تاریخ دانشگاه تربیت مدرس، «داریوش رحمانیان» استاد تاریخ دانشگاه تهران و «مهدی احمدی» دانشجوی دکتری تاریخ دانشگاه تربیت مدرس که با رویکرد تاریخ از پایین و الهام گرفتن از «ادوارد پالمر تامپسون» (۱۹۲۴-۱۹۹۳م) به بررسی اوضاع کارگران مهاجر ایرانی در قفقاز پرداخته و در ادامه بخشی از آن را می‌خوانیم؛

مهاجرت کارگران ایرانی به قفقاز در دوره قاجاریه

مهاجرت توده‌هایی از مردم در دوره قاجاریه از۱۲۶۶قمری/۱۸۵۰میلادی و به نسبتی گسترده‌تر از ۱۲۸۶ق/۱۸۷۰م، از ایالات مختلف به نواحی جنوب قفقاز اتفاق ‌افتاد. آنان در وطن خود ‌به وضعیتی گرفتار بودند که مجبور می‌شدند مهاجرت کنند؛ لذا از ایالت‌های ایران به خصوص مناطق شمالی، تعداد قابل توجهی از مردم راهی جنوب قفقاز شدند. به طوری که از اواسط قرن سیزدهم قمری/ نوزدهم میلادی، هر ساله ده‌ها هزار نفر دهقان فقیر و پیشه‌ورانی که ورشکسته شده بودند، در بدترین شرایط به صورت قانونی یا غیرقانونی از مرزها عبور می‌کردند و برای یافتن کار به قفقاز می‌رفتند.

این مهاجران به عنوان نیروی کار در کارخانه‌ها، صنایع نفت، اسکله‌ها، زمین‌های کشاورزی و ... به خدمت گرفته می‌شدند و با وجود اینکه سخت‌ترین و طاقت‌فرساترین کارهای را انجام می‌دادند، به نسبت کارگران محلی و روس‌ها، دستمزد کمتری می‌گرفتند. در چنین شرایطی یکی از مهمترین دغدغه‌های آن‌ها محل سکونت بود.

کارگران فصلی و دائمی مزارع زیر بوته‌ها، حصارها و نزدیک پرچین باغ‌ها شب را سپری و روزها در زمین‌های کشاورزی کار می‌کردند. این کارگران به لحاظ محل سکونت در شرایط نامطلوبی به سر می‌بردند و تا اوایل قرن بیستم این شرایط باقی بود

مهاجران ایرانی در قفقاز که سرمایه مادی نداشتند و از اقتدار سازمانی هم برخوردار نبودند، برای تامین معاش نیروی کار خود را می‌فروختند و میزانی از دستمزد (میانگین ۱۷روبل در ماه) دریافت می‌کردند که این میزان حقوق دریافتی آنان تعیین‌کننده نوع مسکنی بود که انتخاب می‌کردند.

سکونت محنت‌بارِ کارگران ایرانی در محل کار

سکونت در محل کار نه تنها در قفقاز بلکه در تمام امپراطوری روسیه به ویژه بعد از توسعه صنعتی اتفاق افتاد؛ به این صورت که با گسترده شدن کار یدی به خصوص در صنایع دستی، زندگی مستقیم یک کارگر در محل تولید کاملاً متداول شد. در دهه‌های ۱۸۶۰تا۱۸۹۰م عده‌ای از کارگران صنعتی مجبور بودند شب را در کارگاه‌ها و مزارع بگذرانند که بعضی از کارگران ایرانی و ملیت‌های دیگر چنین نوع سکونتی داشتند.

نخستین دسته از کارگران ایرانی که در محل کار زندگی می‌کردند، کارگران فصلی و دائمی مزارع بودند که تعداد قابل توجهی می‌شدند. آنان زیر بوته‌ها، حصارها و نزدیک پرچین باغ‌ها شب را سپری می‌کردند و روزها در زمین‌های کشاورزی کار می‌کردند. این کارگران به لحاظ محل سکونت در شرایط نامطلوبی به سر می‌بردند و تا اوایل قرن بیستم این شرایط باقی بود.

علاوه بر کارگران مزارع، عده‌ای از کارگران اسکله‌ها، کشتی‌ها و بخش صنعت به خصوص صنعت نفت هم در همان محل کار سکونت داشتند. بلوا (نویسنده روسی) کارگران ایرانی در اسکله‌ها و کشتی‌ها را چیزی حدود ۱۰ هزار نفر می‌داند که عده‌ای از آنان مسکن خاصی نداشتند و در محوطه‌های باز شب را به صبح می‌رساندند اما عده‌ای حتی شب‌ها نیز کار می‌کردند.

زندگی کارگران بخش صنعت در محل کار در برخی از شهرهای قفقاز از پایان دهه۱۲۷۰ق/۱۸۶۰م شروع شد. آنها در هر جایی روی زمین، روی میز کار و یا حتی بدون تخت می‌خوابیدند و در فصل سرد معمولاً روی یک موتور بخار یا نزدیک آن شب را سپری می‌کردند.

کارگران ایرانی در سکونتگاه‌های اجاره‌ای

نوع دیگر از محل سکونت کارگران ایرانی، بدین صورت بود که کلبه‌ها، زیرزمین‌ها و دخمه‌هایی اجاره می‌کردند که هیچ شباهتی با خانه نداشت. آنها به صورت دسته‌‍جمعی و۳۰ تا ۴۰ نفر و حتی بیشتر در یک اتاق زندگی می‌کردند.

این کارگران نمی‌توانستند در مکان‌های صنعتی برای سکونت خود خانه اجاره کنند، پس ناچار در مسافت‌های دوری از محل کارشان در محدوده شهرها و روستاها، در خانه‌های تنگ و ارزان و کلبه‌های فرسوده در هم لولیده بودند.

کارگران ایرانی کلبه‌ها، زیرزمین‌ها و دخمه‌هایی اجاره می‌کردند که هیچ شباهتی با خانه نداشت. آنها به صورت دسته‌‍جمعی و۳۰ تا ۴۰ نفر و حتی بیشتر در یک اتاق زندگی می‌کردند

مسکن آنها به ویژه کارگران نفت باکو، مکان‌های تنگ و نامناسبی بود که وضعیت اسفناکی داشت. مکان زندگی آنان در شب با چراغ دودی روشن می‌شد و در زمستان شیشه پنجره‌ها همیشه شکسته بود و معمولاً با آتش آنجا را گرم نگه می‌داشتند و سرما، کثیفی، تنگی جا و بوی خفه‌کننده آنان را آزار می‌داد.

سکونتگاه‌های کارگران ایرانی در فقیرترین محله‌های شهرها بود. برای نمونه کارگران باکو در محله‌ای به نام «همشهری پالانی» زندگی می‌کردند، آنجا انتهای شهر بود. بعد از آن دیگر زباله‌دانی و دشت و بیابان وجود داشت. آنها در زیرزمین‌های تاریک و دخمه‌های مرطوب و کم ارتفاع که از تخته، تکه‌های درخت و آهن‌های زنگ زده و مونتاژ شده ساخته شده بود، به صورت پنج و شش نفره و حتی بیشتر زندگی می‌کردند.

باید به این نکته اشاره کرد که اجاره مسکن خوب در قفقاز قیمت زیادی داشت که کارگران ایرانی از عهده تامین آن برنمی‌آمدند و حاضر می‌شدند در هر شرایطی زندگی کنند. برای نمونه کارگر بارکشی که ماهانه حدود ۱۲ تا ۱۵روبل دریافت می‌کرد که این دستمزد هم به نسبت کارگران روس بسیار کمتر بود، این امکان را نداشت که در شهر گران‌قیمتی همچون باکو بتواند مسکن خوب تهیه کند، پس به ناچار ترجیح می‌داد که در هر نوع سکونتگاهی زندگی کند.

در دخمه یا محل کار زندگی می‌کردند تا پس‌اندازشان را برای خانواده بفرستند

در امپراطوری روسیه در مناطق صنعتی و مراکز و شهرهایی که در آن کمبود کارگران محلی وجود داشت و همچنین در شرکت‌هایی که دستمزد کمتری پرداخت میکردند (عمدتاً نساجی)، معمول بود که توسط صاحبان کارخانه‌ها یا بنگاه‌های مسکن برای کارگران خانه‌هایی ساخته می‌شد که در ازای گرفتن اجاره‌بها در اختیار آنها قرار می‌گرفت و به صورت مجرد یا خانوادگی در آنجا زندگی می‌کردند. قفقاز نیز به علت توسعه مراکز صنعتی و به خصوص صنعت نفت با هجوم نیروی کار به ویژه از ایران، مواجه شده بود؛ لذا چنین خانه‌هایی در برخی از کارخانه‌ها و صنایع نفت ساخته شدند.

تعداد خانه‌هایی که ساخته می‌شد آنچنان زیاد نبود که هر فردی با هر نوع کار و سطح دستمزد بتواند اجاره کند. با توجه به نوع نگاهی که به کارگران ایرانی وجود داشت و تفاوتی که نسبت به آنها و کارگران محلی یا ملیت‌های دیگر قائل می‌شدند، بعید است که حتی به آنها اجازه سکونت در چنین منازلی داده شده باشد و اگر اجازه داشتند به لحاظ مالی برای آنها مقرون به صرفه نبود.

در مکاتباتی از باکو که در تابستان۱۳۳۰ق/۱۹۱۲م در روزنامه «پراودا» منتشر شد، گفته شده که «قیمت ارزانترین و بدترین خانه‌ها در ماه شش روبل است». با توجه به هزینه اجاره این خانه‌ها و مقدار دستمزد کارگران مهاجر ایرانی می‌توان چنین نتیجه گرفت که آنها یا در این ساختمان‌ها زندگی نمی‌کردند و یا بسیار اندک بودند.

کارگران ایرانی که ماهیانه حدود ۱۵ تا ۱۷ روبل دستمزد دریافت می‌کردند توان پرداخت ماهیانه شش روبل هزینه مسکن بنگاه‌ها و صاحبان صنایع را نداشت. از این‌رو شب را در محل کار سپری می‌کردند یا اینکه دخمه‌هایی دسته‌جمعی با اجاره‌های ماهیانه دو روبل و کمتر اجاره می‌کردند تا بتوانند مقداری از دستمزد خود را پس‌انداز کرده و با خود به ایران بیاورند

ایرانیان مهاجر بیشتر کارگر غیرماهر و فاقد تخصص بودند و اگر میانگین دستمزد یک کارگر را ۱۷روبل در نظر بگیریم که می‌خواسته شش روبل هزینه مسکن بدهد و می‌بایست هزینه‌هایی هم برای خوراک و پوشاک صرف کند، پس عملاً چیزی پس‌انداز نمی‌کرد. بنابراین کارگر ایرانی ترجیح می‌داد یا در محل کار زندگی کند و یا اینکه کلبه و دخمه‌ای با قیمت دو یا سه روبل در ماه اجاره کند تا بتواند مقداری از دستمزد خود را پس‌انداز کرده و با خود به ایران بیاورد.

خلاصه کلام

کارگران مهاجر ایرانی سال‌ها پیش در برابر شرایط ساختاری‌ که مستقل از اراده‌شان بر آنها حکمفرما بود، نوع سکونتگاه خود را انتخاب می‌کردند. با توجه به چنین موقعیتی، کارگر ایرانی که ماهیانه حدود ۱۵ تا ۱۷ روبل دستمزد دریافت می‌کرد توان پرداخت ماهیانه شش روبل هزینه مسکن بنگاه‌ها و صاحبان صنایع را نداشت. از این‌رو بیشتر آنان یا در محل کار خود، شب را سپری می‌کردند یا اینکه در کلبه‌ها، دخمه‌ها و مکان‌هایی با اجاره‌های ماهیانه دو روبل و کمتر، به صورت دسته‌جمعی در کثیف‌ترین محله‌ها و یا دور از شهرها در بدترین شرایط زندگی می‌کردند.

همچنین تجربه زیسته کارگران مهاجر ایرانی که در بخش مسکن اتفاق افتاد، معلول هستی طبقاتی آنها بود؛ یعنی کارگران به علت ایرانی بودن و عدم تخصص، سخت‌ترین کارها در مقابل مزد کم انجام میدادند و در محله‌های حاشیه شهرها و یا در محل کار زندگی می‌کردند که این انتخاب‌های ناگزیر هم شرایط مشابهی برای آنها رقم می‌زد و باعث به وجود آمدن تجربه زیسته مشابهی در میان آنان می‌شد.

پی‌نوشت

[۱] «کارشناسان علوم اجتماعی: افزایش تعداد مهاجران افغانستانی پس از ۱۴۰۰، یک حقیقت است»، خبرگزاری ایرنا، ۲۹ مهر ۱۴۰۲

[۲] Migrant workers at greater risk of modern slavery after Brexit, research finds", The Guardian, Mon ۱ Apr ۲۰۲۴"

[۳] سیدهاشم آقاجری، مهدی احمدی و داریوش رحمانیان، «زندگی روزانه کارگران مهاجر ایرانی در جنوب قفقاز؛ مطالعه موردی: وضعیت مسکن(از۱۲۶۶تا ۱۳۳۲ق/۱۸۵۰تا ۱۹۱۴م)»، مجله تحقیقات تاریخ اجتماعی، دوره ۱۳، شماره ۲.