تاریخ انتشار: ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳ - ۱۰:۵۳

تهران- ایرنا- معادلات امنیتی شرق آسیا با دو پرونده مهم بحران کره شمالی و روابط چین- آمریکا به شکلی پیش می رود که به نظر می ر سد این منطقه نیز به مانند غرب آسیا تنش های پردامنه ای را تجربه خواهد کرد.

شرق آسیا یکی از مناطق ژئوپلیتیک مهم جهان محسوب می شود که حتی در براوردهای اندیشکده غربی نیز از جایگاه مهمی برخوردار است؛ جایگاهی که ورای موقعیت راهبردی و اقتصادی، نوع نگاه غرب برای حضور در این منطقه، اهمیت شرق اسیا را بر سطح بین المللی افزایش داده است.

طبق آمارهای بانک جهانی شرق آسیا در سال ۲۰۲۳ رشد ۵ درصدی را تجربه کرده و به نظر می رسد در ۱۰ سال آینده نیمی از ۱۰ قدرت بزرگ اقتصادی را کشورهای شرق آسیا تشکیل خواهند داد. از سال ۱۹۶۰ آسیا به عنوان بزرگ‌ترین و پرجمعیت‌ترین قاره، سریع‌تر از هر ناحیه‌ای در جهان ثروتمندتر شده است. البته، این رشد با سرعت یکسانی در سراسر قاره آسیا به وقوع نپیوسته است.

بخش غربی آسیا طی این دوره تقریبا با نرخ مشابه سایر نقاط جهان رشد کرده است اما در کل، نیمه شرقی (۱۰‌کشور شامل چین، هنگ‌کنگ، اندونزی، ژاپن، کره، مالزی، فیلیپین، سنگاپور، تایوان به عنوان ایالتی از چین و تایلند) عملکرد بهتری داشته است اگرچه تفاوت‌ها در موفقیت در اینجا نیز قابل مشاهده است.

اما شرق آسیا در ابعاد امنیتی نیز دارای پیچیدگی های خاصی است؛ برآمدن چین و ظهور مسالمت آمیز پکن در این منطقه، قدرت اتمی- موشکی کره شمالی و درگیری با کره جنوبی، تقابل ژاپن و چین و حضور ایالات متحده در این منطقه با هدف تحدید و محدودسازی سیاسی-امنیتی و اقتصادی چین. تمامی این مولفه ها نشان می دهد که شرق اسیا نیز به مانند غرب آسیا در حال حرکت به سمت تنش و بحران های پردامنه است.

چین یکی از کشورهایی است که همواره در عرصه بین المللی نقش تاثیرگذاری داشته است و در دهه های اخیر با اجرای سیاست " درهای باز" توانسته در حوزه اقتصادی نیز از قدرت بالایی برخوردار گردد. هنگامی که دولتمردان این کشور از اواخر دهه ۷۰ از ایدئولوژی کمونیستی به ویژه در حوزه اقتصادی فاصله گرفتند، باوجود باقی ماندن شیوه حکمرانی به شکل تک حزبی، اقتصاد این کشورعظیم الجثه به سمت و سوی اصول لیبرالیستی سوق پیدا کرد. همچنین، چین در بخش دیگری از چرخش رفتاری خود، روش دفاعی – واکنشی را کنار گذاشته و به کنش منطقه ای- بین المللی روی آورده است.

سیاست خارجی چین از سال ۲۰۰۳میلادی از دوران ریاست جمهوری هو جین تائو در قالب دکترین ظهور مسالمت آمیز و با رویکردهای «دیپلماسی پیرامونی» و «همسایه خوب» گستره اقتصاد خود را از طریق روندهای وابستگی متقابل از همسایگان به فضای پیرامونی و مناطق دیگر گسترش داد. چنین اقداماتی منافع ملی چین را درسطوح و لایه های مختلف با حوزه ها و اقتصادهای بزرگ، متوسط و کوچک جهان گره زد.

چین در حوزه راهبردی نیزحضور مستمر خود را به در فضای پیرامونی به ویژه منطقه اسیای شرقی منطقه دریای چین جنوبی، در حوزه اسیای مرکزی(طرح یک کمربند-یک جاده)، خاورمیانه و آفریقا و آمریکای لاتین افزایش داده و به تعبیری مناسبات اقتصادی خود را درقالب های راهبردی و سیاسی- امنیتی تعریف کرده است.

ادراک راهبردی کارگزاران سیاست خارجی چین از راهبرد ظهور مسالمت آمیز مفهومی الگومند، بسیط، شناور و انعطاف پذیراز همپیوندی ژئوپلیتیک، ژئواکونومی و مولفه های قدرت نرم در سطوح جهانی است. براین مبنا سیاست خارجی چین دارای کمترین چالش وبیشترین ظرفیت سازی و فرصت سازی برای مناسبات اقتصادی این کشور در سطوح مختلف بین المللی و منطقه ای است.

چنین برآیندی از قدرت، باعث شده تا ایالات متحده آمریکا اززمان دولت باراک اوباما نگاه متفاوتی به راهبرد ظهور مسالمت آمیز چین داشته باشد. در واقع مساله چین برای امریکا موضوعی پیچیده، چندلایه و راهبردی است.

آمریکا تلاش می کند تا از برآمدن قدرت اقتصادی، سیاسی، نظامی و حتی ارزش های فرهنگی چین جلوگیری کند واین رفتار آمریکا ریشه در ظهور قدرتی با ظرفیت هژمون احتمالی دارد. در این چارچوب، مفصل بندی مناسبات چین و آمریکا دچار دگردیسی های ساختاری شد از این منظرآمریکا طی دو دهه اخیرو در قالب دولت های مختلف تلاش کرده تا منابع ظرفیت ساز چین را مهار یا محدود کند. سیاست ثقل گرایی آسیایی (Pivot to Asia) یکی از اولین رویکردهای تقابلی آمریکا در قبال چین بود که در بهمن ۱۳۹۰ از سوی هیلاری کلینتون وزیر امورخارجه وقت آمریکا اعلام شد.

در قالب این راهبرد جدید، بر وزن راهبردی منطقه آسیا-اقیانوس آرام و افزایش حضور نظامی آمریکا در این منطقه تاکید شده است. اما در دولت دونالد ترامپ این سیاست و رویکرد در حوزه های اقتصادی دنبال شد؛ به نحوی که اقدامات دولت ترامپ منجر به آغاز جنگ تعرفه ها(۲۰۱۸) میان دو کشورگردید و دولت ترامپ برخی شرکت های بزرگ آمریکایی را با وجود زیان های گسترده وادار به خروج از چین کرد. با روی کار آمدن دولت جو بایدن(۲۰۲۰) رویکرد ترکیبی محدودسازی اقتصادی و راهبردی از سوی دموکرات ها برای ایجاد محدودیت های ساختاری و راهبردی پیش روی چین قرار گرفت و در این میان تایوان به موضوع اصلی تنش میان دو ابرقدرت تبدیل شد.

اما یکی دیگر از موضوعات پیچیده منطقه شرق آسیا، بحران کره شمالی است؛ بحرانی که از دهه ۵۰ میلادی آغاز شده و هنوز ادامه دارد. این بحران که محصول جنگ سرد میان آمریکا و اتحاد جماهیز شوروی است در ترکیب با مولفه های هویتی یعنی جدا شدن کره شمال و کره جنوبی از همدیگر به بستری برای بحران امنیتی پردامنه در شرق آسیا تبدیل شده است.

با آغاز جنگ اوکراین در فوریه۲۰۲۲ (دوم اسفند ۱۴۰۰) و پیچیده تر شدن وضعیت نظام بین الملل، بحران کره شمالی به طور اعم و وضعیت امنیتی شرق آسیا به طور اخص، به دلیل افزایش همکاری های کره شمالی- چین و روسیه وارد شرایط جدیدی شد. برآیند این وضعیت و روندهای جدید به افزایش همکاری های ژاپن و کره جنوبی با ایالات متحده انجامیده به نحوی که آمریکا افزون بر افزایش حضور در پایگاه های نظامی خود در این منطقه، تلاش ارد تا سپر دفاع موشکی یکپارچه خود را به حوزه شرق آسیا برساند. همزمان با افزایش حضور آمریکا چه در حوزه های اقتصادی و نظامی- امنیتی، الگوهای رفتار امنیتی در شرق آسیا بع سمت الگوهای تقابلی حرکت خواهد کرد.

فرجام سخن اینکه، شرق آسیا طی دهه های گذشته اگرچه با رشد اقتصادی بالا توانسته در مسیر توسعه گام بردارد اما به دلیل ساختار امنیتی برجای مانده از جنگ سرد، هنوز معادلات امنیتی پیچیده ای دارد که تنش را در این منطقه هنوز در محدوده قرمز قرار داده به نحوی پرونده های متعدد امنیتی باعث شده تا کشورهای مهم منطقه همچون چین، کره جنوبی ، کره شمالی و ژاپن کنش خود را در چارچوب موازنه شکننده تعریف کنند.