صرفنظر از نگاههای سیاه و سفید درباره خانواده و حکومت پهلوی، بررسی روایتهای دقیق از افرادی که خود درون این سیستم بوده و زیر و بالای آن را از نزدیک لمس کردهاند، تصویر واقعیتری از این حکومت به دست میدهد.
شاه فکر میکرد که تمام کارگران کشور، دهقانان کشور، انتلکتوئلها، روشنفکران، بازاریها و غیره بعد از ترقیاتی که مملکت کرده و زحماتی که ایشان کشیدند، همهشان پشتیبان هستند. چطور حالا مردم آمدند و «مرگ بر شاه» میگویند؟
پژوهش ایرنا در سلسله گزارشهایی، تلاش دارد زوایای کمتر دیده شده حکمرانی پهلوی را از زبان مقامها و مدیران این حکومت بازخوانی کند. پیش از این، گزارشی از کتاب «من و خاندان پهلوی» تألیف احمدعلی مسعود انصاری، گزیدهای از مصاحبه ارتشبد «حسن طوفانیان» با پروژه «تاریخ شفاهی هاروارد»، خلاصهای از کتاب «خاطرات پرویز راجی» آخرین سفیر پهلوی در انگلیس با عنوان «در خدمت تخت طاووس»، گزارشی از کتاب «خاطرات شاپور بختیار» آخرین نخست وزیر دوران پهلوی، بازخوانی از کتاب «خاطرات ابوالحسن ابتهاج» اقتصاددان و از مدیران شاخص سازمانها و نهادهای اقتصادی و اداری پهلوی، روایتی از کتاب «خاطرات عبدالمجید مجیدی» از مدیران شاخص اقتصادی در دوره پهلوی دوم، خاطرات «فرح دیبا» آخرین همسر محمدرضا پهلوی، گزارشی از کتاب «خاطرات علی امینی» نخستوزیر دوره پهلوی و از خاطرات «اسدالله علم» ارائه شد.
همچنین «خاطرات جعفر شریف امامی» ، «شکنجهگران میگویند» ، «خاطرات مهرانگیز دولتشاهی» سیاستمدار دهه ۴۰ و ۵۰ شمسی با سابقه سه دوره نمایندگی مجلس شورای ملی و نیز خاطرات «مصطفی الموتی» از دیگر کتابهایی بود که مورد بررسی قرار گرفت.
اینک نگاهی میاندازیم به خاطرات «محمد یگانه»؛ فردی که در دوره حکومت پهلوی سمتهایی همچون وزارت اقتصاد، مسکن و آبادانی، رئیس بانک مرکزی و همچنین مدیریت اجرایی صندوق بین المللی پول را بر عهده داشت. وی در مورد دوره خدمتیاش اظهار میدارد: «دوره خدمت من به دو قسمت تقسیم میشود؛ یک قسمتش خدمات بینالمللی در دستگاههای مختلف بینالمللی و قسمت دومش خدمت به دولت ایران در ایران که تقریباً در حدود ۲۳ سال من خدمات بینالمللی داشتم هنوز هم دارم و ۱۳ سال هم در مقامات مختلف دولت ایران به مملکت خودم خدمت میکردم».[۱]
به اسم بنیاد پهلوی کارهایی داشتند انجام میدادند که کاملا جرم بود
برای اینکه جلوی تورم گرفته بشود، در آن موقع فکر میکردند چون مقدار زیادی از کالاهایی که در ایران مصرف میشود از خارج میآید بنابراین اگر قیمت دلار بیاید پایین و قیمت ریال نسبت به دلار برود بالا، در آن صورت اجناس ارزان میشود
هر نوع تصرف غیرقانونی در اموال عمومی و استفاده نامشروع از اختیارات و قدرت به منظور بهرهبرداری از امکانات مالی برای کسب منافع شخصی، فساد مالی محسوب میشود؛ فساد مالی دارای مصادیق بسیاری از جمله اختلاس، رشوه، اخاذی، رانتهای اقتصادی، برداشت و دخل و تصرف غیرقانونی در وجوه و اموال، استفاده از امتیازات و بهرهبرداریهای مالی، تقلب، کمکاری و... است [۲] ؛ وضعیتی که در تاریخ ایران به وفور شاهد آن هستیم. محمد یگانه به عنوان مدیر اقتصادی در دوره حکومت پهلوی در خاطرات خود بارها به چنین مواردی اشاره کرده است. او در مورد فساد در شرکت «ایر-تاکسی» میگوید: «در ایر-تاکسی افرادی بودند که پول گرفته بودند و این ایر- تاکسی هم مربوط میشد به تیمسار خادمی، خاتمی ببخشید. خاتمی شوهر والاحضرت فاطمه. بعد والاحضرت اشرف در آنجا سهم داشت، فاطمه سهم داشت، زنگنه پولهای کلانی گرفته بود».[۳]
این نوع فسادها در بخشهای مختلف رواج پیدا کرده بود. به گفته یگانه «حتی خود بنیاد پهلوی گرفتاریهایی داشت و به اسم بنیاد پهلوی کارهایی داشتند انجام میدادند که کاملاً جرم جرم بود». این بنیاد جایگزین «سازمان املاک و مستغلات پهلوی» شده بود و در مهر ۱۳۴۰، شاه فرمان وقف دارایی بنیاد پهلوی به امور خیریه را صادر کرده بود اما در این بنیاد هم سوءاستفادههایی میشد. هنگامی که محمد یگانه جریان چنین سوءاستفادههایی را به محمدرضا پهلوی منتقل میکند او «بسیار ناراحت شد و چند بار اصرار کرد، نگذارید اسم بنیاد بد دربیاید».[۴]
چطور مردم آمدند و «مرگ بر شاه» میگویند؟
محمد یگانه که تا روزهای پایانی حکومت پهلوی از نزدیک شاهد بسیاری از امور بوده است، وضعیت شاه بعد از ۱۷ شهریور ۵۷ را این چنین توصیف میکند: «روز بعدش من که روزهای شنبه شرفیاب میشدم پیش شاه میرفتم برای گزارش، در آنجا وضع بسیار ناراحتکنندهای دیدم که ما میرفتیم معمولاً پیش شاه، ایشان میآمدند و سرپا گزارش را میخواستند و توضیحاتی نظرات خودشان را میگفتند یا اوامری صادر میکردند و غیره و هر شخص هم پانزده دقیقه نیم ساعت معمولاً وزرا نیم ساعت، یک ساعت وقت داشتند و صحبت میکردند، ولی این دفعه شاه دستور دادند که، «بیایید بنشینید.» و فلان، ایشان هم نشستند و بعد تمام فکر و ذکرش روی این مسائل بود».[۵]
یگانه در پاسخ به سوال چرا این وضع بهوجود آمده بود؟ معتقد است: «در مقابلش (شاه) یک کاخی که ساخته بودند این کاخ کاملاً ریخته بوده فکر میکرد که تمام کارگران کشور، دهقانان کشور، انتلکتوئلها، روشنفکران، بازاریها و غیره بعد از این همه مملکت ترقیاتی که کرده و زحماتی که ایشان کشیدند همهشان پشتیبان هستند. چطور حالا مردم آمدند و «مرگ بر شاه» میگویند ... این چنین وضعی بود و آقای شریفامامی هم گرفتاریهای بسیاری داشتند که قابل حل نبود مخالفین آماده همکاری با ایشان نبودند تا اینکه ایشان هم مجبور شدند بروند کنار».[۶]
آمریکاییها توصیه کرده بودند به دولت آلمان که به صلاح ایران نیست و شما هم به صلاح نیست که به ایران کمک بکنید برای چنین صنعتی (ذوب آهن)
آمریکاییها نسبت به صنعتی شدن ایران نظر مساعدی نداشتند
تجربه نظام برنامهریزی در عصر پهلوی دوم نشان میدهد برنامهریزی دولتی توسعه به دلایل مختلف اجتماعی و سازمانی، پیامدی جز نابسامانی و ایجاد تضادهای چندگانه در لایههای زندگی اجتماعی مردم نداشت. سامان برنامهریزی در کشور بیش از آنکه مترصد توسعه باشد، عاملی برای کنترل آن و تحکیم نفوذ دولت در چرخه اقتصاد، سیاست و فرهنگ بود. [۷]
البته محمد یگانه به عنوان یکی از افراد دخیل در سیاست های اقتصادی پهلوی معتقد است که «سیاست توسعه اقتصادی ایران این بود که بتواند یک توسعه همه جانبهای را در کشور بهوجود بیاورد اعم از اینکه در رشته کشاورزی باشد، رشته صنعتی باشد، بتواند احتیاجات اصلی خودش را خودش تأمین بکند و تا حد امکان تکنولوژیهای پیشرفته را وارد کشور بکند یا این تکنولوژیهایی که با شرایط ایران جور درمیآید اینها را وارد کشور بکند و صنایع اساسی لازم در کشور بهوجود بیاید و اتکاء ایران در این قبیل موارد کمتر بشود روزبهروز به احتیاجات خارجی».[۸]
یگانه بر این دیدگاه است که «کشورهایی که از درازمدت با ایران همکاری داشتند که انتظار میرفت آنها همکاری بکنند در ایجاد این فعالیتها حاضر نبودند بهخصوص آمریکاییها چندان نظر مساعدی نداشتند نسبت به برنامههای صنعتی و صنعتی شدن ایران».[۹]
آن کارخانهای که فرضاً میبایستی با پنج هزار نفر کار بکند این رسیده بود کارگرانش به بیست و پنجهزار نفر، سی هزار نفر ...تعداد زیادی استخدام کرده بودند که مواظب اینها باشند که مبادا اینها تبلیغات ضد مصالح کشور بکنند
بنابراین او آمریکا را در صدر فهرست کشورهای مخالف توسعه اقتصادی ایران می داند و حتی میگوید: «بعد از جنگ جهانی دوم ...شرکت ذوبآهنی که ایجاد کرده بودند همان در این سالها ادامه داشت ولو اینکه فعالیتی نداشت ولی وجود داشت و ایران دست کمک خواستن دراز کرد به بانک جهانی، به آلمان، به آمریکا، فقط در میان اینها آلمان حاضر شد به ایران کمک بکند. آمریکاییها مخالفت کردند و بانک جهانی مخالفت کرد برای ایجاد چنین صنعتی در ایران ... وقتی که آلمانها حاضر شدند به ایران کمک بکنند با سوابقی که وجود داشت دکتر عالیخانی از رئیس دماکروپ تقاضا کرد که بیاید به ایران برای مذاکرات و ایشان هم قبول کردند ولی ۲۴ ساعت قبل از آمدن ایشان مسافرت ایشان لغو شد و ایشان نیامدند...بعد از رسیدگی معلوم شد که آمریکاییها توصیه کرده بودند به دولت آلمان که به صلاح ایران نیست و شما هم به صلاح نیست که به ایران کمک بکنید برای ایجاد چنین صنعتی».[۱۰]
ساواک نفوذ زیادی در کارخانه ذوبآهن داشت
محمد یگانه به مانند دیگر مدیران حکومت پهلوی بارها از دخالتهای گسترده ساواک حتی در امور اقتصادی سخن به میان آوردهاست. او در همین ارتباط به حضور ساواک در کارخانه ذوبآهن اشاره میکند و بیان میدارد: «آن کارخانهای که فرضاً میبایستی با پنج هزار نفر کار بکند این رسیده بود کارگرانش به بیست و پنجهزار نفر، سی هزار نفر. البته ارقام دقیقش را نمیدانم ولی نسبتها به همین ترتیب بود که بیش از چهار یا پنج برابر تعدادی که برای تولید چنین کارخانهای احتیاج وجود داشت به کارگر کارگر استخدام شده بود. نفوذ زیادی ساواک در آنجا داشت و این کارگران و کارشناسان شوروی که میآمدند تعداد زیادی استخدام کرده بودند که مواظب اینها باشند که مبادا اینها تبلیغات ضد مصالح کشور بکنند، به این ترتیب تعداد کارمندان و کارگران و متخصصین و غیره و اینها بیش از حد معمول شده بود».[۱۱]
شاه تصور میکرد زارعین یا کارگران انقلاب میکنند
یگانه بارها در خاطراتش به وضعیت کارگران اشاره میکند و میگوید: «ما گرفتاریهای زیادی داشتیم برای خانه، مسکن برای شهریها بهخصوص در روستاها که وضع را میدانید خیلی وضعشان بد بود و برای آنها میبایست راهحلهای دیگری پیدا کرد. ولی همینطور که این صنایع بهوجود میآمدند در شهرها و یا قطبهای جدیدی که ایجاد شده بود مانند فرض کنید قزوین و اراک یا اصفهان و تبریز و غیره و کارگران جدید به این صنایع جدید جذب میشدند، مسکن وجود نداشت برای این کارگران و میبایستی مسکن ایجاد بشود».[۱۲]
محمد یگانه مدعی است شاه علاقمند بود مشکلات کارگران حل شود چرا که «ایشان فکرش دنبال این بود که معمولاً در کشورهایی که انقلاب میشود این انقلاب یا زارعین این انقلاب را میکنند مثل چین یا در اکثر کشورهای غربی کارگران بودند که انقلابها را به راه انداختند اینها هستند که میآیند سرکار یعنی سر کوچه و بازار و بعد انقلاب به راه میافتد. بنابراین بایستی این گروهها را گروه مستضعف کشور را بایستی راضی نگه داشت».[۱۳]
بعد از اینکه قیمت نفت رفت بالا چهار برابر شد ...درآمدمان رفت بالا ولی از نقطه نظر تولیدات کشوری از لحاظ GNP ما تولیداتمان آمد پایین
دولت خرج را زیاد کرد، عرضه کالاها به حد لازم نبود، تورم شروع به تشدید کرد
بخشی از اطلاعات مفیدی که محمد یگانه در خاطرات خود به آن اشاره میکند، مربوط به درآمدهای نفتی ایران است. البته او این درآمدهای نفتی را یکی از عوامل اصلی تورم در ایران میداند و توضیح میدهد: «بعد از اینکه قیمت نفت رفت بالا چهار برابر شد این از نقطه نظر درآمد ملی ایران به قیمتهای سابق ثابت آن سال فرضاً ۳۵ درصد رفت بالا نه این که تولیدات کشور رفته باشد بالا... از نقطه نظر درآمد ما درآمدمان رفت بالا ولی از نقطه نظر تولیدات کشوری از لحاظ GNP ما تولیداتمان آمد پایین».[۱۴]
ما وقتی خواستیم خیلی سریع برویم جلو و چون امکانات این مقدار هزینه را نداشتیم با توجه به زیربناهایی که در کشور وجود داشت، اگر شما کالا وارد میکردید بنادر ظرفیت نداشتند و راهآهن یا جادهها نمیتوانستند این را بکشند. یا شما میخواستید ساختمان بیشتری بکنید (بسازید) در کشور مصالح ساختمانی و غیره وجود نداشت
او به نبود امکانات و ظرفیتهای داخلی نیز اشاره و تصریح میکند ما در این موارد با مشکلاتی جدی روبرو بودیم. در همین خصوص اذعان میدارد «ما وقتی خواستیم خیلی سریع برویم جلو و چون امکانات این مقدار هزینه را نداشتیم با توجه به زیربناهایی که در کشور وجود داشت، اگر شما کالا وارد میکردید بنادر ظرفیت نداشتند و راهآهن و یا جادهها نمیتوانستند این را بکشند. یا شما میخواستید ساختمان بیشتری بکنید در کشور مصالح ساختمانی و غیره وجود نداشت و از این قبیل مسائل. از طرفی دولت خرج را زیاد کرد و از طرف دیگر عرضه کالاها به حد لازم نبود بنابراین در کشور عدم تعادلی بهوجود آمد و تورم شروع کرد تشدید پیدا کردن».[۱۵]
به گفته یگانه «برای اینکه جلوی این تورم گرفته بشود در آن موقع فکر میکردند چون مقدار کالاهایی که در ایران مصرف میشود از خارج میآید بنابراین اگر قیمت دلار بیاید پایین و قیمت ریال برود نسبت به دلار بالا در آن صورت قیمتها ارزان میشود و این جلوی تورم را میگیرد. بنابراین پایین آوردن قیمت دلار و بالا بردن قیمت ریال، مساله ایران را حل نمیکرد؛ مساله گرفتاریهای اقتصادی ایران را».[۱۶]
پینوشت
[۱]تاریخ شفاهی هاروراد، گفتگو با محمد یگانه، نوار شماره ۱
[۲] حسن دادگر، «فساد مالی در تاریخ معاصر ایران»، مجله زمانه، شماره ۹، ۱۳۸۲
[۳]تاریخ شفاهی هاروراد، گفتگو با محمد یگانه، نوار شماره ۴
[۴] همانجا
[۵] نوار شماره ۵
[۶] همانجا
[۷] مهدی طالب و موسی عنبری، «دلایل ناکامی نظام برنامهریزی توسعه در ایران عصر پهلوی دوم»، نشریه نامه علوم اجتماعی، شماره بیست و هفتم، سال ۱۳۸۵
[۸]تاریخ شفاهی هراوراد، گفتگو با محمد یگانه، نوار شماره ۶
[۹] همانجا
[۱۰] همانجا
[۱۱] نوار شماره ۷
[۱۲] همانجا
[۱۳] همانجا
[۱۴] همانجا
[۱۵] همانجا
[۱۶] همانجا