به گزارش خبرنگار فرهنگی ایرنا، امروز اول ذیقعده و مصادف با سالروز تولد حضرت معصومه (س) است؛ روزی که به نام دختر در تقویم رسمی کشور نقش بسته و در گوشه و کنار کشور از میدان امام حسین(ع) تهران بگیرید تا فرهنگسراهای پایتخت و روستاهای دورافتاده دیگر استانها شاهد برگزاری مراسم جشن و سرور هستیم ولی شیرینی مراسمی که در روستای تورقوزآباد برگزار شد تا مدتها از خاطر دختران دانشآموز نخواهد رفت؛ به ویژه دختران مدرسه نیکان.
شاید تا چند سال پیش، کسی نمیدانست جایی به نام تورقوزآباد در این کشور همین جنوب پایتخت وجود دارد و تصور بیشتر مردم این بود که تورقوزآباد، بیشتر یک ضرب المثل است که هر وقت بخواهند به مکانی خیلی دور اشاره کنند، نام این روستا را می برند.
برخی به اشتباه میگویند دورقوزآباد یا با تشدید «قاف» از این روستا به توقّوزآباد یاد میکنند ولی از چند سال پیش نام این روستایی که حدود ۶ هزار نفر جمعیت دارد، بر روی اتوبوسهای شرکت واحد در شهرری دیده شد و کمکم نام این روستا بر سر زبانها افتاد؛ به ویژه از سال ۱۳۹۷ که بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم کودککش صهیونیستی درحالی که نقشهای را به اعضای سازمان ملل نشان می داد، گفت که یک انبار هستهای در یک قالیشویی در منطقه ای به نام تورقوزآباد پیدا کرده اند... و از آن زمان بود که زمین و زمان به او خندیدند و تا مدت ها مضحکه خاص و عام شده بود.
اگر گذرتان به سمت بزرگراه خلیجفارس یعنی بزرگراه تهران قم افتاد، حدود پنج کیلومتر بعد از بهشت زهرا (ع) و عوارضی، راهنمای خود را روشن کنید و کم کم به سمت راست حرکت کنید تا تابلوی این روستا را ببینید که در پرانتز نوشته شده «شهرک بهاران» و سپس از زیرگذر بزرگراه به سمت چپ حرکت می کنید. اگر هم مسیرتان از جاده قدیم یا متروی کهریزک بود، بعد از روستاهای کهریزک، شورآباد و مهدی آباد در ابتدای روستای عبدل آباد وارد فرعی می شوید که انتهای آن تورقوزآباد است، روستایی که تا یک سال پیش بوی ناشی از سوزاندن زبالهها مردم آن منطقه را کلافه میکرد.
یک مدرسه دخترانه شامل پیش دبستانی دختر و پسر و دورههای اول دبستان، دوم دبستان و اول دبیرستان در این روستا به نام مدرسه نیکان وجود دارد با ۲۸۰ دانشآموز که بیش از ۷۰ درصد آنان را اتباع خارجی یعنی دختران افغانستانی تشکیل میدهند. با این مدرسه نیکان در یک روستای دورافتاده است ولی هم پنج کلاس هوشمند دارد و هم یک آزمایشگاه مجهز. البته یک نمازخانه هم با فضای مناسب دارد که به عنوان سالن اجتماعات هم استفاده می شود ولی سالن ورزشی ندارد.
یکی دو ماه پیش مسئولان این مدرسه تصمیم گرفتند تا برای مراسم روز دختر سنگ تمام بگذارند. چون مدیر مدرسه و دو معاونش آخرین سال تحصیلی را پشت سر می گذارند و قرار است از مهر امسال به قافله بازنشستگان بپیوندند و همین مساله باعث شد تا مدیر مدرسه، مراسم روز دختر و روز معلم را یک جا و با تمام عِده و عُده برگزار کند؛ به گونهای که خاطره ای خوش برای دانش آموزان باقی بگذارند و بروند.
فاطمه خدابنده، مدیر این مدرسه که از چند هفته قبل به صورت چراغ خاموش به دنبال فراهم کردن مقدمات برگزاری این سور و سات بود، با همیاری دهیاری، شورایاری و بسیج این روستا آستینها را بالا زده و همچنین با کمک گرفتن از تعدادی دانش آموز دبیرستانی، جشنی پر شور و نشاط را برگزار کردند.
قرار بود مهمترین بخش های این مراسم به صورت محرمانه و «سکرت» باشد تا دختران را شگفت زده و به قول فرنگی ها «سورپرایز» کنند. به همین دلیل حتی بعضی از برگزارکنندکان هم، از جزییات بعضی برنامه ها خبر نداشتند. مثلا قرار بود از مادران به صورت مخفیانه دعوت شود و به مادران هم گفته بودند نفری یک شاخه گل با خود بیاورند و پشت درِ مدرسه منتظر باشند تا لحظه موعود فرا رسد.
مراسم روز دختر و روز معلم با سرود ملی آغاز شد و مجری برنامه هم از دختران می خواست تا با جیغ و هورا، معلمان خود را تشویق کنند، به گونه ای که گویی مدرسه را روی سر خود گذاشته بودند ولی حضور مسئولان منطقه از فرماندار شهرری، رئیس آموزش و پرورش کهریزک و اعضای شورایاری و دهیاری تورقوزآباد گرفته تا نیروی انتظامی و پلیس و همچنین مدیر و معلمان سابق این مدرسه، شور و شعفی دیگر به مراسم داده بود.
منصوره سعادتی منش و زهرا عرب مرقی، معاونان آموزشی و تربیتی مدرسه پا به پای مدیر، برنامه های جشن را هماهنگ می کردند و گروه اجرا با نواختن موزیک های شاد و اجرای بازی های کودکانه، خاطره ای به یادماندنی را برای دختران به یادگار می گذاشتند ولی هر قسمت بهتر از قسمت دیگر بود.
تعدادی از دختران دانش آموز مسئولیت انتظامات برنامه را به عهده داشتند و تعدادی دیگر در باد کردن بادکنک ها، آماده سازی جایگاه و برپا کردن سایبان به مسئولان مدرسه و نیروهای دهیاری کمک می کردند. البته برای دانش آموزان تدارک ناهار هم دیده بودند و از مهمانان نیز با غذاهایی مثل سوسیس بندری، املت، کشک بادمجان و همچنین چیپس و شکلات پذیرایی شد
حضور مسئولان در این مراسم با تشریفاتی همراه بود. مثلا مجری برنامه هنگام ورود هر مسئولی از دانش آموزان می خواست تا آنان را تشویق کنند و دختران انتظامات هم بر سر و روی آنان برف شادی می ریختند. از سخنرانی کوتاه مهدی باب الحوائجی معاون استاندار و فرماندار ویژه شهرستان ری، علی اصفهانی رئیس آموزش و پرورش بخش کهریزک، حسین گراوند بخشدار کهریزک، علی کلهر شهردار کهریزک و دیگر مهمانان این مراسم مثل رییس شورای بخش و اعضای شورای اسلامی روستای تورقوزآباد که بگذریم، برنامه های متنوعی برگزار شد. مثل اجرای مسابقه برای تعدادی از دانش آموز و اجرای شخصیت عروسکی «جیگر» که شخصیت دوست داشتنی کودکان بود و تشویق دانش آموزان میزان این محبوبیت را نشان می داد.
یکی دیگر از صحنههایی که نشانگر میزان عشق و علاقه دانش آموزان بود، برنامه تجلیل از معلمان مدرسه بود؛ به گونهای که با اعلام مجری و دعوت از معلم موردنظر برای دریافت لوح تقدیر، سوت و کف دختران نشان میداد که به کدامیک از معلمان خود بیشتر علاقه دارند. با این که مدیر مدرسه شاهد آخرین برنامه مفصل روز دختر بود، خبر نداشت که برخی دیگر از معلمان نیز او را شگفت زده و حیرتزده می کنند. مجری برنامه در لابهلای تقدیر از معلمان و مدیر سابق مدرسه نیکان، از مدیر مدرسه خواست تا لوح تقدیری را به پاس ۳۰ سال تلاش و فعالیت از رئیس آموزش و پرورش دریافت کند که یک هدیه متبرک از کربلا هم به آن اضافه شده بود.
دانش آموزان شعر بهترین دختر دنیا را این گونه زمزمه کردند «حضرت معصومه، بهترین دختر دنیا خود این خانومه، توی این حرم دلت آرومه، خب معلومه» و این را هم گفتند که «حالا یه عهدی می بندم، اینجا با خودم من، تا ابد پای حجابم، آره وایسادم من، گلای چادر من تا رو سرم می شینه، همه میگن که ماشاالله، چه خانوم شدم من»
دختران برای معلم های خود سنگ تمام گذاشتند. یعنی هم گل تقدیم آنها کردند و هم با تمام وجود سرودی را خواندند که یاد و خاطره استاد شهید مرتضی مطهری و سردار شهید حاج قاسم سلیمانی را زنده می کرد.
«دوستت دارم، مثل همون روزای بچگیم، یه معلم دارم، دلش می خواد مثل مطهری بشم، دوست داره از ته دل آدم بهتری بشم، دوست داره که مثل قاسم سلیمانی، فقط عاشق فاطمه(س) و پیرو رهبری بشم، مهربون تر رفیق من معلمم، خوندنی ترین کتاب من معلمم.»
تصویربرداران و فیلمبرداران نیز از لحظه لحظه این مراسم عکس و فیلم تهیه می کردند ولی وقتی مدیر مدرسه پس از پایان مراسم به دنبال فیلمی از بهترین بخش مراسم یا فیلم لحظه طلایی بود، چیز قابل توجهی پیدا نکرد و علت آن صحنه های نابی بود که دختران بوجود آوردند به گونه ای که عوامل رسانه ای را نیز تحت تاثیر قرار دارند.
خانم خدابنده با بیان مقدمه ای از مقام مادر سخن گفت و از دانش آموزان خواست تا پشت به جایگاه بایستند تا بالاترین مقام و عزیزترین انسان را ببینند و دختران که هاج و واج مانده بودند که چه مقام و شخصیتی قرار است وارد مدرسه شود، مشتاقانه در انتظار اعلام مجری بودند تا این که با اشاره مدیر مدرسه، مادران با شاخههای گل وارد مدرسه شدند و هر یک دختر خود را در آغوش گرفته و برخی از دختران نیز با اشک های خود میزان ارادت خود را به بهترین نعمت الهی نشان می دادند.
علی اصفهانی رئیس آموزش و پرورش منطقه کهریزک هنگام سخنرانی خود اشاره ای به این لحظه طلایی کرد و گفت که به یاد قیامت افتاد؛ آن هنگامی که هر کسی به سوی بهترین دوست و محبوب خود می رود. وی در گفت و گو با خبرنگار معارف ایرنا گفت که از برنامه روز معلم و روز دختر در مدرسه نیکان بسیار لذت برده و کار بسیار جالبی بود.
وی که در سخنرانی خود از تلاش های مسئولان مدرسه تجلیل کرده بود، اظهار داشت برگزاری چنین برنامه هایی که با مشارکت دانش آموزان و نهادهای مردمی شکل می گیرد، در تربیت اجتماعی دختران بسیار تاثیرگذار است. چرا که این دختران، مادران فردا خواهند بود.
شاید هزینه های اجرای برنامه روز دختر در مدرسه نیکان به عنوان یک مدرسه دولتی که با کمک خیرین و دهیاری و سایر نهادهای مردمی و آموزش و پرورش تامین شده ولی میزان تاثیرگذاری آن را نمی توان با معیارهای مادی اندازه گیری کرد. یکی از دانش آموزان که سال ها در مدرسه غیرانتفاعی درس خوانده بود، با دیدن مراسم روز دختر در مدرسه نیکان گفت اگرچه امکانات یک مدرسه غیرانتفاعی بسیار بیشتر از یک مدرسه دولتی است ولی هیچ وقت چنین مهر و محبتی را میان دانش آموزان و اولیای مدرسه ندیده بود.
برخی تصور می کنند که فرزندانشان فقط در مدارس غیرانتفاعی و مانند آن به موفقیت خواهند رسید درحالی که «درس معلم اربود زمزمە محبتی، جمعه به مکتب آرد طفل گریز پای را»
از آقای اصفهانی پرسیدم که فرزندش در کدام مدرسه تحصیل می کند و او با افتخار گفت یک فرزندش دانشجو و فرزند دیگرش کلاس دهم است و در یک مدرسه دولتی درس می خواند.
به آقای اصفهانی گفتم «اگر من جای شما بودم، اجازه نمی دادم خانم خدابنده بازنشسته بشه» که رئیس آموزش و پرورش لبخندی زد و گفت «بازنشست نمیشه!»