به گزارش خبرنگار گروه علم و آموزش ایرنا، پیشرفت فناوری اطلاعات از جمله توسعه کمی و کیفی رایانهها، تبلتها، گوشیهای هوشمند، همچنین جهانی شدن شبکه اینترنت و توسعه شبکههای اجتماعی در طول چند دهه، تحولات شگرف و انقلابی جدید را در جهان رقم زده است.
از طرفی بکارگیری از این فناوریها در حوزه عملیاتی سازمانهای نظامی از جمله سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) سبب شده تا توجه بیشتر به فناوری های اطلاعات به عنوان جنگ افزارهای نوین در کشورهای مختلف به یک ضرورت تبدیل شود.
بر همین اساس ناتو از جنگ افزارهای شناختی به عنوان ابزارهای عملیات نظامی جدید به حوزه های پیشین هوایی، دریایی، زمینی، فضایی و مجازی خود اضافه و ذهن انسان را به عنوان عرصهای جدید برای نبردهای نظامی درنظرگرفته است.
برای بررسی این موضوع نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، در ادامه برگزاری سلسله نشست های هماندیشی ویژه اعضای هیات علمی دانشکده زبان ها و ادبیات خارجی دانشگاه تهران نهمین نشست این رویداد تحت عنوان «جنگ شناختی» را با حضور «بیژن پیروز» عضو هیات علمی گروه روابط بینالملل دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران برگزار کرد.
وقتی نام یک سرهنگ انگلیسی روی بلندترین قله دنیا گذاشته میشود
این استاد علوم سیاسی در این نشست که در دانشگاه تهران برگزار شد، با تاکید بر اینکه همواره یک ارتباط بین قدرت و دانش وجود دارد و میشل فوکو برای نخستین بار به آن اشاره کرده است، اظهار داشت: این موضوع در همه موارد موجودیت دارد اما اینکه چه چیزی وجود دارد در فلسفه به آن هستی شناسی می گویند.
وی با طرح این سوال که چرا نام بلندترین قله جهان در کشور نپال «اورست» نامگذاری شد و چرا اورست موضوع یک بحث در فلسفه شده است، گفت: واقعیت این است که یک داستان سیاسی پشت اورست شدن قله اورست وجود دارد.
پیروز ادامه داد: یعنی یک قله را در دنیا در کشور نپال به اسم اورست که نام یک سرهنگ انگلیسی است، نامگذاری کرده اند در صورتی که خود قله پیش از آن اسم داشته است. پس از نامگذاری این قله مدت ها هم چینی ها، تبتی ها و همچنین نپالی ها به ثبت این قله به نام یک انگلیسی اعتراض می کردند اما در نهایت حرف آنها به جایی نمی رسد.
وی گفت: اینجا چند بحث وجود دارد؛ برای اثبات این ادعا که شما بگویید قله اورست بلندترین قله دنیا است، باید اندازه تمام قله های دنیا را داشته باشید و دوم اینکه باید یک امپراتوری داشته باشید که در آن آفتاب غروب نکند و سوم اینکه باید یک انجمن سلطنتی جغرافیایی داشته باشید که این اسم را به دنیا تحمیل کند.
عضو هیات علمی گروه روابط بینالملل دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران در ادامه تاکید کرد: در روش هستی شناسی ما نمی توانیم حتی وجود یکدیگر را ثابت کنیم اما می توانیم وجود خودمان را به اثبات برسانیم چراکه همه افراد و دور و اطراف ما در ذهنمان شکل گرفته اند و ما نمی توانیم غیر از وجود خودمان و احتمالا اینکه خودمان، خودمان را به وجود نیاوردهایم، موضوع دیگری را ثابت کنیم که این نکته بسیار مهمی است.
پیروز همچنین یک بحث دیگر را در حوزه جنگ شناختی، دروغ شناسی و نادان شناسی عنوان کرد و گفت: در بسیاری از اوقات خیلی دروغ ها با راست گفته می شود.
وی گفت: در حالت عادی به طور معمول ما یک سری دیتا داریم که این دیتاها را به اطلاعات، بعد دانش و در ادامه به فهم تبدیل می کنیم و در نهایت به حکمت می رسیم. یعنی در واقع دیتاها تبدیل می شوند به یک توضیح از یک واقعیت.
پیروز ادامه داد: سال های سال مردم می دانستند چگونه از شیر ماست درست کنند، اما نمی دانستند که چگونه این اتفاق می افتد یا خیلی از داروهایی که مصرف می کنیم مثلا آسپرین برای رفع سردرد است اما نمی دانستیم چرا آسپرین سردرد را خوب می کند.
تکنولوژی در جنگ شناختی نخبگان جامعه را هم دچار اشتباه میکند
این استاد دانشگاه در ادامه با بیان اینکه، امروزه در شرایطی هستیم که دیتا می تواند به ضداطلاعات، نادیده گرفتن ها، در ادامه به کج فهمی و در نهایت به حماقت تبدیل شود، افزود: اینکه چه چیزی باعث شده که در وضعیت امروزی قرار بگیریم، ناشی از تکنولوژی های امروز است و این فناوری ها امروز به شکل عملی کاری کرده اند که آدم ها بتوانند در عین کنار هم بودن، تنها باشند و ایزوله کردن آدم ها در جمع ممکن شود.
پیروز ادامه داد: مثلا حتی سرکلاس ها بچه ها نمی توانند از گوشی خود جدا شوند، به طوری که باید همیشه یک چیزی را در موبایل خود چک کنند همه ما عادت کرده ایم و عملا در چنین وضعیتی هستیم.
وی گفت: در جنگ شناختی ممکن است بسیاری از تحصیلکرده ها و داناهای جامعه نیز کارهایی کنند یا حتی کارهایی نکنند که به اشتباه و حماقت تعبیر می شود. و این ناشی از تکنولوژی است که افکار عمومی را به اسلحه تبدیل کرده و از آن برای اثرگذاری روی دولت ها یا بی ثبات سازی درون دولت ها بهره گیری می کنند و این یکی از تعریف هایی است که توسط ناتو معرفی شده است.
پیروز در توضیح بیشتری اظهار داشت: در گذشته اگر قرار بود ما نظرات دیگران را بشنویم این نظرات از یک فیلترهایی عبور می کرد و اگر روزنامه ای می خواست راجع به موضوعی مطلبی را کار کند، نمی آمد به هر کسی بگوید نظرت را بگو تا بنویسم؛ مثلا اگر موضوع راجع به تاریخ بود، یک آدمی که چندین سال تاریخ کار کرده می آمد و در مورد آن نظر می داد و فیلتر هیات تحریریه وجود داشت برای اینکه هرکسی هر حرفی را نزند و تلویزیون و باقی رسانه ها هر کدام فیلترهای خود را داشتند اما الان واقعیت این است که چنین فیلترهایی دیگر به لطف تکنولوژی حذف شدهاند.
وی افزود: این در حالی است که هر کسی می تواند راجع به هر چیزی اظهارنظر کند؛ که در اینجا تفاوت بین واقعیت و نظر مطرح می شود اما فکت قاعدتا باید یک چیز باشد و تفسیرهای ما از واقعیت ممکن است با هم تفاوت داشته باشند.
پیروز همچنین گفت: در حال حاضر در دنیایی زندگی می کنیم که عملا هر کسی می تواند برای خود مرجعیت اظهارنظر راجع به هر چیزی داشته باشد و این را در دوره کرونا زیاد مشاهده کردیم به طوری که یک نفر می گفت اگر سیب، وایتکس یا گلاب و تریاک بخورید کرونا نمی گیرید و یک عده هم آزمایش کرده بودند و دچار مشکلاتی هم شدند حتی بین پزشکان هم بحث هایی این شکلی بود.
وی با ذکر مثالی ادامه داد: مثلا با یک شایعه پراکنی در یک کانال فیک تلگرامی پمپ بنزین ها شلوغ می شود و یک شوخی تبدیل به واقعیت می شود. بعد از زلزله سال ۱۳۶۹ شایع شد که یک زلزله شدید قرار است در تهران اتفاق بیافتد و چندین بار تهران خالی شد اما زلزله ای اتفاق نیافتاد یا در بازار بورس اگر به همه تلقین کنند که قرار است یک سهامی افت قیمت داشته باشد، همه سهامشان را می فروشند و به خاطر همین اگر همه به این فیک نیوزها اعتماد کنند، این سهام سقوط خواهد کرد و خیلی از رویدادهای سیاسی از این قابلیت برخوردارند.
پولاریزه کردن جامعه در جنگ شناختی
عضو هیات علمی گروه روابط بینالملل دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران در ادامه اظهار داشت: امروزه با استفاده از اطلاعات و دسترسی هایی که بدون فیلتر به جامعه القاء می شود، در یک جنگ شناختی می توان کاری کرد که مردم دچار بی اعتمادی کامل شوند؛ مثلا بگویند همه در ایران فاسد هستند و هیچ کس در ایران راست نمی گوید و وضع ایران از همه بدتر است و این یکی از روش های کاربردی غرب علیه دیگر کشورها از جمله ایران و حتی علیه چین و روسیه است.
پیروز افزود: همچنین برجسته کردن و نشان دادن شکاف ها نیز مطرح است؛ چراکه در همه جا اعم از خانه و جامعه ممکن است بین انسان ها اختلاف نظر وجود داشته باشد و برجسته کردن شکاف ها و اختلاف نظرها می تواند جامعه را پولاریزه کند و پولاریزه جامعه هم دقیقا می تواند باعث بی اعتمادی مردم به نظام سیاسی آنها شود.
بیثبات کردن کشورها یکی از ابزارهای نفوذ در جنگ شناختی است
عضو هیات علمی گروه روابط بینالملل دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران همچنین با اشاره به بی ثبات کردن به عنوان یکی از ابزارهای نفوذ در جنگ شناختی گفت: این یکی از ابزارهای جنگ شناختی دشمن است و این روش جدیدی هم نیست، به عنوان مثال هنگامی که در کشور شیلی از طریق بی ثباتی اقتصادی سالوادور آلنده رییس جمهور سابق شیلی را ساقط کردند در حقیقت عمده این کار را با جنگ شناختی و به واسطه شایعات و رسانه های محدود آن زمان و در نهایت قدرت نظامی انجام دادند.
پیروز با تاکید بر اینکه، بی ثباتی می تواند باعث نفوذ و نفوذ نیز می تواند باعث بی ثباتی در جنگ شناختی شود، افزود: نفوذ به این معنا است که می خواهیم شناخت مردم یک کشور و درک آنها از یک موضوع چیزی باشد که ما می خواهیم.
وی ادامه داد: هنگامی که بحث بی ثبات کردن را پیگیری می کنند، آنها قصد دارند از طریق برجسته کردن شکاف ها، مردم به چند شکل فکر کنند و با همدیگر اختلاف نظر داشته باشند و در نهایت و عملا جامعه آن طوری که آنها می خواهند، فکر کنند.
پیروز اظهار داشت: همچنین نفوذ را می توان روی چهرههای مهم نیز انجام داد تا از طریق آنها به اهدافی که می خواهند برسند؛ یعنی با روش نفوذ، سیاسیون و آدم های شاخص دانشگاهی و شاخص تصمیم گیرنده در مسائل اجتماعی و البته راحت تر از همه سلبریتی ها را تحت تاثیر قرار می دهند چراکه آنها همواره یک عده ای دنبال کننده دارند و به این ترتیب موج نفوذ را می توان از بالا به پایین هم انجام داد.
وی یک روش نفوذ دیگر را سربازگیری عنوان کرد و افزود: در این روش همه گروه ها از جمله گروه های تروریستی یک سلسله عقاید را به عنوان عقایدی که شما به عنوان وظیفه مذهبی و ملی به آن پایبند باشید، معرفی کرده و از آن برای سربازگیری استفاده می کنند.
پیروز گفت: آنها با یک سری مفاهیم که به تنهایی معنی خاصی ندارند و قابل فکت است، سرباز می گیرند، مثلا در حوادث سال گذشته کشور، شما با کدام بخش شعار زن، زندگی و آزادی می توانستید مخالفت کنید چراکه کسی با هیچکدام از اینها مخالف نیست اما به شکل عملی و با سربازگیری و به واسطه این ایده ها شش ماه زندگی در کشور تعطیل شد.
کودکان از سنین پایین در معرض اثرگذاری جنگ شناختی دشمن
عضو هیات علمی گروه روابط بینالملل دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران همچنین اظهار داشت: یک روش دیگر نفوذ، فشار آوردن برای رهاکردن یا تغییر یک سیاست از سوی دولت است.
پیروز افزود: به عنوان مثال در ایران شما شعار نه غزه و نه لبنان را می شنوید و در چین هم سعی می کنند با برجسته کردن نارسایی ها و کاستی های این کشور، این طور القا کنند که چین با این همه گرفتاری ها و نارسایی ها به چه دلیل به دنبال تایوان یا دریای چین است؛ اینها روی کشورهای مختلف به روش های گوناگون کار می کنند.
وی با بیان اینکه، هم اکنون بسیاری از افراد از جمله کودکان از سنین خیلی پایین در معرض اثرگذاری های جنگ شناختی دشمن قرار دارند، افزود: اینکه برای شما ایمیل و جی میل و انواع و اقسام شبکه های مجازی راه اندازی می کنند و به شکل رایگان خدمات رسانی می کنند، به طور حتم ظاهر آن رایگان است و همه این تکنولوژی ها و ابزارها برای تحمیل عقاید و خواسته های خودشان به دیگر کشورها است.