به گزارش خبرنگار فرهنگی ایرنا، میتوان اقتباس را به نوعی بازتولید یک روایت از پیشنوشته شده دانست که سازنده اثر میکوشد با امکانات گوناگون، معادلهایی تصویری برای نشانههای زبانی ایجاد کند. این روشی است که در تلویزیون هم به اندازه سینما رواج یافته است.
اقتباس از آثار ادبی شامل اقتباس آزاد (برداشت آزاد)، اقتباس وفادار به متن و اقتباس لفظ به لفظ است. ادبیات مکتوب ایران در تمام فرهنگها به عنوان میراث ارزشمند فرهنگی شناخته میشود و مجموعهای از اشعار، داستانها، مثلها، حکایتها و روایتهای کهن را در برمیگیرد. پیوند دنیای رسانه با این جهان سراسر معنا، از سینما و تلویزیون رسانههایی کارامد و موثر ساخته و بدیهی است که بهره بردن از محتوای غنی و پیامهای اخلاقی و آموزشی ادبیات کهن در عین حال که سرگرم کننده هستند، بخشی از اهداف آموزشی و آگهی بخشی رسانه را نیز محقق میسازند و از سویی مقدمات آشنایی مخاطب را با پیشینه کهن تاریخی خود فراهم میسازند.
اقتباس ادبی در آثار هنری را میتوان در برهههای مختلف مشاهده کرد. بخشی از این اقتباس برگرفته از آثار نویسندگان ایرانی است که در این میان میتوان به «هوشنگ مرادی کرمانی» اشاره کرد که بیشتر کتابهایش تبدیل به فیلم شدهاند.
در برخی از سکانسهای این سریال شاهد این هستیم که در پایین صفحه سمت راست نوشته میشود: «این قصه حقیقت داره!» که این مساله علاوه بر صداقت عوامل سازنده و وفاداری آنها به کتاب نشان میدهد در برخی موارد اقتباس نعل به نعل اتفاق افتاده است
این مقدمه لازمه نکاتی بود که در ادامه قصد داریم بدان اشاره کنیم و آن هم تولید سریال جدید ویژه نوجوانان به بهرهگیری از اقتباس بود؛ اتفاقی که کمتر در حوزه سریالسازی شاهد آن بودیم. مرکز تولیدات نوجوان سوره در اولین گام خود برای ساخت یک اثر تلویزیونی دست به تولید یک سریال نمایشی و عروسکی طنز با عنوان «هیس، هیچی نیس!» زده که این شبها میزبان مخاطبان خود در شبکه دو و امید است.
«هیس، هیچی نیس!» به تهیهکنندگی حمیدرضا عطارد و کارگردانی حسین حقانی اثری اقتباسی از کتاب ۱۵ جلدی «سرگذشت استعمار» مهدی میرکیایی با روایتی نو از تاریخ جهان است که در فضایی فانتزی و با ساختاری خلاقانه تولید شده. این اولین بار است که یک سریال به سراغ اقتباس از این کتاب رفته و ماجراهای سفرهای دریایی پرتغالیها و غارتهایشان، استعمار انگلیس بر هند و چپاول ثروت آن توسط ملکه انگلیس، بردهداری غربیها و شکار انسانها از قاره آفریقا، ماجرای قتل و غارت بومیان سرخ پوست قاره آمریکا، ازدواج حاکمان ونیز با دریا و... را روایت کرده است.
در برخی از سکانسهای این سریال شاهد این هستیم که در پایین صفحه سمت راست نوشته میشود: «این قصه حقیقت داره!» که این مساله علاوه بر صداقت عوامل سازنده و وفاداری آنها به کتاب نشان میدهد در برخی موارد اقتباس نعل به نعل اتفاق افتاده است. بدیهی است که چنین اتفاقی منجر به آشنایی مخاطبان هدف این اثر با آنچه بر سر جهان در قدیم آمده است، میشود.
این سریال از بخشهای مختلفی از جمله دادگاه، استعدادیابی، سرآشپز، تاریخ کاغذی تشکیل شده که بخش سرآشپز ترکیبی از کار واقعگرایانه و عروسکی است. همین بخش ها باعث میشود کار بعضا از فضای جدی خود خارج شده و گاه مخاطب را به خنده وا دارد. به عنوان مثال در آیتم «هیس نیوز» کسی که اخبار میگوید، مدام کلمات را اشتباه میخواند که صورتی طنز دارد و یا فضای دادگاه که به تنها چیزی که شباهت ندارد، محل اجرای عدالت است تا جایی که همیشه شاکی پیروز میشود!!! در بخش سرآشپز که فضایی متفاوت دارد، با عروسکگردانی درست و صداپیشگی خوب عوامل برای روایت مواجه هستیم.
نکتهای که بخش استعدادیابی (شبیه به برنامه «عصر جدید» است) مخاطب را درگیر میکند، واقعیتهایی است که با زبان طنز بیان میشود. به عنوان مثال در یکی از قسمتها شرکتکننده مسابقه به اسکندر مقدونی که به عنوان داور حضور دارد، میگوید: «اگر نبود حضور پررنگ شما در دنیا، جنایت هیچ وقت به طور کامل معنا نمیشد.» همچنین در یکی دیگر از قسمتها شرکت کننده خطاب به داوران میگوید: «تفنگ رو باید داد دست اونی که قویتره تا سود خودت رو ببری» و همین باعث میشود داوران برای او زنگ طلایی را به صدا درآوردند تا به مرحله بعد صعود کند!
ابتدا باید نسل امروز و نیازهایش را شناخت و بر اساس آن دست به خلق آثاری زد که علاوه بر جذابیت، چیزی به آنها اضافه کند. از این رو تولید آثاری شبیه به سریال «هیس، هیچی نیس!» که علاوه بر چنین سرگرمی، پندهایی از تاریخ به همراه دارنداگر بخواهیم به دیگر نقاط قوت این اثر اشاره کنیم، باید از فضای بصری آن صحبت کنیم که شامل فضاسازی مناسب، طراحی صحنه متفاوت، دکورهای جذاب و لباسهای خوش رنگ و لعاب است. اگرچه پیش از این شاهد لباسهای رنگارنگ در سریالهایی نظیر «محله گل و بلبل» و «بچه محل» بودیم اما به واسطه تاریخی بودن کار و شخصیتهای موجود در این سریال، شاهد لباسهای متنوع هستیم که بعضا در کارهای تاریخی این چنینی مشاهده کردهایم.
یکی دیگر از نقاط قابل تامل این اثر استفاده از بازیگران تئاتری است که به گفته روابط عمومی پروژه، ۱۵ بازیگر اصلی و ۲۰ بازیگر فرعی را شامل میشوند. شاید بتوان گفت این اتفاق در راستای مسیری است که سازمان سینمایی سوره در کشف استعدادهای جوان آغاز کرده و لزوما به دنبال بهره بردن از بازیگر چهره نیست.
«هیس، هیچی نیس!» از صدای نریشن واحد نیز بهره برده تا مخاطب را با تاریخ و آنچه در دوران استعمار بر جهان گذشته است، آشنا کند. همین اتفاق باعث شده است اطلاعات خوبی در اختیار تماشاگر قرار بگیرد و حتی بعضا ترغیب شود تا کتاب «سرگذشت استعمار» را نیز مطالعه کند. اگر چه ریتم سریال کمی کند است اما رفت و برگشتهایی که بین آیتمهای مختلف و روایت قصه اتفاق میافتد، مخاطب را با خود همراه و او را از شنیدن و دیدن روایت یکنواخت دور میکند.
اساسا اینکه سازمانی یکی از مراکز خود را مامور به تولید آثاری ویژه نوجوانان کرده، اتفاقی مبارک است که باید به فال نیک گرفت؛ اما در این میان ابتدا باید نسل امروز و نیازهایش را شناخت و بر اساس آن دست به خلق آثاری زد که علاوه بر جذابیت، چیزی به آنها اضافه کند. از این رو تولید آثاری شبیه به سریال «هیس، هیچی نیس!» که علاوه بر چنین سرگرمی، پندهایی از تاریخ به همراه دارند و میخواهند با گوشزد کردن آنچه جهان به خود دیده است، از تکرار یکسری اتفاقات جلوگیری کنند، اتفاقی در خور توجه است و تماشای آن خالی از لطف نیست.