به گزارش ایرنا از قرنها پیش، زنان دنیا دیده و خردمندی در هر کوی و برزن، بسان حکیمی کارآزموده و توانمند در خدمت همنوعان خود بودند.
از جمله این بانوان نوعدوست،«ماما» یا «قابله»ها بودند که در روزهای نبودن پزشکی مدرن، تنها با تکیه بر دانش تجربی و مهارت خود، در لحظه به دنیا آمدن کودکان حاضر میشدند.نقشی تاثیرگذار و پر رنگ در جغرافیای انسانی که هرگز قابل انکار نیست.
منطقه خراسان جنوبی هم از سدههای پیش، پذیرای زنان ماهری بوده که کمر خدمت به مادرانی میبستند تا نوزاد خود را به سلامت در آغوش گیرند.
روزهایی که تنها با تکیه بر تجربه طبابت محلی و نتیجه برآمده از مصرف آنها، داروی گیاهی تجویز میکردند.
طبق گفته بزرگان از قدیمترین و مشهورترین ماماهای محلی بیرجند حاجیه سکینه خورشید متولد ۱۲۷۶ ش. در محله برزگران بود. مادرش (خورشید) هم به این حرفه اشتغال داشت.
در کتاب تاریخ پزشکی بیرجند تالیف دکتر سید محمد علی حافظی از قول آقای حسن ابطحی راد آمده: سکینه خورشید بلند قامت، کمی چاق با موها و دستهای حنایی که از آب دادن به زائو جلوگیری میکرد. کربلایی فاطمه منصور نیز از فعالان مامایی سنتی بود.
از دیگر ماماهای پر تجربه و خانوادگی، زهرا اکبر پور متولد ۱۳۰۳ شمسی با ۶۶ سال سابقه کار مامایی بوده که البته الان به رحمت خدا رفته است.
مولف کتاب تاریخ پزشکی بیرجند که پژوهشی مفصلی در همه رشتههای پزشکی از جمله مامایی در منطقه داشته به خبرنگار ایرنا گفت: ماماهای بیرجندی این حرفه را به صورت خانوادگی، نسل بعد از نسل آموزش دیده بودند و زن باردار یا زائو را به حق، نیازمند مراقبت میدانستند.
دکتر محمد علی حافظی افزود: با شروع نخستین علائم بارداری که استفراغ های حاملگی یا ویار است و در گویش محلی به آن "گـَستا" گویند، وظیفه دایه آغاز میشد. این اتفاق در سه ماهه اول بارداری معمول است و در بیرجند قدیم تصور میکردند علائم "گـَستا" اگر شدید باشد و نوک شکم تیز شود نوزاد پسر است، اگر پهلوی مادر پُرتر و علائم ویار کمتر باشد نوزاد دختر خواهد شد.
وی با اشاره به فصل تاریخچه مامایی در بیرجند از کتاب "تاریخ پزشکی بیرجند" عنوان کرد: دایهها تلقین و تبلیغ میکردند اگر آنچه در دوره گستا زن باردار تمایل دارد برایش فراهم نشود نوزادش با چشم گربه به دنیا خواهد آمد و در واقع حریص خواهد شد. روش دیگر پیشبینی دختر یا پسر، انداختن یک دانه گندم از درون پیراهن زن بود. اگر روی زمین، شکاف یا خط وسط گندم رو به بالا بود دختر و در صورتیکه به پائین بود نوزاد آینده را پسر اعلام میکردند. بعضی ماماها براساس میل و رغبت زائو به غذا، جنسیت نوزادش را مشخص میکردند.
حافظی یکی دیگر از وظایف دایهها را کنترل حاملگی و ادامه بارداری دانست و گفت: دایهها تا جایی که جنین سقط نشود که به رفتن بچه تعبیر میشد نسبت به تغذیه و استراحت زن باردار توجه داشتند.
وی ادامه داد: از همین رو آب آهک و سفیده تخممرغ یا زعفران و گلاب را به دور کمر زن حامله میبستند. به نخ پنبهای دعا خوانده، گره زده و دور شکم میبستند و درنهایت از قفل استفاده میکردند.
تغذیه زائو با کاچی
پزشک محقق و پژوهشگر بیرجندی بیان کرد: همچنین دایه ها معتقد بودند هنگام خسوف و کسوف، زن حامله نباید شکمش را لمس کند زیرا سبب ماهگرفتگی و خورشیدگرفتگی در بچه خواهد شد.
وی ادامه داد: تغذیههای مقوی بر اساس داشتهها از تجویزهای دایه بود که برای هر زائو تفاوت داشت. برای مثال تهیه نوعی کاچی که آرد یا آرد برنج را در روغن تف داده زعفران، نبات و چهار تخم بر آن افزوده با آب رقیق کرده آنقدر حرارت میدادند تا قوام آید و روی آن روغن جمع شود، از تغذیههای معمول بوده و جزئی از مراقبتهای زائو محسوب میشد.
حافظی با اشاره به اینکه موقع شروع دردرهای زایمانی اذان می گفتند عنوان کرد: یکی از اطرافیان زائو، کلوخی در آب میانداخت و دعا میکرد زیرا اعتقاد داشتند به راحتی باز شدن کلوخ در آب او هم فارغ خواهد شد. اگر نوزاد دیرتر به دنیا میآمد با شکستن کوزه، زدن سنج یا آتش کردن تفنگ به نوعی شوک درمانی روی میآوردند. یکی میخ به چهارچوب میکوبید تا درد را میخکوب کند. دیگری پوست سیر و پیاز بر آتش میریخت تا زادن آسان شود. فردی سرکه در آستانه در میپاشید تا طلسمها باطل شود. چند زن هم ختم امن یجیب میگرفتند تا عاقبت به خیر شود.
وی با بیان اینکه زایمانهای سخت را به مصرف گوشت شتر مربوط میدانستند و معتقد بودند اگر زن دیرزا از زیر شکم شتر رد شود این طلسم شکسته و باطل میشود گفت: برای تسهیل زایمان مشابه سازی میکردند که از دوره باستان رایج بود لذا در بیرجند گیاهی به نام پنجه مریم "گل نگونسار" یا غنچهای را در آب میانداختند تا باز شود و اعتقاد داشتند هنگامی که گل در آب باز شود زائو هم زایمان خواهد کرد.
"ناف دِ سر در" برای روزی فراخی نوزاد
مولف کتاب تاریخ پزشکی بیرجند اظهار کرد: چرب کردن شکم، توصیه به نشستن بر خِشت که در واقع مانور والسالوا را تشدید میکردند و راه بردن زائو از روشهای کمکی در زایمان بود.
وی یادآور شد: اگر مادر قبل از زایمان فوت میشد در دفنش تأخیر میکردند تا نوزاد به دنیا آید. گاه بعد از دفن هم مدتها انتظار زایمان داشتند که به چنین نوزادانی "گور زاد" میگفتند.
حافظی با بیان اینکه اگر نوزاد هفت ماهه دنیا آید آن را هفتوکی و اگر در ماه هشتم بارداری متولد شود هشتوکی گویند افزود: دایههای محلی معمولا بندناف دختران را با قیچی و پسران را با کارد میبریدند زیرا اعتقاد داشتند دخترها خیاط و پسرها شکارچی خوبی میشوند. معمولا ناف را به سردَرِ خانه آویزان میکردند تا به تصور آنها بچهها در آینده روزی فراخ شوند. به این نوزادان "ناف دِ سر در" گویند و از کودکی به آنان تلقین میشد سَر قسمت و روزی خود به موقع خواهید رسید.
وی گفت: از دیگر روش های معمول دایهها "کام کردن" نوزاد بود بدین معنی که انگشت شست یا اشاره خود را با تربت نرم یا مُهر نماز آغشته کرده با آب یا گلاب مخلوط کرده به کام نوزاد فشار میدادند یا بر کامش میکشیدند. در واقع سلامت کام را کنترل میکردند. باور داشتند اگر نقص یا ضعفی (شکاف) در کام باشد با این عمل اصلاح شده و به تکلّم صحیح و درست کودک در آینده کمک خواهد کرد.
محقق بیرجندی ادامه داد: ۶ روز بعد از تولد، گاه در حضور دایه مراسم شب ششم یا جشن نامگذاری نوزاد برگزار میشد. قیچی برای دختران و کارد برای پسران بر قنداق میبستند. شعری را تکرار میکردند: شیش شیش یار بچه، قیچی (کارد) به قنداق بچه، خدانگهدار بچه، بگیر بچه، بِستو (بستان) بچه، نوزاد دست به دست میگشت و در نهایت نامگذاری انجام میشد. برای دردهای شکمی، یبوست و نفخ نوزاد از شیاف صابون، استفاده میکردند.
وی با بیان اینکه پختن غذای نذری و به خصوص آش اَبودردا معمول بوده گفت: در چهارشنبه آخر صفر از خمیری که برای رشته فراهم شده عروسک ساخته در آش می انداختند و معتقد بودند برای نوزاد شفا یافته پختن آش تا هفت سالگی بر عهده والدین است.
حافظی ادامه داد: در چهل روزگی زایمان، مادران را به حمام میبردند تا آب چله بر سرش بریزند لذا تا این مدت زائوها را از هم دور نگه میداشتند تا چل آنها بهم نیفتد.
وی یادآور شد: در خاطرات محمدحسین قنادان هم آمده:در صورتیکه کودکی بعد از تولد دیر گریه میکرد ماما با فرو بردن نوک جوجه به مقعد نوزاد او را به گریه وا میداشت و برای قطع بند ناف از پنبه داغ، خاک، ادرار، خاکستر یا سوزاندن استفاده میشد.
این پزشک و مولف بیرجندی عنوان کرد: ماماهای رسمی و تحصیلکرده بیرجند از بیمارستان و زایشگاه کار خود را شروع کردند که خانمها دمساز، خوجینی و سیقاریان از این گروهند. همسر دکتر حسنی هم ماما بود، خانم پری برات زاده (آزما) علاوه بر همکاری با بیمارستان نخستین مطب خصوصی مامایی را در شهر راهاندازی کرده، بعد از ظهرها به سرویس دهی همشهریان پرداختند.