تهران- ایرنا- نشست تخصصی «فرصت‌ها و چالش‌های فلسفه اسلامی در مواجهه با جهان ما» با حضور دکتر روزبه زارع (عضو هیات علمی غرب شناسی در پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی)، دکتر حسین بنا و دکتر نیما نریمانی (پژوهشگر فلسفه دین) در سالن یاس برگزار شد.

در سومین روز از نمایشگاه کتاب تهران، نشست تخصصی «فرصت‌ها و چالش‌های فلسفه اسلامی در مواجهه با جهان ما» با حضور دکتر روزبه زارع (عضو هیات علمی غرب شناسی در پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی)، دکتر حسین بنا و دکتر نیما نریمانی (پژوهشگر فلسفه دین) ساعت ۱۶:۳۰ در سالن یاس برگزار شد. در این نشست امکانات و تهدیدهای پیش‌روی فلسفه اسلامی به عنوان یکی از مهم‌ترین سنت‌های فکری و اندیشه‌ای جامعه ایران به بحث گذاشته شد.

حسین بنا در این خصوص معتقد بود، مهم‌ترین امکان فلسفه اسلامی، امکان مواجهه با دیگری است. مواجهه هنگامی ممکن می‌شود که «دیگری» به رسمیت شناخته شود و گفتگوی با او در چارچوب عقلانیت صورت بگیرد. در نظر دکتر بنا، این دو خصیصه در ذات فلسفه اسلامی در مواجهه با یونان وجود داشته است. اگر فلسفه اسلامی را از منظر همین امکان مواجهه درک کنیم می‌تواند برای ما بسیار راهگشا باشد. در مقابل اگر فلسفه اسلامی را نظامی از حقیقت بدانیم که همه‌چیز را پاسخ داده است، این خود تهدیدی علیه فلسفۀ اسلامی و مواجهۀ ما با آن می‌شود.

نریمانی ضمن همراهی با نکات دکتر بنا، افزود: « فلسفۀ اسلامی در دوره‌ای شکل می‌گیرد که از یک طرف منطق وحیانی داریم و از طرف دیگر دستگاهی منطقی و شناختی که از بیرون مرزهای اسلام می‌آید. مسئلۀ آن زمان جمع میان این دو است. بخشی از این دغدغه به تلقی ایشان از دین بر می‌گردد که دین را عقلانی و موافق نفس سلیم انسانی می‌دانند، همین باعث می‌شود ارتباط دین با فلسفه مسئله شود. بخشی دیگر به نگاه ایشان به فلسفۀ یونان بازمی‌گردد، ایشان فلسفه یونان را خیلی معتبر می‌دانند و فلاسفه ما جایگاه ویژه‌ای برای فلاسفۀ یونان قائل هستند. خود فلسفۀ یونانی هم ظرفیت زیادی برای جمع‌شدن با الهیات اسلامی دارد.»

در نظر نریمانی چالش‌های مهمی بر سر راه این پروژۀ فکری وجود داشته و دارد. در نظر ایشان اگر مسئلۀ آن روز متفکران مسلمان رابطۀ میان دین و فلسفه بوده است، مسئلۀ اصلی امروز ما باید رابطه میان علم و دین باشد که متاسفانه از طرف فلسفۀ اسلامی نادیده گرفته می‌شود.

زارع در موضعی متفاوت از دکتر بنا گفت که روش فلسفه روشی عقلانی است و از همین جهت در هر حوزه اعم از هستی‌شناسی، معرفت‌شناسی، جهان‌شناسی و... که وارد شود به صورت عقلانی بحث می‌کند. برای انسان کلان‌مسئله‌هایی وجود دارد مانند مبدا و مقصد هستی، غایت جهان و... که همیشه برای بشر سوال بوده‌اند. به نظر می‌رسد آنچه ما را از حیوانات متمایز می‌کند نیز پرداختن به همین سوالات است. حال سنتی وجود دارد که تلاش کرده است تا به این سوالات پاسخ بدهد. از همین جهت توجه به فلسفۀ اسلامی تنها به مسئله مواجهه با دیگری بازنمی‌گردد بلکه فارغ از آن هم موضوعیت دارد مخصوصاً برای افرادی که دغدغه‌های نظری و فکری دارند.

بنا در پاسخ به اشکال زارع موضع خود را تدقیق کرد:

«در این خصوص یک موقع است که از فلسفۀ اسلامی به عنوان یک دیسیپلین صحبت می‌کنیم و یک موقع وضعیت فعلی یک سنت را مدنظر داریم، وقتی از بحران فلسفۀ اسلامی صحبت می‌کنیم بیشتر نظرگاه دوم منظور است. من قبول دارم که از این سنت گریزی نداریم و این سنت به مسائلی پاسخ داده است مانند برخی سوالات همیشگی مثل اینکه هستی چه ویژگی‌هایی دارد یا سوال درباره خدا یا درباره مجردات و... مسئله این است در چندصد سال اخیر اتفاقی افتاده است و ما مسائل جدیدی داریم که فلسفۀ اسلامی مواجهه‌ای با آنان ندارد و نتیجۀ من این نیست که فلسفۀ اسلامی را کنار بگذاریم. جهان جدید دو ویژگی دارد که در فلسفۀ خودمان نداریم، یکی سوژه و آزادی و یکی شرط امکان ابژه و علم. ما نه تکلیفمان با علم مشخص است و نه با انسان. نه امکان آزادی معقول داریم نه امکان انسان معقول. این فلسفه نه می‌تواند از علم پشتیبانی کند -مانند تمهیدی که فلسفه برای علم در کانت دارد- نه می‌توانیم از آزادی و انسان صحبت کنیم.»

در ادامۀ نشست نریمانی ضمن اشاره به تحولات علمی در سده‌های اخیر به لزوم ارتباط فلسفۀ اسلامی و علوم جدید تاکید کرد و به نقد معرفت‌شناسانه فلسفه اسلامی در خصوص تاکید به معرفت یقینی و کنارگذاشتن تجربه پرداخت. زارع نیز در مخالفت با دکتر نریمانی به ظرفیت‌های معرفت‌شناسی فلسفه اسلامی در مواجهه با علم جدید اشاره کرد و کلیت نگاه فلسفۀ اسلامی را برای ارتباط با علوم جدید مناسب دانست.