«هنگامی که جنگ در غزه به پایان برسد، شهروندان متوجه خواهند شد که ما شاهد یکی از تاریکترین لحظات قرن بیستویکم بودهایم. وقتی این اتفاق بیفتد، من میخواهم اسپانیاییها راضی باشند که دولتشان در سمت درست تاریخ بوده است».
به گزارش ایرنا، عبارتهایی که خواندیم، یکی از آخرین اظهارنظرهای پدرو سانچز نخست وزیر اسپانیا در مورد تصمیم این کشور اروپایی برای به رسمیت شناختن کشور فلسطین است. اسپانیا این روزها نقش رهبری اروپا را بر عهده گرفته است و شرکای خود را برای به رسمیت شناختن کشور فلسطین هماهنگ میکند.
اسپانیا در هماهنگی با نروژ و ایرلند، سه شنبه آینده (۲۸ مه/ هشتم خرداد) را برای به رسمیت شناختن کشور فلسطین تعیین کردهاند. در مقابل، رژیم صهیونیستی اقدامات انتقامجویانهای را علیه تشکیلات خودگردان فلسطین آغاز کرده است؛ از تصمیم برای لغو قانون قطع ارتباط کامل با شمال کرانه باختری تا درخواست وزیران صهیونیست از بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی برای برگزاری نشستی با هدف تصویب ساخت ۱۰ هزار واحد مسکونی جدید برای شهرکنشینان صهیونیست.
اقدام اسپانیا را نه تنها نباید از روی هیجانی زودگذر در نظر بگیریم، بلکه به رسمیت شناختن کشور فلسطین، از زمان کنفرانس مادرید در سال ۱۹۹۱ میلادی، موضع این کشور بوده است. در شرایطی که اروپا به همدستی در جنایتهای رژیم صهیونیستی متهم شده است، اراده اسپانیا با استقبال بسیاری به ویژه در جهان عرب و جنوب جهانی مواجه شده است. اسپانیا موفق شده است تا با کنار زدن فرانسه، نقش این کشور در رهبری اروپا برای به رسمیت شناختن فلسطین را از آنِ خود کند.
با این حال و با در نظر گرفتن اینکه بیش از ۲۲۰ روز از جنگ رژیم صهیونیستی علیه غزه میگذرد و جامعه بینالمللی تا کنون نتوانسته ماشین کشتار اسرائیل را از کار بیندازد، پرسشهایی مطرح است: اهمیت اقدام اسپانیا و سایر کشورهای اروپایی در به رسمیت شناختن فلسطین در شرایط فعلی در چه سطحی قابل ارزیابی است؟ اهمیت به رسمیت شناختن فلسطین برای مردمانی که زیر بمباران لحظهای اسرائیل قرار دارند، چیست؟ مولفه به رسمیت شناختن فلسطین، باید دارای چه جزئیات و ویژگیهای بوده و همچنین در کنار چه اقدامات دیگری قرار بگیرد تا در میدان عمل، اثرگذار بوده و معادلات در زمین را تغییر دهد؟ چنان چه به رسمیت شناختن فلسطین را در کنار قطع روابط دیپلماتیک برخی کشورها با اسرائیل، صدور حکم بازداشت مقامهای رژیم صهیونیستی و همچنین حکم الزامآور دیوان بینالمللی دادگستری برای توقف حملات رژیم اسرائیل به رفح را در چارچوب «سونامی دیپلماتیک» (طبق اصطلاحی که گاردین استفاده کرده بود) علیه اسرائیل قلمداد کنیم، تاثیر و معنای اقدام اسپانیا و شرکای اروپایی آن برای آمریکا به عنوان متحد اصلی اسرائیل چیست؟
کشور فلسطین
روزنامه ال موندو بهتازگی در گزارشی با این مقدمه که «کشور فلسطین، روی کاغذ وجود دارد، نه روی زمین» نوشت: در ۲۹ نوامبر ۱۹۴۷، مجمع عمومی سازمان ملل متحد با دو سوم رای اکثریت، طرح سازمان ملل برای تجزیه فلسطین را به تصویب رساند. در ۱۵ نوامبر ۱۹۸۸، سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) در یک جلسه رسمی در الجزایر کشور فلسطین را اعلام کرد. دورانی بود که وقوع انتفاضه اول در سرزمینهای اشغالی شاخصه اصلی آن بود. در این اعلامیه الحاق کل سرزمینهای اشغالی به فلسطین مورد تاکید قرار گرفت اما هرگز این موضوع از سوی اشغالگران جدی گرفته نشد.
اعلامیه استقلال فلسطین در نهایت راهحل دو دولتی و حل مسالمتآمیز این اختلاف را در پیش گرفت. اعلامیه ۱۹۸۸ توسط بیش از نیمی از کشورهای عضو سازمان ملل به رسمیت شناخته شد و مبنای مذاکرات صلح بعدی را پایهریزی کرد که نقطه اوج آن کنفرانس مادرید در سال ۱۹۹۱ و توافقنامه اسلو در سال ۱۹۹۳ بود.
در حال حاضر، ۱۴۳ کشور از ۱۹۳ عضو سازمان ملل، کشور فلسطین را به رسمیت میشناسند. ۱۰ کشور از این فهرست از اعضای اتحادیه اروپا هستند که سوئد برجستهترین آنهاست که فلسطین را در سال ۲۰۱۴ به عنوان یک کشور شناسایی کرد. مالت، قبرس و برخی از کشورهای اروپای شرقی در سال ۱۹۸۸، قبل از پیوستن فلسطین به این بلوک اروپایی، فلسطین را به رسمیت شناخته بودند، اما هرگز تصمیم خود را عملی نکردند.
به این ترتیب، پس از موج اول به رسمیت شناختن فلسطین در پایان دهه ۱۹۸۰، از سال ۲۰۰۹ میلادی، موج دومی از کشورها (اکثریت آمریکای لاتین و ونزوئلا در راس آنها) کشور فلسطین را به رسمیت شناختند. برخی کشورها همچون فرانسه تمایل داشتند، اما هرگز این اقدام را انجام ندادهاند. روسیه و چین در حال حاضر تنها اعضای دائم شورای امنیت سازمان ملل هستند که فلسطین را به رسمیت شناختهاند.
به رسمیت شناختن کشور فلسطین، عنصری اساسی در اجرای عدالت تاریخی برای مردم این سرزمین
از نخستین اظهارنظرهای اورسولا فون در لاین رئیس کمیسیون اروپا در روزهای نخست درگیری در حمایت تمام قد از اسرائیل و حتی سفر او به سرزمینهای اشغالی تا اعلام تصمیم دولت اسپانیا و شرکای اروپایی آن، نزدیک به ۳۶ هزار نفر در غزه جان خود را از دست دادهاند. پس از سالها تعلل، ماشین کشتار اسرائیل علیه غزه در این بیش از ۲۰۰ روز سبب شد تا توجه جامعه جهانی به مساله فلسطین معطوف شود.
به طور کلی، اقدامات سیاسی همچون رایگیریها در سازمان ملل با موضوع به رسمیت شناختن فلسطین و یا عضویت فلسطین در نهادهای تابعه سازمان ملل و یا هر نوع اقدامات یکجانبه کشورها در مورد شناسایی فلسطین، در جای خود حائز اهمیت است؛ در این معنا، به هیچ عنوان نباید از اهمیت به رسمیت شناختن فلسطین کاست؛ در شرایطی که اسرائیل در هشت دهه گذشته، به دنبال محو مساله فلسطین بوده، پروژه مرگ تدریجی فلسطین را پیش گرفته و به دنبال آن بوده است تا پروژه تمامیتخواهی و توسعهطلبی، استعمارگری و اشغال خود را تکمیل کند، اینکه همچنان مساله فلسطین، مساله مورد توجه جهان است، به رسمیت شناختن فلسطین در جای خود بسیار مهم است.
شرایطی که به موجب آن، فلسطینیها ارتقای جایگاه سیاسی پیدا کرده، یا کشورها صحبت از آن میکنند که فلسطین باید به عنوان یک کشور مستقل شناسایی شود، بیانگر موانع بر سر راه پروژه اسرائیل است.
به این ترتیب، اقبال جهان به مساله فلسطین نه تنها بسیار حائز اهمیت است، بلکه به ویژه در شرایط کنونی به هیچ عنوان نباید کوچک انگاری شود. عملیات هفتم اکتبر رزمندگان مقاومت و پس از آن، حملههای رژیم صهیونیستی، جهان را به این باور رسانید که زخم فلسطین باید التیام یابد. التیام رنج فلسطین، هم از منظر منافع اسرائیل طبق آنچه دولتهای غربی استدلال میکنند و هم از منظر دفاع از حقوق ملت فلسطین از اهمیت بالایی برخوردار است.
به رسمیت شناختن کشور فلسطین، مانعی بزرگ بر سر راه پروژه تمامیتخواهی و اشغالگری اسرائیل است. به رسمیت شناختن کشور فلسطین از سوی دولتهای اروپایی را میبایست همزمان با افزایش انتقادهای به ویژه کشورهای غربی، در شرایطی که میزان حمایت از فلسطین و اعتبارزدایی از اسرائیل به سطوح بیسابقهای رسیده است، تحلیل کرد. تحولات اخیر در نظام بینالملل علیه اسرائیل و این میزان تنفر از این رژیم در فضای افکار عمومی و دولتها بیسابقه بوده است.
صرف نظر از مؤلفه سیاسی «به رسمیت شناختن»، باید این مهم را در نظر بگیریم که شناسایی فلسطین به عنوان یک کشور، عنصری اساسی در اجرای عدالت تاریخی برای مردم این سرزمین است که به دستیابی به حق مسلم آنها برای تعیین سرنوشت کمک میکند.
شواهد روشنی از نقض سیستماتیک چندین دهه حقوق مسلم مردم فلسطین وجود دارد که نمیتوان از آنها چشمپوشی کرد؛ از مجموعهای از تلاشها برای انکار موجودیت فلسطینیها بر اساس گزارهی «سرزمین بدون ملت برای ملت بدون سرزمین» به عنوان محوریترین فریب صهیونیستها برای اشغال فلسطین و اعلامیه بالفور در سال ۱۹۱۷ تا سیاستهای الحاق رژیم بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی و حتی جرمانگاری پرچم فلسطین.
اشغال سال ۱۹۶۷ عزم اسرائیل برای انکار امکان تشکیل کشور مستقل فلسطینی را نشان داد و تکیه بیثمر اروپاییها به راهکار دو دولتی در شرایطی انجام شده است که گسترش شهرکسازیها در سرزمینهای اشغالی، ایجاد کشور فلسطین را هر روز دشوارتر میکند. سیاست اشغالگری صهیونیستها که بر اساس حقوق بینالملل بشردوستانه، جنایت جنگی در نظر گرفته میشود، نشان داد که تلآویو چگونه از طریق نهادهای خود به دنبال تداوم انکار حق تعیین سرنوشت فلسطینیان است.
کشور فلسطین چگونه باید به رسمیت شناخته شود؟
به رسمیت شناختن کشور فلسطین باید به طور قطعی به سناریوهای نمایشی ایجاد مرزهای این کشور از طریق مذاکره پایان دهد. نباید فراموش کرد که مرزهای ۱۹۶۷ نمیتواند موضوع بحث حقوقی و سیاسی باشد.
اشغالگری اسرائیل هنجارهای الزامآور حقوق بینالملل، از جمله حق تعیین سرنوشت فلسطینیان و ممنوعیت تصاحب سرزمین از طریق استفاده از زور، ممنوعیت تحمیل رژیمهای انقیاد، سلطه و استثمار خارجی، از جمله تبعیض نژادی و آپارتاید را نقض میکند.
در این راستا، اقدامات و تخلفهای رژیم صهیونیستی باید به صورت فوری متوقف شود و مورد مذاکره قرار نگیرد. به رسمیت شناختن کشور فلسطین بدون به رسمیت شناختن صریح مرزهای ۱۹۶۷ به اسرائیل این امکان را میدهد که بر مذاکرات پافشاری کند و در عین حال به پروژه استعماری خود ادامه دهد. بدیهی است، به رسمیت شناختن از سوی تعداد قابل توجهی از کشورها، به فلسطین قدرت بیشتری در مذاکره میبخشد.
به رسمیت شناختن کشور فلسطین بدون به رسمیت شناختن صریح مرزهای ۱۹۶۷ به اسرائیل اجازه میدهد تا به پروژه استعماری خود ادامه دهد.
بنابراین، صرف تمرکز بر حمایت سیاسی یا اقدامات نمادین میتواند مساله حمایت از فلسطین را تقلیل دهد و در نتیجه، از این اقدامات فراتر نرود. به عبارتی دولتها با این نوع موضع گیری و پرهیز از اقدامات عملی دیگر، گویی به مساله فلسطین ادای دِین کرده و میتوانند به افکار عمومی کشورهایشان پاسخ داده و از زیر بار فشارها خارج شوند. بنابراین آنچه نیاز امروز ملت فلسطین است، حمایتهای سیاسی، رسانهای و تبلیغاتی بدون پشتوانه عملیاتی و تکمیلی نیست. آنچه وضعیت فلسطین را در نهایت تغییر میدهد، تحولات روی زمین است؛ چرا که با رژیمی روبرو هستیم که اساسا توجهی به قواعد بینالمللی نداشته و حتی از خرد کردن منشور سازمان ملل اِبایی ندارد.
با توجه به اینکه رژیم صهیونیستی با نادیده انگاشتن توصیهها و قطعنامهها و احکام نهادهای بینالمللی، پروژه خود را روی زمین پیش میبرد، ما حتی در صورت شاهد بودن افزایش حمایتهای سیاسی، مادامی که ما به ازای عملیاتی وجود نداشته باشد، شاهد تغییر در رویه اسرائیل نخواهیم بود. چنانچه حمایتهای سیاسی اعلامی نتوانند پروژه اشغالگری اسرائیل را متوقف کنند، آنها نیز گذرا خواهند بود و بار دیگر، اسرائیل برنامه خود برای به گذر زمان واگذار کردن مساله فلسطین را پیش میبرد.
با در نظر گرفتن این مهم که تاکنون هیچ عامل بازدارندهای در برابر اسرائیل وجود نداشته است، حمایتهای سیاسی فعلی از جمله به رسمیت شناختن فلسطین بدون پشتوانه عملیاتی همچون تحریم و یا قطع روابط، تاثیری بر عملکرد اسرائیل نخواهد داشت.
بدیهی است، این حمایتهای سیاسی فاقد جنبه سلبی و بدون پشتوانه، به ویژه تا زمانی که تلآویو از حمایت امنیتی، نظامی و سیاسی واشنگتن برخوردار است، مانعی در برابر اسرائیل ایجاد نخواهند کرد.
در این راستا، برای اینکه به رسمیت شناختن فلسطین به پایان دادن به وضعیت تبعیضآمیز مردمان این سرزمین کمک کند، باید در کنار پافشاری بر مرزهای ۱۹۶۷، پایتختی بیتالمقدس شرقی نیز در محور اقدامات قرار گیرد. قدس شرقی توسط اسرائیل در سال ۱۹۶۷ اشغال شده است و اسرائیلیها این شهر را به عنوان «پایتخت ابدی و غیرقابل تقسیم» خود میدانند.
از طرفی، چنان که هیسم امیره فرناندز (Haizam Amirah Fernández) محقق ارشد مدیترانه و جهان عرب در اندیشکده الکانو اسپانیا معتقد است: این به رسمیت شناختن به تنهایی کافی نیست و باید با ایجاد «نهادهای دولتی» در فلسطین توسط جامعه جهانی همراه شود تا فقط یک «عمل نمادین» باقی نماند.
خورخه راموس تولوسا (Jorge Ramos Tolosa) مورخ و استاد دانشگاه والنسیا نیز معتقد نیست که به رسمیت شناختن فلسطین از سوی اسپانیا به عنوان یک کشور، موقعیت اسرائیل را تضعیف خواهد کرد.
وی این اقدام را «حمایتی نمادین» میداند؛ آنچه اکنون به نظر این کارشناس ضروری است «توقف نسل کشی» است و لازمه این امر اینکه «جهان از همدستی با اسرائیل دست بردارد. و کاری که اسپانیا باید انجام دهد این است که فروش و خرید سلاح به اسرائیل را متوقف و روابط دوجانبه را قطع کند.»
طاهر علی فلسطینیتبار، عضو شبکه همبستگی علیه اشغال فلسطین (RESCOP) با این تحلیل موافق است و استدلال میکند که «تنها چیزی که میتواند به یافتن یک راه حل کمک کند، این است که جامعه بینالمللی یک محاصره اقتصادی کامل علیه اسرائیل اعمال کند.»
به رسمیت شناختن فلسطین، چه معنایی برای آمریکا دارد؟
درست در روز جمعه ۱۰ مه (۲۱ اردیبهشت)، روزی که مجمع عمومی سازمان ملل متحد به قطعنامهای که «حقوق و امتیازات» جدیدی به فلسطین اعطا میکند، تصویب شد، آنتونی بلینکن وزیر امور خارجه آمریکا به طور تصادفی دیداری دوجانبه با خوسه مانوئل آلبارس همتای اسپانیایی خود در واشنگتن داشت. نشستی میان سران دو دولت، با موضعی متفاوت در مورد چگونگی ادامه روند به رسمیت شناختن فلسطین.
روزنامه ال موندو در آن زمان نوشت: دولت اسپانیا از قطعنامه تصویب شده در مجمع عمومی، برای اعطای بیشتر به حقوق فلسطین حمایت کرد. اسپانیا در حالی گام دیگری در حمایت از فلسطین برمیدارد که مجمع سازمان ملل، تنهاییِ آمریکا و اسرائیل را به نمایش گذاشت.
افزایش شمار کشورهایی که فلسطین را به رسمیت میشناسند، میتواند سازمان ملل را به تجدید نظر در موضع خود در مورد تبدیل فلسطین به عضویت کامل این سازمان سوق دهد و چنین شرایطی فشار بر آمریکا را نیز افزایش میدهد که خود را به طور فزایندهای در مجمع سازمان ملل منزوی می یابد.
رای گیری روز جمعه در مجمع عمومی سازمان ملل متحد بار دیگر تنهایی روزافزون کشورهای حامی اسرائیل را نشان داد. با این حال، اگر چه جو بایدن رئیسجمهوری آمریکا فشارها را بر بنیامین نتانیاهو نخستوزیر رژیم صهیونیستی تشدید کرده و حتی نسبت به احتمال خودداری از ارسال سلاحهای بیشتر هشدار داده است، واشنگتن به حمایت خود از تلآویو در سازمانهای بینالمللی ادامه میدهد.
اسپانیا، نروژ و ایرلند در شرایطی فلسطین را به رسمیت خواهند شناخت که آمریکا بارها اعلام کرده است بحث در مورد به رسمیت شناختن کشور فلسطین باید پس از توافق قبلی با اسرائیل انجام شود. این واقعیت که شمار کشورهایی که فلسطین را به رسمیت میشناسند، در حال افزایش است، می تواند سازمان ملل را به تجدید نظر در موضع خود در مورد تبدیل دولت فلسطین به عضویت کامل این سازمان سوق دهد. چنین شرایطی فشار بر آمریکا را افزایش می دهد که خود را به طور فزاینده ای در مجمع سازمان ملل منزوی می یابد.
فرجام سخن
به رسمیت شناختن فلسطین گام مهمی برای حرکت به سمت پایان دادن به اشغالگری اسرائیل است که باید به منظور کمک به یافتن راهکار سیاسی این درگیری هدف قرار گیرد. بدیهی است هیچکس نباید به این فکر کند که به رسمیت شناختن مرزهای ۱۹۶۷ به عنوان مرزهای کشور فلسطین، هدیهای به این ملت است. همچنین این اقدام نباید به عنوان توجیهی برای شانه خالی کردن از تعهدات قانونی جامعه بینالمللی برای انجام اقدامات قاطع علیه نقض جدی قوانین بینالمللی از سوی تلآویو استفاده شود.
رژیم صهیونیستی فردای به رسمیت شناختن فلسطین، به ساخت شهرکهای خود ادامه خواهد داد و این وظیفه اسپانیا و سایر کشورها است که ضرورت اقدامات حقوقی که به پایان دادن به واقعیت اشغالگری اسرائیل منجر شود را به موازات به رسمیت شناختن فلسطین مورد توجه قرار دهند.
به رسمیت شناختن فلسطین باید به راهکار سیاسی بیانجامد که وضعیت اسرائیل و فلسطین در برابر یکدیگر به عنوان قدرت اشغالگر و مردم تحت اشغال دائمی را تغییر دهد.
بسیاری از سیاستمداران، کارشناسان و سازمانهای حقوق بشر جهانی بر سر این مساله اتفاق نظر دارند که این به رسمیت شناختن، گامی کلیدی در جهت تحکیم حقوق اساسی فلسطینیان در تعیین سرنوشت است. با این حال، اطمینان از اینکه به رسمیت شناختن صرف روی کاغذ میتواند به تغییر واقعیت روی زمین کمک کند، آن هم زمانی که فلسطینی ها و سرزمینشان با اشغال اسرائیل، جنگ، نابودی جمعیت آنها و حذف سیستماتیک فرهنگ و حتی شیوه زندگی آنها مواجه هستند، کاملاً چالش برانگیز است.
چنان که وائل دحدوح خبرنگار کهنهکار ۵۳ ساله فلسطینی پیشتر به روزنامه ال پائیس اسپانیا و در پاسخ به این پرسش که «آیا پس از ماهها بمباران، صرفا لفاظیها کافی است یا خیر؟» گفت: واضح است که مردمی که زندگی روزمره جنگی را سپری میکنند، به حمایت و تسکین بیشتر نیاز دارند. نیاز آنها بیش از اینهاست. نگرش دولت اسپانیا در بحبوحه این جنگ وحشیانه مورد استقبال فلسطینیان قرار گرفته است. ما برای اسپانیا و همچنین تلاش او در کنار سایر دولتهای اروپایی برای جامه عمل پوشاندن به حرفهای خود ارزش زیادی قائل هستیم، تا فشار بیشتری اعمال کنند و در حال حاضر، آتشبس برقرار شود و فلسطینیها حقوق خود را بازیابند. ما میدانیم که این یک کار دشوار است.
به این ترتیب باید دید اسپانیا با قرار گرفتن در «سمت درست تاریخ» به عبور از «یکی از تاریکترین لحظات قرن بیست و یکم» تا چه میزان کمک خواهد کرد؛ روزی که نه فقط اسپانیاییها بلکه جهان و به ویژه مردم بیپناه غزه برای همیشه از آن به نیکی یاد خواهند کرد.