این یک دلنوشته است؛ دلنوشته یعنی نظرات و احساسات شخصی؛ یعنی برگرفته از حس و حال خود با یک چیز که ممکن است دیگرشمول باشد یا نباشد.
۱-بهشتی؛ حجت انقلابیگری
از میان شخصیتها یا بهتر بگویم اسطورههای انقلاب اسلامی، شهیدبهشتی را از همه بیشتر دوست دارم. شاید دلیلش ارتباط شخصی خانوادگی با ایشان باشد. پدرم از بازماندگان فاجعه هفتمتیر است و سالها مسئولیت ستاد بزرگداشت شهدای سرچشمه را برعهده داشت. لالایی کودکیام همانگونه که مادرم میگوید سرودهای شهیدبهشتی بود؛ یعنی پدرم با سرود شهید سرچشمه مرا میخواباند. فارغ از این فضای احساسی، شهیدبهشتی ویژگیهای دیگری نیز داشت؛ بهروز و دنیادیده بود، اهل گفتوگو و مناظره علمی بود، زیبا و جذاب بود، معمار قانون اساسی و از سرآمدان نهضت خمینی کبیر بود و درنهایت مظلوم بود و تهمتها به او زده شد.
شهیدرئیسی مرا خیلی یاد شهیدبهشتی میانداخت؛ سیادت، قضاوت، خوشرو و سیمایی و مظلومیت.
۲-دیپلماسی زیارت
۲۲بهمن۱۳۹۴راهپیماییکنندگان مشهدی دستهدسته وارد صحن جامع رضوی شدند. سیدابراهیم رئیسی سخنران آن سال حرم بود؛ در مقام یک روحانی مشهدی و مسئول در قوه قضاییه. اتفاقا در ردیف جلوی من با محافظش ایستاد و نماز خواند. ۷روز بعد آیتالله واعظطبسی دچار عارضه شد و اواسط اسفندماه دارفانی را وداع گفت. نام چندین نفر را در گمانهزنیها شنیده بودم برای تولیت آستان جز رئیسی. وقتی اسمش را شنیدم جا خوردم! عجب! چه گزینه جالبی که اصلا تصورش را نمیکردم. ابتدا گمان کردم چون آستان، ثروت زیادی دارد و حاشیههای اقتصادی در اطرافش پرسه میزند، رهبر انقلاب یک قاضی و دادستان را آنجا گماردند تا اوضاع را سامان دهد. بیراه هم البته نبود. رئیسی که منصوب شد، در معارفهاش حضور داشتم. او در سخنانش از دیپلماسی زیارت و حمایت از زائر از مبدأ تا مقصد سخن گفت؛ حرفهایی که از خیلی از آنها سر درنیاوردم، اما به مرور و خیلی سریع نمودش در آستان عیان شد.
۳-اقدامات تحولی در آستان قدس
برای من که ۶ماه دوران تولیت مرحوم آیتالله واعظ را درک کردم، نظم، یکپارچگی، شکوه و تنوع در خدمات آستان قدس رضوی بیش از همهچیز در ذهنم پررنگ بود. اینجا چقدر منظم است، یک لحظه برق نمیرود، خادمها شیک و تمیزند، بوی خوش در حرم میآید و پارکینگ و سرویسهای بهداشتی هم مرتبند. از نهادهای بزرگ اقتصادی تا فرهنگی در کنار مجموعه عظیم حرم، خودنمایی میکنند. هنر رئیسی، شناخت دقیق نقاط مثبت، تقویت و تکمیل آنها بود. رئیسی خلأها را فهمید. نخست، کمبودن مشارکت مردم؛ حرمی با این عظمت چرا فقط عده محدودی خادم دارد؟ این همه مشتاق مگر حق خدمت ندارند؟ رئیسی طرح خادمیاری را به راه انداخت تا خدمتگزاران حرم از ۶هزار نفر به ۲۰۰هزارنفر برسند.
نکته بعدی، توسعه مفهوم خدمت بود. خادمیاران باید در شهر خود به نیت حرم و برای امام رضا(ع) در شغل و حرفه خود خدمت کنند و ماهی یک روز به حرم بیایند و آنجا خادم باشند.
مسئله سوم، آسانگیری به زوار بود. خوابیدن در حرم از گناهان نابخشوده در حرم بود و با برخورد خادمان مواجه میشد. رئیسی ۲رواق در دارالحجه (زیرزمین) برای خانمها و آقایان برای استراحت اختصاص داد؛ با پتو و وسایلی که هر روز شسته میشدند.
یادم هست آخرین قائممقام دوران تولیت فقید در گزارشی که روز معارفه آقای رئیسی ارائه کرد، گفت: سالی ۲میلیون غذا در حرم به زوار داده میشود. یک یا ۲سال بعد، مرتضی بختیاری، رئیس فعلی کمیته امداد و قائممقام آستان قدس رضوی در گزارشی این رقم را ۸میلیون اعلام کرد. تولیت شهید در عین حال تأکید کرد حتی یک ملک برای غذا فروخته نشده و در شرایط بد اقتصادی، نذورات مردم ۳۸درصد و رقبات وقفی از ۴ به بیش از ۵۰ مورد افزایش پیدا کرده است. چرا؟ چون مردم اثرات خدمت صادقانه را در حرم دیده و بیشتر برایش نذر کردهاند.
توجه به محرومان، کار بزرگ رئیسی در آستان قدس بود. از نخستین اقدامات او، تاسیس معاونت امداد مستضعفان بود. اختصاص حقالتولیه به این معاونت و نذورات مختص مردمی برای محرومان و پس از آن تأسیس بنیاد کرامت برای توسعه خدمت به مستضعفان کار مهم دیگر رئیسی بود که شرح آن در این مجال نمیگنجد. توزیع غذای گرم در میان محرومان، ساخت درمانگاه، مدرسه، تکمیل پروژههای عمرانی حاشیه مشهد و... ازجمله این اقدامات است.
گام بعدی و اساسی رئیسی، تجمیع و ساماندهی امکانات موجود در آستان قدس بود. ساختار تشکیلاتی آستان متشکل از قائممقام بهعنوان عالیترین مقام اجرایی، سازمان اقتصادی و چند معاونت ستادی بود و مؤسسات فرهنگی، آموزشی و درمانی با هیأتمدیره اداره میشدند. رئیسی، سازمان فرهنگی را برای تجمیع تصمیمگیری و یکپارچگی مجموعههای فرهنگی چون انتشارات بهنشر، چاپخانه عظیم آستان، مؤسسه تربیتبدنی، مؤسسه جوانان، مؤسسه آفرینشهای هنری و... تشکیل داد. برای ساماندهیای به مراکز علمی چون دانشگاه امامرضا (ع)، علوم اسلامی رضوی، بنیاد پژوهشها و نیز مراکز درمانی چون بیمارستان رضوی و دارالشفا و معاونت علمی را تأسیس کرد. حوزه رسانه هم تنها روزنامه قدس و پایگاه اطلاعرسانی آستان را در اختیار داشت و رئیسی با تأسیس مرکز ارتباطات و رسانه، ضمن تقویت جایگاه روابطعمومی، شبکه تلویزیونی، مؤسسه کار در حوزه چندرسانه و مجازی و حوزه ارتباطات مردمی را به چرخه محصولات رسانهای افزود.
در اینجا قصد ارائه آمار از سود و زیان مؤسسه اقتصادی را نداریم، اما مجموعا با تجمیع و ساماندهی مؤسسات و امکانات موجود و افزایش و ارتقای آنها، موج جدیدی از خدمترسانی در آستان به چشم خورد که محصول توجه به توان موجود و داشتهها و استفاده از ظرفیت مردم و نخبگان بود.
شهیدرئیسی جمعهها یک هفته درمیان در جمع فعالان فرهنگی مشهد، تفسیر نهجالبلاغه میگفت و انتهای جلسات، هرکسی از هر دری سخن میگفت و با تولیت آستان قدس حرف میزد.
در حوزه حرم نیز سازمان حرم را شکل داد و معاونتهای اماکن متبرکه، تبلیغات اسلامی و حریم حرم و کلا هرچه در جغرافیای حرم بود را ذیل مدیریت عالی حرم تجمیع کرد. او به زیارت، نگاه فرهنگی و راهگشا در توسعه روابط اجتماعی داشت. معتقد بود زائر را باید از خانه تا خانه دنبال کرد؛ یعنی او را آورد، اسکان داد، خدمات فرهنگی و مادی به او ارائه کرد و به خانهاش بازگرداند. او چند زائرشهر در مشهد ساخت؛ حتی باغهای بلااستفاده آستان چه در مشهد و چه در تهران را هم در اختیار جوانان بهصورت اردوگاه قرار داد. او اقدام بینالمللی هم داشت. اجلاس اعتاب مقدسه را برگزار کرد و تولیتهای بقاعمتبرکه نجف، کربلا، سامرا، کاظمین، شیراز و قم را به مشهد آورد و از ضرورت همافزایی در امر زیارت و «دیپلماسی زیارت» سخن گفت.
۴. رویکرد تحولی در قوه قضاییه :
دیدگاه تحولی شهیدرئیسی در قوه قضاییه نیز تداوم داشت. سند تحول قوه رونمایی شد. سفرهای استانی جان تازه گرفت و کار به حدی پیش رفت که مردم از رئیس قوه قضاییه تقاضای کدخدامنشی و حل و فصل دعواهای خانوادگی و شخصی را هم داشتند.
۵. توجه به رسانه:
ستون پیامهای مردمی در روزنامه قدس، با توصیه شهیدرئیسی به راه افتاد. او تأکید میکرد که روزنامه نباید مجیز او را بگوید و باید عیب سیستم را به او یادآوری کند. انتقاد از خروج سرویسهای بهداشتی به بیرون از حرم در رسانه آستان قدس و از کلام مردم، باعث شد مجددا سرویسها در داخل مهیا شوند. با خواندن پیامهای مردمی در روزنامه قدس با موضوع اخذ کارمزد خارج از عرف از مراجعان مؤسسه اعتباری آستان برای دریافت تسهیلات از این مجموعه، باعث شد تا تولیت شهید، شبانه مدیر مجموعه را مورد خطاب و پرسش قرار دهد و مساله حل و فصل شود. در رسانه، به آستان قدس پیشنهاد شد که در داخل حرم و قفسههای قرآن و ادعیه، نهجالبلاغه و صحیفهسجادیه نیز گنجانده شوند و این پیشنهاد هم به دستور تولیت، عملیاتی شد. در قوه قضاییه و ریاستجمهوری هم به همین شکل بود. رئیس شهید قوه قضاییه با دیدن گزارش خبرنگار رسانه ملی از قاچاق خودرو با لنج، به رئیس وقت سازمان بازرسی دستور پیگیری داد. در جمع مدیران رسانهها با اسم از تجربه ستون پیام مردمی روزنامه قدس نام برد و تأکید کرد که رسانه را پل ارتباطی با مردم میداند و همینگونه هم بود. در ریاستجمهوری هم دور مطالب انتقادی روزنامهها خط میکشید و به دفتر و وزرای مرتبط دستور رسیدگی میداد. حتی بارها از دفتر رئیسجمهور با مدیر یا خبرنگار تماس میگرفتند که فلان شبهه در رسانه را پاسخ دهند و سؤال مخاطب و مردم مرتفع شود. برخی رسانهها از این اقدام دولت به «دولت جوابیه» کنایه زدند؛ اما این کار اتفاقا جدی دانستن رسانه و لزوم شنیدن و پاسخگویی است. ۱۷مرداد سال گذشته نیز در جشن روز خبرنگار و اختتامیه جشنواره رسانههای ایران حاضر شد و برای خبرنگاران از مسائل صنفی و نگاه دولت به حوزه رسانه گفت. نشست خبری با خبرنگاران استانی هم پایانبخش تمام سفرهای استانی او بود.
۶. کف خیابان و نه پشت میز:
شهیدرئیسی مدیر کارتابلی نبود؛ خودش اینگونه میگفت و از مدیرانش هم همین توقع را داشت. آمار سفرهای استانی را نداشت و همین شهادت او در انجام سفر و ماموریت، گواه همین مدعاست.
۷. اخلاص :
شهیدرئیسی اهل نمایش نبود؛ خالص، پاک و محجوب بود؛ حتی منتقدانش هم از اخلاق و روحیه مردمیاش تجلیل و در عین حال سیاستهای دولت را نقد میکردند. اخلاق حسنه، روی گشاده، شوخطبعی و پرکاری او را چپ و راست تصدیق میکنند.
۸. معنویت داشتن و اهلبیتی بودن:
شهیدرئیسی جایگاه علمی، سیاسی و قضایی بالایی داشت. دادستان شهر، رئیس سازمان بازرسی کل کشور، دادستان کل کشور، معاون اول قوه قضاییه، رئیس قوه قضاییه، تولیت آستان قدس رضوی و رئیسجمهور؛ از این مناصب بالاتر مگر داریم؟ اجتهاد و دکتری داشت و درس میگفت، اما روضه و منبرش ترک نمیشد. او پیرو امامین انقلاب در تمام سطوح از استکبارستیزی تا انقلابیگری تا مردمی بودن و زیست ساده و معمولی و خستگیناپذیری تا برپایی مجلس وعظ و روضه و حفظ رشته اتصال با اهلبیت علیهمالسلام بهعنوان ریسمان الهی سعادت بود. رئیسی از دنیا رفت. شهید شد و با شکوه بدرقه شد.تاریخ انقلاب کم نداشته از این وقایع. برای امثال ما شاید تازگی داشته باشد، اما حافظه انقلابی که ترور مطهریها و مفتحها و شهدای محراب تا هفتمتیر و هشتم شهریور و فقدان امام را دیده، خیلی تعجب نمیکند اگر رئیسی را هم از دست بدهد؛ چون موجودیت ما بر اعتقاد به حیات پس از مرگ و تأثیرگذاری با شهادت است. از حسینبنعلی(ع) تا خمینی و بهشتی از دنیا رفتهاند و پس از شهادت و فقدانشان اتفاقا بیشتر قدرشان دانسته شده است. تابوت رئیسی و ۷شهید شریف دیگر حادثه اخیر، از غرب تا مرکز و شرق کشور گردانده شد و همه جای ایران و دنیا فهمیدند که اجر اخلاص، تدین، مهربانی و کار مجاهدانه، اسطوره شدن است. اسطوره، مماتش گاهی از حیاتش مؤثرتر است؛ چراکه با تغییر و ارتقای استانداردهای رفتاری، به قول معروف ریلگذاری میکند. در یک کلام، رئیسجمهور بعدی نمیتواند مردمی نباشد و زیست سیدابراهیم رئیسی نداشته باشد. شهید آیتالله دکتر سیدابراهیم رئیسی در دیدار با اصحاب رسانه به مناسبت روز خبرنگار سال۹۶ که در روزنامه قدس برگزار شد، جملهای گفت که مناسب این ایام و خود اوست؛ سیدشهیدان اهل خدمت گفت: «امام حسین(ع) جهلزدایی کرد از جامعه. شهید با خون خود جهلزدایی میکند و قدرت تحلیل به مردم میدهد.» بله! آگاهی و قدرت تحلیل مردم پس از واقعه ۳۰اردیبهشت۱۴۰۳ باعث شد تا دیگر به جوسازیها گوش نکنند و خادم واقعی خود را در عرصه عمل پیدا کنند. مردم پس از رئیسی دیگر رئیسجمهور متکبر و غیرمردمی را نخواهند برگزید.