تهران- ایرنا- فوتبالیست باشی و برای لبیک به رهبر و دفاع از دین و مملکت از خیر بازی فوتبال بگذری یا برای سفر مکه انتخابت کنند ولی به جای رفتن به خانه خدا بگویی «می‌خواهم پیش خدا بروم»، خوشا به حال آنان که با شهادت رفتند.

به گزارش خبرنگار ایثار و شهادت ایرنا، شنبه ۱۲ خرداد زادروز ناصر کاظمی است؛ شهیدی که همچون مهتاب بر آسمان کردستان تابید و تمام مناطق تحت اشغال ضدانقلاب را از چنگ آنها خارج کرد و آرامش را به منطقه برگرداند.

کاظمی در سال ۱۳۳۵ در خانواده‌ای معتقد و اهل تقوا در تهران دیده به جهان گشود. ناصر دوره ابتدایی را با نمره‌های خوب پشت سر گذاشت تا وارد دبیرستان شد. او در این سنین، با شور و علاقه به مطالعه کتاب‌های دینی پرداخت تا بنیادهای اعتقادی و اخلاقی خود را با معارف اسلامی استوار سازد. وی پس از پایان دوره متوسطه در رشته های پیراپزشکی و تربیت بدنی پذیرفته شد و بنابه علاقه‌ای که داشت تحصیلاتش را در رشته تربیت بدنی ادامه داد.

ناصر همزمان با تحصیل، به کار معلمی و تدریس در مدارس جنوب شهر تهران همت گماشت و بخش زیادی از حقوق خود را صرف خریدن کتاب‌های دینی برای شاگردانش کرد. وی در کلاس با طرح مباحث دینی، اجتماعی و سیاسی، دانش آموزانش را نسبت به مشکلات روز و نیازهای قشر جوان آگاه کرد.

وی از فوتبالیست های خوب تهران بود و در تیم ایرانا به مربیگری مرحوم پرویز دهداری عضویت داشت. خصوصیاتی که مرحوم دهداری قبل از انقلاب داشت، شاخص بود و بازیکنانی هم که در این تیم بازی می کردند ویژگی های خاصی داشتند. وی به فرمان امام خمینی (ره ) لبیک گفت و از عرصه ورزش پا به صحنه نبرد برای دفاع از میهن گذاشت.

ناصر پس از گذراندن دوره کوتاه آموزش نظامی برای خدمت در استان سیستان و بلوچستان راهی آن منطقه شد و حدود چهار ماه در شهرستان زابل به مردم محروم و مستضعف ناحیه خدمت کرد.

به دنبال غائله « خلق عرب در خوزستان» به این استان رفته و به مقابله با توطئه گران برخاست و تا آخر غائله در خرمشهر ماند. وی هنوز از این توطئه نیاسوده بود که برای مبارزه با گروهک های ضد انقلاب کردستان، راهی این خطه از میهن اسلامی شد و به پیشنهاد شهید محمد بروجردی فرمانده وقت سپاه کردستان در ۱۰ دی سال ۱۳۵۸ همراه چند نفر به پاوه رفت.

ناصر فعالیت خود را در پاوه با سمت فرماندار آغاز کرد. وی که در این مسئولیت شایستگی لیاقت و کاردانی خود را نشان داده بود، طولی نکشید که علاوه بر مسئولیت فرمانداری به فرماندهی سپاه پاوه نیز منصوب شد. او بیشتر جلسات خود را با مسئولان شهر پس از فعالیت طاقت فرسای روزانه و در نیمه‌های شب برگزار می‌کرد و در طول مدت مسئولیت خود برای حل مشکلات مردم شهر از هیچ کوششی دریغ نکرد.

شهید کاظمی در حال صحبت با بی‌سیم

وی از طریق ایجاد وحدت بین سپاه و ارتش، به کارگیری نیروهای مردمی و طراحی چند عملیات، موفق شد تمام مناطق تحت اشغال ضد انقلاب را از چنگ آنها خارج کند و آرامش را به منطقه برگرداند. ناصر برای پاکسازی مناطق کردنشین از مردم بومی استفاده می کرد. همین امر باعث برقراری ارتباط عاطفی میان او و مردم شد و موجبات آزادی و پاکسازی منطقه نوربان و قشلاق ‌در جاده پاوه را فراهم کرد. خبر این پیروزی‌ها در منطقه پیچید و رعب و وحشت زیادی در دل ضدانقلاب افکند.

آزادسازی و پاکسازی باینگان،‌ نودشه، نیسانه،‌ نروی،‌ نوسود، کله چناره و شمشی از دیگر اقداماتی است که توسط این شهید والامقام انجام شد. وی همچنین برای مقابله با گروه های مسلح ضد انقلاب در کردستان تیپ ویژه شهدا را تشکیل داد و فرماندهی آن را به عهده گرفت. ناصر پس از یک سال و نیم خدمات ارزشمند در پاوه به سنندج رفت و به عنوان مسئول سپاه پاسداران کردستان منصوب شد.

پاکسازی مناطق حساسی همچون جاده بانه- سردشت، کامیاران، مریوان، تکاب،‌ صائین دژ،‌ بوکان و سد بوکان از دیگر اقدامات وی به شمار می‌رود.

هشتمین جلد از مجموعه کتاب های قصه فرماندهان با عنوان فوتبال و جنگ نوشته‌ محمود جوانبخت به شهید ناصر کاظمی اختصاص دارد و نویسنده زندگی‌نامه‌ این شهید را در قالب داستانی جذاب روایت می‌کند.

جوانبخت به دلایلی قبل از نگارش این کتاب درباره شخصیت شهید کاظمی مطالعاتی انجام داده و نسبت به او شناخت داشته است. به عقیده او، زمانی که محدوده نوشتن پیرامون شخصیت یک فرد است، نمی‌توان رگه‌هایی از تخیل را به آن اضافه کرد مگر آن که ماجراهایی جالب در زندگی آن افراد باشد. در این صورت تا زمانی که به حقیقت ماجرا و شخصیت حقیقی آن فرد آسیبی نرسد، می‌توان چاشنی تخیل را هم به آن افزود.

نویسنده در نگارش فوتبال و جنگ گفت و گوهای ارزشمندی با برادر شهید کاظمی و هم‌رزمان او داشته و از منابع مکتوبی که درباره سرداران شهید استان تهران تهیه شده، به خوبی بهره برده است. جوانبخت از زندگی این شهید، هشت ماجرای جذاب نقل می کند که یکی از داستان‌های این کتاب بر اساس خاطره‌ای از دوست شهید است. در این خاطره به دورانی اشاره می‌شود که او برای سفر مکه انتخاب شده اما ناصر کاظمی به دوستش پیشنهاد می‌دهد به جای او به این سفر برود و می‌گوید «ممکن است تو به مکه بروی و من پیش خدا بروم.» در نهایت صبح روزی که آماده اعزام به مکه است، خبر شهادت کاظمی را از رادیو می‌شنود.

این میدان‌دار بزرگ جهاد سرانجام در ششم شهریور سال ۱۳۶۱ درحین پاکسازی محور پیرانشهر- سردشت در یکی از روستاهای کردستان به درجه رفیع شهادت نائل شد و مردم کردستان را به سوگ خود نشاند.