رابطه انسان و محیط پیرامونش در اعصار گذشته دستخوش دگرگونیهای بیشمار بوده است. بشر از زمانهای دور برای در امان ماندن از خطرات و خشم طبیعت به غارها پناه میبرده است، اما آرام آرام و در همین بستر با ساخت ابزار و سلاح از خود دفاع کرد، ماجراجو شد، سفر کرد و با کشف رموز اعجابانگیز زمین به بهرهگیری از منابع روی آورد.
با این حال، آنچه اکنون در کره زمین شاهد آنیم، حکایت از استیصال حریصانه و بیحد و حصر بشر بر منابع زمین دارد، سیطرههای تمام عیاری که بیشک پایانی غمگنانه جز زوال و حرمان جبران ناپذیر در این یگانه زیستگاه مشترک ندارد.
سیر تحول رابطه انسان با طبیعت
نگرش عمیق و فلسفی به عالم هستی، توجه به طبیعت و محیط پیرامونش را بخشی از هویت انسان میداند، حقیقت انکارناپذیری که جلوههای کنونی از پیدایش خیل عوارض طبیعی، نماد فراموشی آن است،
سیر تحول ارتباط انسان و طبیعت، سیلان نامعقولی از مغلوبیت بشر از عظمت و قدرت طبیعی تا همزیستی مسالمتآمیز و ورود به دروازه تمدن بشری در دوران معاصر، چیرگی تمام عیار انسان بر منابع خرد و کلان را عیان میسازد، روندی که بطور حتم به تهدید یکپارچگی طبیعت منجر شده و جدایی انسان از این گوهر دُردانه زیستواره مشترکمان را با هویت سوداگرایانهاش سازگار کرده است.
مولانا، عارف برجسته ایرانی نیز با این دوبیتیاش، یکپارچگی عالم هستی را عیان کرده است:
جملهی ذرات عالم در نهان با تو میگویند روزان و شبان
ما سمیعیم و بصیریم و باهُشیم با شما نامحرمان ما خامشیم
به کجا میرویم؟
تفکر در باره مفهوم توسعه، ما را بدانجا میرساند که کُنشهای آنی و شدید بشر برای بهرهمندی از محیط و رغبتش به توسعه در مفهوم کامیابی مطلق، برایندی جز خسران پیاپی ندارد، پس توجه به محیط زیست جزو جداییناپذیری از فرایند توسعه است که پایداری را در پی دارد، نوعی تعامل مسوولانه با محیط زیست برای پیشگیری از تخریب منابع طبیعی و امکان ارتقاء کیفیت در بازه زمانی طولانیتر.
به عبارتی باید تا آنجا از محیط زیست بهره بگیریم که برای جامعه، زیست بوم یا هر سیستم جاری تابآور باشد بدون آنکه به اجبار و در نتیجه تهدید منابعی که سیستم به آن وابسته است یا بدلیل تحمیل بار بیش از حد به آن، به فنا کشیده شود اما تراژدی این است که دیرزمانی است انسان واپسگرا با توهم توسعه ناپایدارش، نظم طبیعت را مختل و سیستمهای حیاتی انسان مانند آب، هوا، خاک و تنوع زیستی را به قهقرا کشانده است.
فیالواقع افول و فرود در پیچیدگیهای خودساخته بشر در دنیای امروز، واپسین توقفگاه توسعه ناپایدار است که با بیمهری به محیط پیرامون، ناگزیر از سکونت در خرابههای آن هستیم.
بومگرایی، آرمانی روزآمد
«بومگرایی» یا «اکولوژیسم»(ecologism) جنبشی اجتماعی با فلسفه حمایت از محیط زیست و پاسداشت منابع طبیعی است.
اگر بومگرایی از حیث نگرش فلسفی استفاده از تمام مواهب خدادادی سرزمین با نگاه صیانتی و خردمندانه باشد، ما در برابر نفسهای به شماره افتاده سالمندان و کودکان در اثر آلودگی هوا، - نشت فاضلاب صنعتی، کشاورزی و خانگی به آب زیرزمینی، -مصرف بیرویه کود شیمیایی برای دفع آفات نباتی - کشاورزی ناپایدار و سنتی - هدررفت آب جاری و قابل استحصال و دهها مورد ریز و درشت دیگر، شرمسارانه مسوولیم و مهمتر از همه در برابر سطح نگرش بومگرایانه افراد اثرگذار جامعه، تکلیفی انکارناپذیر داریم و خواه ناخواه باید بتوانیم پاسخی در خور برای تصمیمات نابخردانهامان داشته باشیم.
سهم من در تداوم حیات چیست؟(شعار روز جهانی محیط زیست ۲۰۲۴)
تاریخچه نامگذاری «روز جهانی محیط زیست» به سال ۱۹۷۲ یعنی ۵۰ سال پیش بازمیگردد، در آن سال برای نخستین بار سازمان ملل متحد کنفرانسی را با موضوع انسان و محیط زیست در شهر استکهلم سوئد برگزار و همزمان با آن، مجمع عمومی سازمان ملل قطعنامهای را تصویب کرد که به تشکیل(Unep) یا برنامه محیط زیست سازمان ملل متحد منجر شد.
اهداف این برنامه از برگزاری مراسم سالانه روز جهانی محیط زیست، الحاق چهره انسانی به مسائل محیط زیستی، فعالسازی مردم برای وصول به توسعه پایدار، ارتقاء باورها و نگرشها و مهمتر از همه ترویج مشارکت عمومی در حوزه محیط زیست برای داشتن آینده امن و پایدار بود.
مروری گذرا بر عملکرد دولتها در کشورهای مختلف نشانگر آن است که آزمندی ساکنان کره زمین برای تاراج منابع طبیعی، از ظرفیت بُرد یا آستانه تحمل این زیست بوم در حال اضمحلال فراتر رفته است، آنچه پس از ۵۰ سال مساعی ارزشمند فعالان محیط زیست و دیگر علاقهمندان این حوزه باقی مانده، بطور شگفتانگیزی نمایانگر آن است که کشورها به حد کفایت و امکانات در اختیارشان، نسبت به حفاظت از ذخایر طبیعی کره زمین کوشا و متعهد نبودهاند.
اگرچه تقلاهای در خوری هم برای حفظ ارزشهای زیست کره انجام شده اما خروجی اکثر معاهدات، کنفرانسها و گردهماییهای بینالمللی به یک فرایند نافرجام و اندوهبار و مزمن بدل شده است. فرایند سهلی که پیمانشکنان پرجبروت این کره خاکی همچون چین، آمریکا و هند با رسالتهای وانهادهاشان، آن را به فرایندی غامض و پیچیده بدل کردهاند، در حالی که کشورهای مختلف، خاصه یغماگران اصلی منابع و ذخایر اندک زمین، مسوولیت مشترکی در صیانت از منابع این یگانه زیستگاه رنجور بشری بر عهده دارند.
مسوولیتی مشترک اما متفاوت
اصل مسوولیت مشترک اما متفاوت یکی از اصول حقوق بینالملل محیط زیست است که از مفهوم مشترک بشریت نشات گرفته و بر مسوولیت یگانه کشورها برای حفاظت از محیط زیست و در عین حال تعهدات متفاوت آنها با در نظر گرفتن شرایط و اوضاع و احوال مختلف و خاص کشورها در ایجاد مشکلات زیست محیطی و تواناییهای فنی و اقتصادیشان برای برطرف کردن چالشهای زیست محیطی تاکید دارد.
این اصل در بسیاری از اسناد بینالمللی و توافقهای سازمان تجارت جهانی بکار رفته است. اگرچه هنوز تبدیل به یک قاعده عرفی بینالمللی نشده اما نقش مهم و کلیدی آن در توسعه و اجرای حقوق بینالملل محیط زیست از طریق منصفانه کردن تعهدات و کمک به توسعه پایدار کشورهای در حال توسعه، قابل توجه است.
اصل مسوولیت مشترک اما متفاوت ریشه در مفهوم «میراث مشترک بشریت» دارد و میتوان گفت که یکی از مظاهر خاص اصل انصاف در حقوق بینالملل است.
این اصل تفاوتهای تاریخی در سهم کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه از حیث تولید مشکلات زیست محیطی جهانی و تواناییهای فنی و اقتصادی هر یک برای حل مشکلات مبتلابه را مورد توجه قرار میدهد.به دیگر سخن، علیرغم مسوولیت مشترک کشورها در حفاظت از محیط زیست در سطح ملی، منطقهای و جهانی، تفاوتهای مهمی میان تعهدات کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه وجود دارد.
در این راستا، اصل هفت اعلامیه «ریو» اعلام میدارد که «دولتها باید با روحیه مشارکت جهانی در نگهداری، حفاظت و احیاء سلامت و یکپارچگی اکوسیستم زمین با یکدیگر همکاری کنند.با عنایت به سهم متفاوت دولتها در تخریب محیط زیست جهانی، آنها مسوولیتهای مشترک اما متفاوتی بر عهده دارند. نظر به فشار جوامع کشورهای توسعه یافته بر محیط زیست جهانی و تکنولوژی و منابع مالی که در اختیار دارند، این دولتها بر مسوولیت خود در پیگیری توسعه پایدار تصدیق میکنند.»
لذا این اصل از ۲ قسمت مختلف و در عین حال بهم وابسته تشکیل شده است: «مسوولیت مشترک» و «مسوولیت با تعهدات متفاوت»
بنا براین مشروح تعهدات کشورها در کنترل ذخایر زیستگاهی و منابع حیات، کاملاً متفاوت بوده و چرایی بروز مناسبتهای جهانی به منظور فراهمآوری بستری برای همپیمانی در راستای جلب مشارکت عمومی و توسعه اقدامات متناسب با توان کشورها، برای تداوم حیات بشری الزامی است.
بیشک در کشورهایی که این مولفه مهم، از مسوولیت اجتماعی به مسوولیت فردی شهروندان نشر یابد، کامیابیهای مثمرتری در این زمینه حاصل خواهد شد.
از نُرم نمادین تا کارکرد بنیادین
راست آن است که واژه محیط زیست یک نماد جهانی است، نمادی برای شاخص شایستگی در حوزههای مختلف علوم انسانی و طبیعی همچون اخلاق، دین، فلسفه، هنر، زیستشناسی، زمین شناسی، بومشناسی و...
در حقیقت رویکرد حفظ محیط زیست خاستگاه تمام ارزشهای رفیع انسانی و دوستی با آن منشأ پیدایش هنرهای طبیعی و محیطی و صیانت از آن ضامن و تحقق بخش علوم تخصصی و مبنا در این حوزه است.
اما بیائید اندکی درنگ کنیم... برایند فعالیتهای بشری تا چه حد در حفظ هویت و چیستی این نماد محرز جهانی کوشیده است؟
نیم نگاهی گذرا به آمار روزهای خاکستری سالانه که نفسهای بیشماری را به شماره انداخته،همچنین ارقام سالیانه دیگری همچون دفع پسماند، نابودی جنگلها، کاهش تنوع زیستی، کوهخواری، فرونشست زمین، مصرف سرانه آب خانگی، صنعتی و کشاورزی و خشکی رودخانهها و دها مورد دیگر حاکی از نمادی است که شوربختانه با سربارگی مسوولیتهای فردی و اجتماعی، به تداول و رواج واژههای نمادین صرف تبدیل شده است.
شاید به جرأت بتوان گفت که فعالیتهای نمادین در صورتی که نتواند کارکرد اصلی خود یعنی جلب مشارکت عمومی برای توسعه فعالیتهای بنیادین را به منصه ظهور برساند نهتنها فرایندی عبث و بیثمر تلقی میشود بلکه رفته رفته با جایگزینی در موضع پایه و بنیادین، چرخه فناوری مدیریت را از انتفاع خارج میسازد.
نمادین به فراخی پهنه ایران
کشور عزیزمان ایران نیز از قاعده نمادینانگاری در حوزه محیط زیست مستثنا نیست زیرا دیریست که متولیان حفظ محیط زیست با مساعی وافر و مشفقانه گروهی از هموطنان بعنوان کارگزاران اصلی، دشواری حفاظت از عرصههای طبیعی و انسانی را با کمترین منابع مالی، توانمندیهای انسانی و نحیفترین پشتوانه های قانونی بر دوش میکشند و صدحیف که باید گفت ساختار دولتی، برغم تمام هم و غمش، با این کاستیهای مبتلابه، یارای مقابله با برخی تفکرات تکنوکراتیک را که بر طبل توسعه ناپایدار میکوبند، ندارد.
این دوگانگی فاحش در احاله امکانات و مأموریتهای سازمانی در حوزه محیط زیست، اقبال به نمادینانگاری در مهمترین نماد توسعه فردی و اجتماعی جهانی را بشدت افزوده و آثار مخربش بعنوان یک تهدید عمومی تلقی میشود، زنگ خطری جدی که بزودی غریو دردناکش وجدان هر انسان خردمندی را بیدار خواهد کرد.
در عرصهای که مشارکت مردمی در رفع موانع و مشکلات حادث از عوامل طبیعی و غیرطبیعی به مثابه یک روال، دید جهانیان را متمرکز کرده، طبعأ چشمداشت بایسته و شایسته عزمی عمومی در دگرسانی فعالیتهای نمادین و بهرهگیری از آن در مسیر بنیادین ساختن راهبردهای پیشرو برای کاهش معضلات محیط زیستی است، آنگونه که شإن تاریخی و اصالت بومی، فرهنگی این خطه سزاوار آن است.
پایان سخن؛
خروج از شرایط فرابحران فعلی در حوزه محیط زیست نیازمند تحولی عمومی است، آگاهیرسانی، اخبار، نشر اطلاعات، پژوهشهای کاربردی و فعالیتهای نمادین همه و همه ضروریست اما محیط زیست رنجور و زخمدیده کشورمان برای حفظ شرایط کنونی و شاید بازگشت تدریجی به شرایط تابآور بوم شناختی(شرایط قابل تحمل برای محیط)، نیاز به تحولی شگرف در حوزه تصمیمسازی، تصمیمگیری، قانونگذاری و اجرا دارد و این راه صعب، سخت ولی دست یافتنی است.
کلید مفقوده ناجی محیط زیست در سال «جهش تولید با مشارکت مردم» فقط و فقط توجه به خواست مردم و تهیه برنامههای راهبردی با مشارکت مردم با نظر مردم و برای مردم است.
مشارکت به منزله یک فرایند کنشگرانه و پویا در مسائل مبهم و چندوجهی میتواند با کشف گلوگاههای بحرانی پیش از برنامهریزی، تصمیمگیران را از رویکردی یکسویه که حاصلی جز خُسران و افرایش پیچیدگی مساله ندارد، برهاند.
حائز اهمیت آنکه شکلگیری فرایند مشارکت بین دولت و مردم بصورت اتفاقی صورت نمیپذیرد. شالوده این فرایند نیازمند تشریک مساعی تمام دست اندرکاران در تدوین یک برنامه اقدام مشترک است، برنامهای که یکایک ذینفعان در آن احساس مسوولیتی فراتر از توافقها و معاهدات ملی و بینالمللی داشته باشند.
بسیار مسجل است که تقارب آرا و عقاید مختلف در انبازهای به وسعت ایران، به تسهیلگرانی متعهد، معتقد و متخصص نیاز دارد.
ما بیتابانه، آن روز را چشم در راهیم که تمام نمادهایمان، آرمانی شود به صلابت ادیان، به یکپارچگی اقوام و به فراخنای پاسداشت خزر تا خلیج همیشه فارس.....
پنجم ژوِئن ۲۰۲۴ مصادف با ۱۶ خرداد ۱۴۰۳، «روز جهانی محیط زیست» نامگذاری شده است.