برای مثال وقتی برای دانشآموز دبیرستانی افق کنکور سراسری و ورود به دوره کارشناسی ساخته میشود، امیدآفرین است؛ زیرا دانشآموز توانایی و امکانات خود را در این اندازه میبیند که اگر تلاش نماید کنکور قبول شود. این نوع امید است که حرکتآفرین است. اگر برای همین دانشآموز افقِ گرفتن جایزه نوبل ترسیم گردد، امیدآفرین نیست، زیرا آنرا برای خود در حال حاضر و در این نقطهای که هست، دسترسپذیر نمیبیند.
نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری باید افقی دسترسپذیر برای وضعیت اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی کشور در نظر مردم ترسیم کنند. درآمد سرانه مردم ایران ۱۶۵۹۱ دلار در سال است و از این نظر رتبه ۱۰۳اُم را در جهان داریم؛ در سال ۱۴۰۷ (پایان دوره ریاست جمهوری چهاردهم) درآمد سرانه هر ایرانی چقدر خواهد بود؟ و رتبه چندم را خواهیم داشت؟ این ارتقاء درآمد سرانه چگونه رخ خواهد داد؟ از طریق افزایش تجارت؟ از طریق افزایش کشاورزی؟ از طریق صنعت یا خدمات؟ و چگونه قرار است این کار انجام شود؟ پاسخ به این سؤالات است که برای مردم امیدآفرین است و آنها را به حرکت برای تحقق آن هدف، در همراهی با رییس جمهور، وامیدارد.
ترسیم افقهایی مبهم و دوردست و فضایی و ایدهآل هیچ دردی را دوا نمیکند و هیچ حرکتی ایجاد نمیکند؛ بلکه سستی و رخوت را میافزاید؛ زیرا غیرممکن بودن را القا میکند. همچنین تنها سخن گفتن از فرایندها و بایدها و نبایدها اصلاً نه امیدآفرین است و نه حرکتآفرین و نه حتی رأیجمعکن! اینکه ما باید به خوداتکایی برسیم یا اینکه باید با مذاکره تحریمها را بشکنیم! اینکه باید از فرصتها استفاده کنیم! اینکه باید جلوی هدررفت انرژی را بگیریم! اینکه باید انضباط مالی ایجاد کنیم! اینکه باید حقوق زنان را رعایت کنیم! و مانند آن، از هر طیف و جناحی طرح شود، هیچ امید و حرکتی در جامعه نمیآفریند.
جملهای که در دل مردم با شنیدن این عبارات تکرار میشود این است: «خُب! بعدش؟!» یعنی رییس جمهور محترم! «چهکار میخواهی بکنی؟»، «کشور را میخواهی بهکجا ببری؟» و «چهجوری میخواهی اینکار را انجام دهی؟» پاسخ این سؤالات است که امید و همراهی مردم را بههمراه خواهد داشت. ان شاء الله.
*عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبائی(ره)