به گزارش خبرنگار ایرنا، گلزار شهدای بهشت زهرا(س) محلی است که انسانهای برگزیده خداوند در عصر حاضر در آن آرمیده اند و این حاصل زحمات پدر و مادرانی است که در تربیت آنها تلاش کرده و نان حلال آنها را در پیرو اسلام و ائمه اطهار تربیت نموده اند تا به مقصد نهایی برسند.
اما در میان آنها کسانی هم هستند که در عشق به خداوند از دیگر شهدا سبقت گرفته و یقینی بیشتر در این راه قدم نهاده که در دوران حیاط خود شمعی بودند که دیگر شهدا مانند پروانه به گرد آنها می چرخیدند و مریدشان بودند و با نام نیکی که از آنها به یادگار ماند محبتشان در دل مردم بیشتر جای گرفت و زائران بیشتری نسبت به دیگر شهدا همچون حیاتشان دارند.
یکی از این شهدا سردار شهید چمران است که امروز ۳۱ خرداد ۱۴۰۳ ، بیش از چهار دهه از شهادت ( ۳۱ خرداد ۱۳۶۰)پرافتخار این فرزند اسلام، هجرت، جهاد، شهادت و اسوه حرکت و مقاومت می گذرد، بزرگ مردی که نه تنها مردم اهواز، خوزستان و پاوه بلکه امت مسلمان ایران و شیعیان محروم لبنان و حتی ملت های مستضعف و رنج دیده دنیا در شهادتش غرق حسرت و ماتم شدند.
مصطفی چمران در سال ۱۳۱۱ شمسی در تهران دیده به جهان گشود و از هوش و استعداد سرشاری برخوردار بود که مورد توجه همگان قرار گرفت. او تحصیلات خود را در دبیرستان البرز و دارالفنون گذراند و در رشته الکترومکانیک دانشکده فنی دانشگاه تهران پذیرفته شد و در دوره دانشجویی از مبارزان فعال برای ملی شدن صنعت نفت به شمار می رفت.
این مجاهد راه حق در سال ۱۳۳۲ با بورس تحصیلی به دانشگاه برکلی در ایالت کالیفرنیا آمریکا رفت و به همراه شماری از دانشجویان همفکر خود انجمن اسلامی را ایجاد و به همین دلیل رژیم پهلوی بورس او را قطع کرد اما این موضوع نتوانست مانع از ادامه تحصیل او شود و پس از انجام دادن تحقیقات علمی فراوان در جمع معروفترین دانشمندان جهان با ممتازترین درجه علمی موفق شد دکتری الکترونیک و فیزیک پلاسما را کسب کند.
وی به فعالیت های سیاسی خویش ادامه داد و مبارزه های خود را با ساماندهی اعتراض ها و بسیج دانشجویان در برابر سازمان ملل در نیویورک، سفارت ایران در شهر واشنگتن و دیگر کنسولگری ها شدت بخشید.
مصطفی چمران دورانابتدایی و کودکی خودش را در مدرسه انتصاریه گذراند. شاید فکر کنید با آوازهای که از چمران شنیدهاید، او از همان اول همه نمراتش ۲۰ بوده است، اما اصلاً اینطور نیست! او زیاد مدرسه را جدی نمیگرفت و برایش مهم نبود که چه نمرهای میگیرد. اما بعد از مدتی، او در یکی از جلسات قرآن فهمید که گرفتن نمره خوب، خودش یک جلوه زیبا و قشنگ برای اسلام است.
کلاسهایی که شهید مصطفی چمران در آنها شرکت میکرد به او یاد داده بود که مسلمانان در همه جنبهها باید بدرخشند؛ چه علمی و چه معنوی. مسلمانان اگر در علم این دنیا ندرخشند، غیر ممکن است که دیگران چهره واقعی دین اسلام را ببینند.
دانشگاه شهید چمران
همان طور که گفتم، دکتر چمران در رشته مهندسی الکترومکانیک تحصیل میکرد؛ رشتهای که کمتر کسی قادر به فهمیدن مطالب آن بود. اما کار چمران آنقدر خوب بود که مورد توجه غربیها قرار گرفت و از طرف دانشگاه تگزاس به او نامهای فرستاده شد که در آن دانشگاه قبول شده و دولت او را بورسیه میکند. شهید مصطفی چمران اصلاً دوست نداشت که به آمریکا برود، زیرا آنجا با روحیات او سازگار نبود و علاقهای هم به رفتن نداشت.
اما از طرفی دیگر میخواست به هدف اصلی خودش برسد، هدفی که سالیان سال برای آن تلاش کرده بود. حالا فرصتی پیش آمده بود که آن را جهانی کند. درنهایت آقا مصطفی دانشگاه رفتن را انتخاب کرد، چرا که با هدف او مرتبط بود.
خصوصیات اخلاقی شهید چمران
از مهمترین خصوصیاتی که شهید چمران در زندگی خود داشت میتوان به تواضع، مهارت تصمیم گیری مناسب، فروتنی و آزاده خواهی اشاره کرد.
شهید مصطفی چمران متواضع بود؛ چون برای این که بتواند به مسلمانان جهان کمک کند، تمام پلهای پشت سرش در دنیای علم و تکنولوژی را خراب کرد و به جنگ با ظالمان دنیا پرداخت.
برای این که بهتر بتوانید چیزهایی را که میگویم درک کنید، به جنبشهایی که در کشورهای مختلف به راه انداخته است نگاه کنید. جنبشهایی که تنها رهبرانی مثل گاندی، موسی صدر و نلسون ماندلا با آن همه تجربه بعد از سالها توانستند به راه بیندازند.
شهادت شهید چمران
وقتی که کشور ما درگیر جنگ با عراق بود، منطقه دهلاویه در نزدیکی سوسنگرد یکی از بهترین فرماندهان خود را از دست داده بود. سردار رستمی یکی از دوستان خوب شهید چمران بود که شربت شهادت را نوشیده بود و وداع خودش را با این دنیا گفته بود. تمام افراد گردان از این حادثه ناراحت بودند. چمران وقتی که دید اوضاع بچههای دهلاویه خراب است، سریعاً دست به کار شد و یکی از بهترین فرماندههایش را به آنجا فرستاد. اما با آن حال میخواست دوباره خودش در جبهه حاضر شود و ببیند که اوضاع از چه قرار است. روز عملیات رسیده بود و شهید چمران هم در آن حضور داشت.
آنها تا جایی از مرز پیش رفته بودند که به راحتی میشد عراقیها را دید. همگی آماده حمله شده بودند که ناگهان نیروهای عراقی بمب باران کردند، شهید چمران سریعاً بچهها را متفرق کرد و خودش به همراه دو نفر از دوستانش در یک سنگر پناه گرفتند. روز ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ بمباران آرام شد بود که ناگهان خمپاره ای پشت سر سنگر شهید چمران و دوستانش برخورد کرد و باعث شد که سر دکتر چمران ترکش بخورد. آن دو دوستی هم که در کنار دکتر بودند از ناحیه سر و سینه مورد اصابت شدید قرار گرفته بودند.
همه چیز به هم ریخته بود. همه دست پاهایشان را گم کرده بودند. وقتی که چمران را بر روی زمین دیدند سریعاً او را سوار آمبولانس کردند و به سمت بیمارستان سوسنگرد بردند. در آنجا آنقدر مجروح آورده بودند که بیمارستان هیچ چیزی برای مداوا نداشت. چمران را راهی اهواز کردند، اما فقط بدن خونین شهید به بیمارستان رسید.
بخشی از وصیت نامه شهید چمران
ای حیات با تو وداع می کنم؛ با همه زیبایی هایت، با همه مظاهر جلال و جبروتت، با همه کوه ها وآسمان ها ودریاها وصحراها، با همه وجود وداع می کنم.
با قلبی سوزان وغم آلود به سوی خدای خود می روم و از همه چیز چشم میپوشم. ای پاهای من، میدانم شما چابکید، میدانم که در همه مسابقه ها گوی سبقت از رقیبان ربوده اید ، می دانم فداکارید، می دانم که به فرمان من، به سوی شهادت صاعقه وار به حرکت درمیآیید، اما من آرزویی بزرگ تر دارم، من میخواهم که شما به بلندی طبع بلندم، به حرکت درآیید، به قدرت اراده آهنینم محکم باشید، به سرعت تصمیمات وطرح هایم سریع باشید. این پیکر کوچک ولی سنگین آرزوها ونقشه ها وامیدها ومسئولیت ها را، به سرعت، به هر نقطه دلخواه برسانید. در این لحظات آخر عمر، آبروی مرا حفظ کنید.
شما سال های دراز به من خدمت کرده اید، از شما میخواهم که این آخرین لحظه را به بهترین وجه ادا کنید. ای پاهای من، سریع وتوانا باشید، ای دست های من قوی ودقیق باشید، ای چشمان من تیزبین وهوشیار باشید، ای قلب من، این لحظات آخرین را تحمل کن، ای نفس، مرا ضعیف وذلیل مگذار، تا چند لحظه بیشتر با قدرت واراده، صبور وتوانا باش. به شما قول میدهم که پس از چند لحظه همه شما در استراحتی عمیق وابدی، آرامش خود را برای همیشه بیابید وتلافی این عمر خسته کننده و این لحظات سنگین وسخت را دریافت کنید. من، چند لحظه بعد به شما آرامش می دهم ….»