تاریخ انتشار: ۱ تیر ۱۴۰۳ - ۰۹:۱۹

تهران- ایرنا- نوام چامسکی در سیاست، یک‌ متفکر جداً حقیقت‌گراست. هم‌خود در پی حقیقت است و هم تلاش می‌کند تا پنجره‌های حقیقت به روی مردم ‌باز شود.

هر چند خوشبختانه خبر فوت نوام چامسکی درست نبود و او زنده است اما خبر نادرست فوت او برای اهالی جامعه فلسفه بیش از حد اندوهناک بود. امیدوارم نوام‌ چامسکی ۱۲۰ سال زنده باشد و بتواند صحبت کند و بنویسد. همیشه وجود دانشمندان بزرگ، آزاداندیش‌ و حقیقت‌گرا همچون چامسکی برای دنیا یک فرصت بوده است.

من در یادداشت خود قصد دارم به افتخار نوام ‌چامسکی، مختصری درباره افکار او صحبت کنم.

نوام چامسکی، زبان شناس، فیلسوف و منتقد اجتماعیِ شجاع و صریح، در دهه های گذشته ایده‌های تأثیرگذار و قابل تأمل بسیاری را با دانشمندان سراسر جهان در میان گذاشته است. یکی از مهمترین خصوصیات او استقلال است. او از جمله فیلسوفانی است که هرگز فلسفه را محدود به حوزه ذهنی نمی کند و وارد مسائل اجتماعی و جهانی می شود. او هرگز عقاید خود را برای رعایت خطوط قرمز برخی از نظام‌های سیاسی تغییر نمی دهد. او نشان داده است که فیلسوفان باید در امور جهانی مداخله کنند و در اصلاح حکمرانی جهانی تلاش کنند.

در اینجا مایلم به برخی از ایده‌های مهم او ‌در دو ‌عرصه سیاسی و همچنین زبان شناسی که تخصص اصلی اوست، اشاره کنم:

چامسکی در سیاست، یک‌ متفکر جداً حقیقت‌گراست. هم‌خود در پی حقیقت است و هم تلاش می‌کند تا پنجره‌های حقیقت به روی مردم ‌باز شود. او عمیقا می‌داند که تا خود مردم اراده رسیدن به حقیقت را نداشته باشند، پنجره حقیقت به رویشان باز نمی‌شود. چامسکی می‌گوید: «هیچ کس قرار نیست حقیقت را به مغز شما (مردم) سرازیر کند. این چیزی است که خودتان باید آن را پیدا کنید.»

از انتقادات پرتکرار نوام ‌چامسکی، انتقاد او از پروژه ناهوشیارسازی عامه مردم در جهان مدرن است. او می‌گوید: «جمعیت عمومی نمی‌دانند چه اتفاقی می‌افتد، و حتی نمی‌دانند که نمی‌دانند».

چامسکی رسانه‌های کنترل شده از سوی نهادهای قدرت را مسئول ناهوشیار نگه‌داشتن افکار عمومی یا مهندسی آن معرفی می‌کند و معتقد است: «کسی که رسانه ها را کنترل می کند، افکار عمومی را نیز کنترل می‌کند.»

جامسکی صریحاً می گوید: «عنصر کلیدی کنترل اجتماعی، استراتژی حواس پرتی است که توجه عمومی را از موضوعات مهم و تغییراتی که توسط نخبگان سیاسی و اقتصادی تصمیم گرفته می شود، منحرف می کند.»

او تاکید می کند : «راه هوشمندانه برای منفعل و مطیع نگه داشتن مردم، محدود کردن شدید طیف نظرات قابل قبول است.»

البته چامسکی می‌گوید که‌ ماجرا به این‌ جا ختم‌ نمی‌شود بلکه نقطه فکری مقابل ( نظرات غیر قابل قبول ) دائماً تقویت می‌شود!

برای چامسکی انفعال مردم در برابر مسائل اجتماعی و اقشار ضعیف جامعه به ویژه موضوع مصرف که پاشنه آشیل نظام سرمایه‌داری است، یک‌نگرانی جدی است؛ بنابراین‌ گوشزد می‌کند: «تا زمانی که عموم مردم منفعل، بی‌تفاوت، منحرف به مصرف‌گرایی یا نفرت از اقشار آسیب‌پذیر هستند، قدرتمندان می‌توانند هر کاری که می‌خواهند انجام دهند، و آنهایی که زنده می‌مانند رها می‌شوند تا به نتیجه فکر کنند.»

چامسکی گرایش چپ ندارد اما از منظر او «تمرکز ثروت باعث تمرکز قدرت سیاسی می‌شود و تمرکز قدرت سیاسی منجر به قانون گذاری می‌شود که چرخه را افزایش و تسریع می‌بخشد.»

وقتی چامسکی وارد دنیای سیاست می‌شود، دائما اهمیت فوق العاده زبان را در سیاست یادآور می‌شود. او می‌گوید: «زبان شیارهایی را حکاکی می کند که افکار شما باید از طریق آنها جریان یابد.»

چامسکی با کمک‌ زبان شناسی، تحلیل‌های عمیق و متمایزی از جوامع جهانی و ارتباطات سیاسی در جهان ارائه می‌کند. به بیان دیگر، تحلیل‌های سیاسی چامسکی مبتنی بر نظریه‌های اوست به طوری که باید گفت، چامسکی زبان‌شناسی را برای دیدن واقعیت‌های زیر پوست جهان به خدمت درآورده است.

با همه انتقاداتی که چامسکی از دنیای سیاست دارد، او فیلسوف ناامیدی نیست و به آینده نگاه مثبتی دارد اما ساخت آینده مثبت را مستلزم ابتکار عمل مردم‌ می‌داند. او می‌گوید: «خوش بینی یک استراتژی برای ساختن آینده‌ای بهتر است. بدون اینکه باور داشته باشید که آینده می‌تواند بهتر باشد، بعید است که قدم بردارید و مسئولیت ساختن آن را بر عهده بگیرید»

چامسکی در زبان شناسی نیز یک فیلسوف درجه یک است. شاید نظرات چامسکی درباره زبان شناسی واقع‌بینانه تر از سایر زبان شناسان باشد. البته در پرانتز باید بگویم که من نقدهای جدی به فلسفه تحلیل زبانی دارم اما معتقدم فلسفه تحلیل زبانی خدمات بزرگی به فلسفه خصوصاً فلسفه سیاسی کرده است.

از دیدگاه چامسکی، ابزار زبان آموزی در انسان‌ها، یک ابزار ذاتی است. در واقع، این ابزار ذاتی که تنها به انسان‌ها اختصاص دارد و حیوانات فاقد آن هستند، موجب می‌شود انسان‌ها بتوانند در طول تاریخ از مسیری نسبتاً مشترک زبان بیاموزند.

از همین منظر محققان معتقدند: چامسکی استدلال کرده است که کودکان نه تنها از طریق قرار گرفتن در معرض داده‌های زبانی بلکه به دلیل ظرفیت زبانی ذاتی زبان را به دست می‌آورند. او از این دستگاه به عنوان ابزار یادگیری زبان یاد کرد. حتی زمانی که کودکان در معرض زیر مجموعه محدودی از انواع نحوی قرار می‌گیرند، توانایی درک و تولید بی‌نهایت جملات در زبان مادری خود را پیدا می‌کنند.

در واقع، دیدگاه چامسکی با روانشناسی رفتارگرایانه در تضاد است که زبان را محصول آموخته شده از تعامل با محیط می‌داند. در عوض، او زبان را به عنوان یک رشد تکاملی منحصربه‌فرد مخصوص انسان‌ها می‌بیند که همانطور که اشاره شد، از سایر روش‌های ارتباطی حیوانات متمایز است.

یکی دیگر از نظریه‌های مهم و مشهور چامسکی، گرامر جهانی نام دارد. چامسکی مفهوم دستور زبان جهانی را پیشنهاد کرد که نشان می‌دهد برخی از اصول زبانی ذاتی و مشترک بین همه انسان‌ها هستند. بر اساس این نظریه، ساختار زبان از نظر بیولوژیکی در ذهن انسان از پیش تعیین شده و به صورت ژنتیکی به ارث رسیده است. علی‌رغم تفاوت‌های اجتماعی-فرهنگی، همه انسان‌ها دارای یک ساختار زبانی مشترک هستند.

همچنین، چامسکی با تأکید بر جست و جوی اصول جهانی زبان، ایده گرامر مولد را معرفی کرد. رویکرد او بر ذهنیت گرایی و مطالعه دانش ناخودآگاه (شایستگی) گویشوران بومی به جای تولید واقعی زبان (عملکرد) آنها متمرکز بود. این تغییر پایه و اساس علم شناختی را بنا نهاد.

به طور خلاصه، کار چامسکی به طور قابل توجهی درک ما از زبان را شکل داده است و بر ساختارهای ذاتی و اصول جهانی تأکید دارد. ایده های او همچنان بر تحقیقات زبانی و علوم شناختی تأثیر می‌گذارد.