در دوره جاری بازآفرینی شهری شاهد رویکردهای نوینی در مجموعه وزارت راه و شهرسازی بودیم و کلید واژههای جدیدی در حوزه بازآفرینی شهری به وجود آمد که مهمترین آن معرفی شهرداریها بهعنوان شرکای راهبردی وزارت راه و شهرسازی بود. در واقع در دولت سیزدهم شاهد فصل جدیدی از نحوه تعامل دولت با شهرداریها و مدیران شهری بودیم و بهویژه در زمینه نوسازی مسکن در بافتهای فرسوده و بازآفرینی شهری اتفاقات مهم و تاثیرگذاری رخ داد.
کلید واژه مهم دیگر این است که در این دوره از اعضای شورای اسلامی شهرها بهعنوان سفیران بازآفرینی شهری یاد شد، این سفیران میتوانند با تدوین قوانین مناسب و مترقی در جهت بازآفرینی شهری و نیز مطالبه گری حقوق شهروندان به پیشبرد اهداف بازآفرینی و نوسازی مسکن در بافتهای فرسوده یاری برسانند.
تاکنون بیش از ۵۰ حق برای مالکان واحدهای فرسوده احصا شده است و اعضای شورای شهرها میتوانند به سبب تعامل و ارتباط نزدیکی که با شهروندان دارند آنها را با این حقوق آشنا کنند. از سوی دیگر از اعضای شورای شهرها انتظار میرود در برابر مسئولانی که ممکن است حاضر به اجرای قوانین نباشند قد برافراشته و مطالبهگر حقوق مردم باشند، وقتی مطالبه گری از سطح محله شروع شود کم کم در سطح ملی اثر خواهد گذاشت.
تجارب ۳۰ ساله نوسازی در کشور نشان از این دارد که مداخله مستقیم دولت و شهرداریها محکوم به شکست است و بنابراین راهی جز محور قراردادن مردم و بهعبارتی مردمیسازی وجود ندارد. بنابراین نخستین راهبرد شرکت بازآفرینی شهری در دولت سیزدهم مردمیسازی و مهمترین اقدام برای رسیدن به این هدف تدوین بستههای تشویقی مختلف بود تا در ساکنان و نیز سازندگان انگیزه ساخت و ساز ایجاد شود. در این مسیر برای اعمال بستههای تشویقی و شناساندن این بستهها به مردم نیاز به حضور پر رنگ، فعال و مؤثر اعضای شورای اسلامی شهرها داریم.
یکی از ارکان مردمیسازی توافق همسایهها برای تجمیع و مشارکت در ساخت است که اعضای شوراها میتوانند از طریق ارتباط چهره به چهره با مردم ساکن در بافتهای فرسوده آنها را به تجمیع تشویق کنند؛ همان طور که عنوان شد اعضای شوراهای شهر بهعنوان نمایندگان محلی مردم ارتباط تنگاتنگی با شهروندان دارند و قطعاً در این زمینه تأثیرگذار خواهند بود.
از سوی دیگر بافتهای فرسوده فرصت مناسبی برای تولید مسکن بهشمار میرود و در محدودههای هدف بازآفرینی شهری نیز ظرفیتهای مناسبی برای ساخت و ساز وجود دارد؛ بهطور متوسط از تخریب هر بنای فرسوده سه واحد جدید ساخته میشود. بنابراین نوسازی مسکن در بافتهای فرسوده جان هموطنان ساکنان در این بافتها را نجات میدهد و نیز با ساخت مسکن در استطاعت و تولید واحدهای مختلف با متراژهای مختلف تعداد بیشتری از شهروندان خانهدار خواهند شد.
از سوی دیگر آمارها حاکی از این است که بهطور متوسط در سکونتگاههای حاشیهای بیش از ۵۳ درصد، در محدوده بافتهای فرسوده حدود ۴۴ درصد و در بافتهای تاریخی حدود ۴۱ درصد بناها و بهطور کلی بین ۴۶ تا ۴۸ درصد بناها ناپایدارند اما این نسبت در محلات برخوردار شهر بسیار پایین است و حدود ۳۰ درصد بناها را شامل میشود. همچنین بیش از ۱۷۰ هزار هکتار بافت ناکارآمد شامل پنجهزار و ۴۰۰ محله کمتر برخوردار و پنج میلیون و ۷۰۰ هزار واحد مسکونی در این محلات وجود دارد که از این تعداد ۲ میلیون و ۷۰۰ هزار بنا ناپایدارند.
این بدان معناست نزدیک به ۲۳ میلیون جمعیتی که در این واحدهای مسکونی مستقرند بهطور مستقیم و غیر مستقیم از تبعات حوادث غیر مترقبه مانند سیل و زلزله ایمن نیستند. علاوه بر این حدود ۱۰ میلیون نفری که در آن ۲ میلیون و ۷۰۰ هزار بنای ناپایدار ساکن هستند در معرض خطر مستقیم حوادث قرار دارند که حتی حفظ جان یک نفر هم مهم است. بنابراین هدف باید رساندن پایداری بناهای محلات هدف بازآفرینی شهری به متوسط محلات برخوردار باشد و برای اینکه شاهد بم دیگری نباشیم، شتاب بخشی به نوسازی بافتهای فرسوده در دستور کار قرار گرفت. در این راستا و جهت تشویق مردم به نوسازی بافتهای فرسوده بستههای مختلف تشویقی در چهار گروه تهیه شده است که عبارتند از بستههای مالی، اداری، شهرسازانه و طرح «کلید به کلید» و اعضای شوراهای شهر میتوانند با آگاهی بخشی در این خصوص به افزایش نوسازی مسکن در بافتهای فرسوده کمک کنند.