به این چند خط که منسوب به میرزا تقیخان امیرکبیر، صدر اعظم با کفایت ناصرالدینشاه قاجار است، توجه کنید:
«قربانت شوم
الساعه که در ایوان منزل با همشیره همایونی به شکستن لبه نان مشغولم، خبر رسید که شاهزاده موثقالدوله حاکم قم را که به جرم رشاء و ارتشاء معزول کردهبودم به توصیه عمه خود ابقا فرموده و سخن هزل بر زبان راندهاید.
فرستادم او را تحتالحفظ به تهران بیاورند تا اعلیحضرت بدانند که اداره امور مملکت به توصیه عمه و خاله نمیشود.زیاده جسارت است، تقی.»
انتخابات چهاردهم ریاست جمهوری اسلامی ایران با تمام فراز و نشیب آن پایان یافت و دولت چهاردهم با ریاست جمهوری «مسعود پزشکیان» آغاز به کار کرد و تا یک هفته دیگر هم وزیران منصوب وی برای گرفتن رای اعتماد راهی بهارستان خواهند شد. وزرایی که انتخاب تعدادی از آنان تعجب بسیاری را برانگیخت و بسیاری را که در ایام تبلیغات با تمام قوا مشغول به کار و تلاش برای موفقیت پزشکیان بودند را در بهت و تردید فرو برد.
نکتهای که شاید برای ۵۱ درصد تحریمی جامعه که به نوعی در تحریم انتخابات، بودند چندان جای شگفتی نداشت، اما برای برخی دیگر غیرقابل هضم و درک بود. رئیسجمهوری که شعار جوانگرایی در کار اجرایی و استفاده از نظر مشورتی بزرگان سیاستمدار را همواره برجسته میکرد، به تعبیر برخی هم اجرا و هم مشورت را باز هم در اختیار همان مدیران همیشگی گذاشت که طی ۲۷ سال گذشته همواره حضور داشته و دارند و خواهند داشت. توگویی این مقام و وزارت به سان میراثی است که از طریق خون و وراثت به نسل بعدی منتقل شده و هیچکس را یارای رقابت با آنان و ورود به حلقه تنگشان نیست.
تردیدی نیست وقتی در کشور نگاه حزبی وجود ندارد و احزاب به جای قدرتمند شدن روز به روز ضعیفتر شده و به حاشیه رانده میشوند، این «افراد» هستند که سر بر آورده و آنقدر قدرت مییابند که بتوانند تاثیرشان را داشته باشنداین تنها یک روی سکه است
البته اینها تنها یک روی سکه بود و ماجرا روی دیگری هم دارد که باید خوشبینانه به آن نگریست. مشخص است که در فضای کنونی راهی جز همین کاری که رئیس جمهور انجام داد وجود ندارد. مگر ما در ایران چند حزب فعال داریم که بتوانند در عرصه فعالیتهای سیاسی ورود پیدا کرده و برای اهدافشان تلاش کنند؟ کدامیک از احزاب که توانستند وابستگانشان را به کابینه وارد کنند، مسئولیت اقدامات خوب و بد فرد مورد نظرشان را بر عهده گرفتند؟
تردیدی نیست وقتی در کشور نگاه حزبی وجود ندارد و احزاب به جای قدرتمند شدن روز به روز ضعیفتر شده و به حاشیه رانده میشوند، این «افراد» هستند که سر بر آورده و با استفاده از تکنیکها و مهارتهای فردی مسئولیت امور را در دست گرفته و آنقدر قدرت مییابند که بتوانند حتی اگر در کابینه حضور هم نیابند، تاثیرشان را بر آن داشته باشند.
اگر به ابتدای متن و واکنش میرزا تقیخان امیرکبیر به اقدام ناصرالدینشاه باز گردیم، خواهیم دید که این موضوع از سالیان قبل در اداره مملکت وجود داشته و متاسفانه اداره امور مملکت به سفارش این و آن انجام میشده و به آن هم «بازی قدرت» میگفتند. در حالی که در بسیاری از کشورهای توسعهیافته چنین چیزی به چشم نمیخورد.
وضعیت احزاب در کشورهای توسعهیافته چگونه است؟
با نگاهی به وضعیت کشورهای توسعهیافته درخواهیم یافت که این کشورها هم برای توسعه جامعه از راه توسعه سیاسی وارد شدند. مثلا در آلمان أحزاب سیاسی بی شماری وجود دارد. هر یک از این حزب های سیاسی دارای مخفف اختصاری (CDU، SPD) و یک رنگ مشخص (سیاه ، قرمز ، ...) هستند.
تمام احزاب نامبرده اکنون در پارلمان (بوندستاگ آلمان) نماینده دارند. برای مشارکت در انتخاباتها در سطح فدرال و ایالتی در آلمان، یک حزب سیاسی باید ثابت کند که پایدار است، اعضای زیادی دارد و در اجتماع حضور دارد. اگر این شرایط برآورده شود، أحزاب سیاسی میتوانند خود را در دفتر انتخابات فدرال ثبت کنند. اگر یک حزب به مدت ۶ سال در هیچ یک از انتخابات های فدرال یا ایالتی شرکت نکند، مشروعیت خود را به عنوان یک حزب از دست میدهد.
یکی از راههای توسعه و پیشرفت و استمرار آن در بسیاری از کشورهای توسعهیافته در جهان تاکید بر قدرت احزاب و به عبارتی تکثرگرایی در سپهر سیاسی آن کشورهاست در کشوری مانند ژاپن هم که بیش از آن که به عنوان کشوری سیاسی باشد به عنوان یک کشور پیشرو در زمینه علمی و اقتصادی شناخته میشود، احزاب سیاسی هستند که نقش تعیین کننده در توسعه و پیشرفت کشور دارند. چنانچه در این نظام سیاسی هر حزبی که بتواند اکثریت کرسی های مجلس نمایندگان را کسب کند، سکان رهبری دولت ژاپن را نیز در دست خواهد گرفت.
این وضعیت در رابطه با سوئد نیز صادق است. در این کشور ۸ حزب قدرتمند وجود دارد که این احزاب در رقابت با یکدیگر برای کسب قدرت در کابینه هستند و احزاب به قدری قدرت دارند که طی ۳ سال گذشته موفق شدند، دو نخستوزیر را وادار به استعفا و یک نخستوزیر دیگر را با شروط بسیار جدی بر سر کار نگه دارند.
آنچه مشخص است یکی از راههای توسعه و پیشرفت و استمرار آن در بسیاری از کشورهای توسعهیافته در جهان تاکید بر قدرت احزاب و به عبارتی تکثرگرایی در سپهر سیاسی آن کشورهاست.
تجربه نشان داده که کشورهای بدون حزب قدرتمند و حتی تک حزبی چیزی جز ناکارآمدی در عرصه اقتصادی-سیاسی و یا زوال کامل ندارند. جوامع مدرن بر اساس تکثر آرا و عقاید زنده بوده و توان رقابت در جهان جدید را چه در عرصه داخلی و چه در عرصه خارجی دارند.
پاسخ منفی به یک نفر بسیار سادهتر از پاسخ منفی به یک حزب است
در اینجا باید از روانشاد «علیاصغر فیروزجائیان» استاد جامعهشناسی یاد کرد که درس «جامعهشناسی سازمانها» را ۲۰ سال قبل در دانشگاه مازندران تدریس میکرد. شاید بتوان اصلیترین مطلب این درس را اینگونه بیان کرد که: «اگر میخواهید در ارتباط با یک سازمان موفق باشید، هیچگاه به تنهایی با این سازمان مذاکره نکنید، چون به راحتی میتوانند به یک فرد پاسخ منفی بدهند، اما وقتی یک دسته، یک گروه و به تعبیری یک حزب با آن سازمان وارد مذاکره و گفتگو شود، سازمان مورد نظر درخواهد یافت که دیگر با یک فرد روبرو نیست و پاسخ منفی دادن هم به آسانی میسر نمیشود.»
اگر سهمخواهی در ساختار قدرت در حال شکلگیری است و همین مساله موجب بروز برخی نارضایتیها شده، دلیل آن عدم وجود احزاب مختلف و نیروهای سیاسی رسمی در کشور استالبته وجود جامعه حزبی تنها به نفع مردم نیست، بلکه حتی دولت و حاکمیت هم از آن سود میبرد؛ چرا که تکثر آرا و نظرات موجب میشود تا بهانه انحصار طلبی از بین رفته و هر حزب در هر قسمتی که میتواند گوشهای از کار را گرفته و برای اعتلای جامعه و کشور تلاش کند. در این صورت یک رقابت سالم و توازن قوا هم به درستی شکل خواهد گرفت. راه پیشرفت هم همین خواهد بود و این همان چیزی است که بدون شک همه کشورهای توسعهیافته از این مسیر برای توسعه و نهایتا رفاه خودشان از آن بهره بردهاند.
دکتر پزشکیان و همه کنشگران سیاسی و مدنی باید بدانند، اگر سهمخواهی در ساختار قدرت در حال شکلگیری است و همین مساله موجب بروز برخی نارضایتیها شده، دلیل آن نبود احزاب مختلف و نیروهای سیاسی رسمی در کشور است. اگر قرار است تا در ایران روند برگزاری انتخابات و تشکیل کابینه یک روند معقول، منطقی و به دور از هیاهو و از همه مهمتر «پاسخگویی» دولت به مردم در نظام سیاسی ایران ایجاد شده و به برچیده شدن این تصور عمومی که دولت به سفارش «این» و «آن» اداره میشود و مردم(بنا بر تصور تحریمیها) در آن نقشی ندارند، بیانجامد، راهی جز میدان دادن رسمی به احزاب وجود ندارد.
راه توسعه سیاسی که به نوعی پیشزمینه توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی هم هست، تنها از مسیر توسعه سیاسی میگذرد. فشار سیاسی موجود در کشور، که باعث شده تا نیروهای غیررسمی میدان گرفته و در عین حال از پاسخگویی به تبعات اقداماتشان طفره بروند، زمانی کاهش مییابد که جامعه مدنی در قالب احزاب، کنشگری جدیدی را آغاز کنند.
بدین ترتیب فرصت ایجاد شده در کشور را باید به فال نیک گرفت. جامعه به حدی از بلوغ رسیده و یا حداقل نشانههایی از بلوغ سیاسی را دارد که بتوان، زمینه ایجاد احزاب را فراهم کرد.