به گزارش ایرنا، اسوشیتدپرس روز دوشنبه در این گزارش نوشت: دانشجویان ابتدا در ماه ژوئن (خرداد- تیر) به خیابانهای بنگلادش آمدند و خواستار پایان دادن به قوانینی شدند که تا ۳۰ درصد از مشاغل دولتی را برای فرزندان مجروحان جنگی در نظر میگرفت که در سال ۱۹۷۱ در جنگ استقلال این کشور از پاکستان، شرکت کردند.
به نوشته این رسانه آمریکایی، معترضان باور داشتند که این به نفع حامیان حزب «عوامی لیگ» حسینا است که این مبارزه را رهبری میکردند و پیشتر بخشی از نخبگان بنگلادش بودند. بر اساس این طرح، سهمیه برای گروههای حاشیهای اینطور بود که تنها ۴۴ درصد از مشاغل خدمات مدنی بر اساس شایستگی اعطا میشد.
ادامه گزارش این خبرگزاری از تحولات هفته گشته بنگلادش به شرح زیر است:
این که چنین مشاغلی در مرکز جنبش قرار داشتند تصادفی نبود. این مشاغل بهترین درآمدها را دارند و از باثباتترین شغلها در کشوری هستند که اقتصاد آن در سالهای اخیر رونق گرفته است. اما مشاغل حرفهای کافی برای طبقه متوسط تحصیلکرده ایجاد نشده است.
اینکه نسل زد (Z) رهبری این قیام را بر عهده داشت نیز تعجب آور نبود. جوانان ناامید و تاثیر گرفته از کمبود فرصت در بنگلادش در میان آنها بودند. در عین حال که آنها پایبند تابوها و روایات قدیمی نیستند که نظام سهمیه بندی منعکس میکرد.
تمایل آنها برای گسستن از گذشته زمانی آشکار شد که حسینا در اواسط ماه ژوئیه خواستههای آنها را کم اهمیت شمرد و از آنها پرسید که اگر مبارزان آزادی نباید صاحب مشاغل دولتی شوند، پس چه کسی باید به این مشاغل دست پیدا کنند؟
حسینا با استفاده از کلمهای بسیار توهین آمیز برای بنگلادشیها که به کسانی اشاره دارد که با پاکستان برای سرکوب مبارزات استقلال طلبی همکاری کردند، گفت: «چه کسی؟ نوههای "رضاکارها"؟»
اما معترضان دانشجویی این را به عنوان یک نشان افتخار بر گردن آویختند. آنها در جریان راهپیمایی در محوطه دانشگاه داکا، شعار دادند: «تو که هستی؟ من که هستم؟ رضاکار. چه کسی این را گفته؟ دیکتاتور.»
روز بعد، معترضان در جریان درگیری با نیروهای امنیتی کشته شدند. این مساله باعث تحریک تظاهرات شد که به قیام گستردهتری علیه حکومت حسینا تبدیل شد.
باسابقه ترین نخست وزیر بنگلادش به افزایش درآمد سرانه و تبدیل اقتصاد بنگلادش به یک رقیب جهانی افتخار میکرد؛ مزارع به کارخانههای پوشاک و جادههای پر از دست انداز تبدیل به بزرگراههای پر پیچ و خم شدند.
بسیاری از جوانان پس از دانش آموختگی به امید یافتن کار مناسب، تلاش دارند تا در خارج از کشور تحصیل کنند یا به خارج از کشور مهاجرت کنند که این مساله طبقه متوسط را از بین میبرد و منجر به فرار مغزها میشود. با وجود این مشکلات، به نظر میرسد هیچ یک از معترضان واقعا باور نداشتند که جنبش آنها بتواند حسینا را از قدرت کنار بگذارد.
بخشی از این سرخوشی اکنون از بین رفته است، زیرا عظمت کار در آینده و پیش رو مشخص میشود. محمد یونس، برنده جایزه نوبل، روز پنجشنبه رهبر موقت بنگلادش شد و همراه با کابینهای که شامل ۲ تن از رهبران معترضان دانشجویی است، باید صلح را به کشور بازگرداند و کشور را برای انتخابات جدید آماده کند.
امید اکثر دانشجویان این است که دولت موقت برای اصلاح نهادهای بنگلادش وقت بگذارد و در همین حال یک حزب سیاسی جدید شکل بگیرد که دودمانهای سیاسی قدیمی آن را رهبری نکنند.
جوانانی که به خیابانها آمدند اغلب به عنوان نسل «من از سیاست متنفرم» شناخته میشوند درحالیکه آنها از تمام سیاست متنفر نیستند، بلکه از سیاست تفرقه افکن در بنگلادش نفرت دارند.