تاریخ انتشار: ۲۸ مرداد ۱۴۰۳ - ۰۸:۵۹

همدان- ایرنا- چند ساعتی است که در صف بانک نشسته تا نوبتش شود، هیچ عجله‌ای هم ندارد و مُدام پول‌های مچاله شده پنج هزار تومانی و ۱۰ هزار تومانی و گه‌گاهی تراول‌های ۵۰ هزار تومانی را صاف می‌کند و روی هم می‌چیند و گاهی هم چشمی به اطراف می‌چرخاند تا مبادا نوبتش بگذرد.

به گزارش خبرنگار ایرنا؛ چادرش پاره پوره و کثیف و ظاهری نامرتب دارد، اما بقچه‌ای پر از پول همراهش است و با کلی مواد غذایی وارد بانک می‌شود، تمام وسایلی که همراهش بود را گوشه‌ای از بانک می‌گذارد و کنار من می‌نشیند، آهی می‌کشد و از گرمای هوا گلایه می‌کند.

تقریبا ۲۰ نفری جلوی من بودند و از این بابت خیالم راحت بود که وقت دارم، سر صحبت را با خانم تازه وارد باز کردم، از روزگار رنجیده و سختی‌ها و مشکلات که زودتر از موعد گرد پیری را روی چهره‌اش نشانده بود، دستمال رنگینی پر از پول‌های مچاله شده روی پایش بود، کمکش کردم که پول‌ها را جمع و جور کند، سوژه جالبی به نظرم آمد و ترجیح دادم قید جلسه را بزنم.

گفت: دخترم کمک کن پول‌ها را دسته‌بندی کنم آخر من سواد ندارم، تعجب کردم چرا این همه پول کهنه و مچاله شده دارد، از او سوال پرسیدم، چیزی پاسخ نداد! همینطور که داشت پول‌ها را جدا می‌کرد، نگران بود یکی از آنها کم نشود یا روی زمین نیفتد، هیچ عجله‌ای هم برای رفتن نداشت و مُدام به این طرف و آن طرف نگاه می‌کرد تا زودتر نوبتش شود.

متصدی بانک صدایش کرد "بتول خانم" امروز زودتر آمده‌ای؟ کارت را تعطیل کرده‌ای یا می‌خواهی جایی بروی؟ گفت: امروز برایم روز خوبی بود و از اول صبح زیاد دشت کردم، خدایا شکر، انگار متصدیان بانک هم به خوبی او را می‌شناختند و کمی با او شوخی کردند، یکی از آنها گفت: بتول خانم اوضاع مالی‌ات خیلی خوب است به ما وام می‌دهی؟

کمتر بین پول‌ها هزار تومانی و ۲ هزار تومانی بود، همه پول‌های درشت بود و حدود یک ساعتی طول کشید تا به او کمک کردم پول‌هایش را دسته‌بندی کند و تحویل باجه دهد، نوبتش که شد همراهش رفتم تا کارش را انجام دهد؛ می‌خواست تمام این پول‌ها را سپرده‌گذاری کند، دفترچه بانکی‌ و مُهرش را از کیفی که به کمرش بسته بود، بیرون آورد و تحویل متصدی بانک داد.

من هم کار بانکی‌ام قبل از این خانم انجام شده بود و تصمیم گرفتم ساعتی را با او بگذرانم تا بیشتر از اوضاع و احوالش بدانم، از متصدی بانک جویا شدم این خانم کیست و این همه پول مچاله شده را از کجا آورده؟ زیر لب گفت خیلی درباره او جستجو نکن، او گداست و دوست ندارد کسی از حال و احوالش بداند، چند روزی یکبار به این بانک می‌آید و پول‌هایی را که به او کمک کرده‌اند در حساب پس‌اندازش می‌گذارد، خنده‌ای زیر لب کرد و گفت حسابش هم فولِ فول است.

آرام‌آرام نزدیک درب ورودی بانک شد و وسایلش را برداشت و بانک را ترک کرد، من هم مسیری را همراهش رفتم، گفتم چرا تنها آمده‌ای مگر فرزندی نداری که به تو کمک کند، آهی کشید و گفت: خدا نخواست که مادر شوم، پشت و پناهی نداشتم و خودم به تنهایی زندگی می‌کنم؛ راضی‌ام به رضای خدا

به چهار راه مرکزی شهر که رسیدیم، گفت دیگر دنبالم نیا خودم راهم را بلدم و مسیر خیابان سعدی را در پیش گرفت و رفت؛ بدون اینکه اطلاعات بیشتری از او بدانم، سوار ماشین شد و رفت، راهم را در پیش گرفتم تا شاید به آخرای جلسه برسم، در بین مسیر پیرمردی را با عصا دیدم که دستش را دراز کرده و کمک می‌خواست، گویا نابینا بود؛ کیفم را هر چه گشتم پول نقد پیدا نکردم، ۲ هزار تومانی که ته کیفم مچاله شده بود را به او دادم، هنوز چند قدمی از او دور نشده بودم که دیدم چیزی روی سرم افتاد؛ به عقب برگشتم دیدم پیرمرد پول را به سمتم پرت کرد و گفت تو از من گداتر هستی.

نکته‌ای که برایم تعجب داشت اینکه اگر او نابیناست، چطور آنقدر دقیق پول را به سمتم نشانه رفت؛ هیچ چیزی برای پاسخ دادن نداشتم و فقط تاسف خوردم.

به راهم ادامه دادم گویا روز پرماجرایی در انتظارم بود؛ به خیابان شهدا رسیدم شلوغ‌ترین و پرترددترین خیابان شهر؛ ساعت ۱۱ بود و گرمای هوا هر لحظه بیشتر می‌شد، بطری آبی از سوپرمارکت خریدم و داشتم کارتم را داخل کیفم می‌گذاشتم که ناگهان پسربچه‌ای بند کیفم را سفت چسبید و شروع به التماس کرد، خاله توروخدا یه آدامس از من بخر، خاله توروخدا، تورخدا، همینطور داشت اصرار می‌کرد که دوستش هم از راه رسید و بسته‌ای جوراب مردانه روی دستش بود؛ مانده بودم آیا خرید کنم یا نه؛ امثال آنها را زیاد دیده بودم، اما برایم قابل توجیه بود که حداقل گدایی نمی‌کنند و از این راه کسب درآمد دارند، یک جفت جوراب و یک بسته آدامس خریدم با کارتخوان پولش را حساب کرد.

حوالی ظهر بود و من هم که یک جلسه را از دست داده بودم، تصمیم گرفتم بیشتر در گرمای هوا نمانم و به خانه برگردم، به ایستگاه تاکسی رسیدم، پیاده‌رو را نگاهی انداختم چند خانم را دیدم که با فاصله نشسته‌ بودند و یکی پایش را دراز کرده و صورتش را پوشانده بود، دیگری بسته‌های کوچک ویفر را گذاشته بود و می‌فروخت و یکی دیگر از آنها لیف‌های بافته شده رنگی را مرتب چیده بود و به عابران نشان می‌داد که شاید خرید کنند، من که کلا روز کاری‌ام را از دست داده بودم، تصمیم گرفتم چند دقیقه‌ای از دور نظاره‌گر آنها باشم که چگونه امورات خود را می‌گذرانند.

۲۰ دقیقه روی صندلی ایستگاه نشستم، در این مدت زمان پولی که به زن گدا کمک کردند، بیشتر از درآمد دو زنی بود که برای خود منبع درآمدی داشتند و می‌خواستند باافتخار خرج روزانه‌شان را درآورند! کنار زنی که گدایی می‌کرد نشستم، از او پرسیدم چند سال است که این کار را انجام می‌دهد، بدون اینکه صورتش را نشانم دهد، سر سخن را باز کرد؛ شوهرش معتاد بود و سه فرزند داشت و به گفته خودش بالای ۱۸ سال به تکدی‌گری مشغول و درآمدش بسیار بیشتر از دست‌فروشی و یا کار در بازار است.

می‌گویم درآمد روزانه‌ات چقدر است؟ مشخص بود که از سوالم خوشش نیامده، با طعنه گفت: مگر من بتول خانمم! چشمانم گرد شد و سریع پرسیدم بتول خانم دیگر کیست؟ گفت گدای پولدار شهر! یعنی او را نمی‌شناسی؟ نشانی‌اش را که داد فهمیدم همان بتول خانم است که یک ساعت پیش او را در بانک دیدم؛ می‌گفت بتول خانم میلیاردر است و تمام این ثروتش را از گدایی بدست آورده، هیچ وارثی هم ندارد تا امروز هم کسی نشانی از محل زندگی‌اش نمی‌داند.

یک حساب سرانگشتی کردم اینطور که خانم گدا می‌گفت اگر امثال آنها روزی حداقل بین ۷۰۰ هزار تا یک میلیون تومان در روز درآمد داشته باشند، درآمد ماهانه آنها از یک کارمند بیشتر است، بتول خانم که دیگر جای خود دارد و حساب و کتاب درآمدش هم از دست هم صنفانش در رفته و به او حسادت می‌کنند.

اگر همین روال را هر روز بگذرانی، به این نتیجه می‌رسی که تا فرهنگ مردم تغییر نکند و به چشم صدقه، پول خود را به افراد گدا کمک نکنند و دستگاه‌های متولی برنامه‌ریزی دقیق و مستمری برای مواجهه با متکدیان نداشته باشند و نگاه غیر مجرمانه به گدایی وجود نداشته باشد، داستان تکدّی‌گری هرگز پایانی ندارد؛ فقط شکل و شمایل آن فرق می‌کند و هر روز، به روزتر می‌شود.

وجود ۴۰ متکدی حرفه‌ای در ملایر

جالب است بدانیم که به گفته معاون خدمات شهری شهرداری ملایر، این شهر بین ۳۵ تا ۴۰ متکدی حرفه‌ای دارد که اغلب آنها بومی هستند و هر بار که شهرداری نسبت به جمع‌آوری آنها اقدام می‌کند، چون هم‌افزایی برای شناسایی و ساماندهی آنها وجود ندارد، دوباره در سطح شهر رها می شوند و این دور باطل همچنان ادامه دارد.

«مجتبی داوری» در گفت وگوی اختصاصی با ایرنا، مهمترین عامل در ناتمام ماندن اقدامات و رواج تکدی‌گری را فرهنگ مردم و کمک‌های مالی و دادن اقلام اولیه و مواد غذایی به متکدیان دانست و ترحّم به گدایان را رفتاری غلط عنوان کرد که موجب افزایش تعداد متکدیان می‌شود.

به گفته او؛ مردم اگر کمک‌های مالی و صدقه‌های خود را به نهادهای حمایتی تحویل دهند، آنها بهتر می‌توانند برنامه‌ریزی کنند تا این کمک‌ها به دست نیازمند واقعی برسد، در غیراینصورت روی دور باطل می‌چرخیم که نتیجه مطلوبی برای شهر و مجموعه اقدامات شهرداری ندارد.

معاون خدمات شهری شهرداری ملایر می‌گوید: با اقدامات سخت‌گیرانه‌ای که داشتیم، بسیاری از گدایان غیربومی را که از استان‌ها و شهرهای همجوار همچون بروجرد، لرستان، شهرهای جنوبی و شمال به ملایر می‌آمدند را شناسایی و به شهرهای خود بازگرداندیم.

اما موضوع جالب‌تر اینکه به گفته داوری؛ تعدادی از متکدیان در روستای «حاجی‌آباد» ساکن هستند و تیم سازمان‌یافته‌ای دارند که افراد را مجبور به گدایی می‌کنند و باید هر چه سریعتر شناسایی شوند.

اردوگاه ساماندهی متکدیان در ملایر فعال است

وی به وجود مواد ۷۱۲ و ۷۱۳ قانون و پیش‌بینی مجازات‌هایی برای متکدیان و افرادی که دیگران را به گدایی می‌گمارند، اشاره کرد و افزود: با استناد به قانون، تعدادی خودرو که هر روز نسبت به جابجایی افرادی از شهرستان بروجرد اقدام می‌کردند، از طریق دوربین‌های نظارتی شناسایی و با دستور خودروی آنها توقیف شد و برای همیشه از این شهر رفتند.

معاون خدمات شهری شهرداری ملایر کاهش تعداد متکدیان نسبت به قبل و هوشمندانه‌تر شدن شناسایی متکدیان را نتیجه اقدامات مستمر شهرداری عنوان و بیان کرد: هم‌افزایی ادارات و دستگاه‌های متولی برای برخورد و ساماندهی گدایان سطح شهر یک عامل بسیار مهم برای حل این معضل و آسیب اجتماعی است.

داوری با بیان اینکه وظیفه شهرداری جمع‌آوری و تحویل گدایان به یک اردوگاه در کلان شهرهاست، خاطرنشان کرد: در این راستا شهرداری ملایر سال گذشته با حدود هشت میلیارد ریال اعتبار نسبت به ایجاد یک اردوگاه برای جمع‌آوری و ساماندهی متکدیان اقدام کرد و مقرر شد دستگاه‌های متولی هم وظیفه خود را در همان اردوگاه انجام دهند، اما هنوز هیچ اتفاقی در این زمینه نیفتاده و شهرداری تنها مانده است.

به گفته وی؛ شهرداری آماده جمع‌آوری متکدیان است و طبق دستورالعمل که وظایف ادارات که به صراحت مطرح شده، باید با ایجاد یک انسجام فکری و عملیاتی ایجاد شود و همه دستگاه‌های مرتبط برای تعیین تکلیف گدایان جمع‌آوری شده در اردوگاه به شهرداری کمک کنند.

رهاورد:

هنوز مشخص نیست چه تعداد گدا در این شهرستان توسط نهادهای حمایتی ساماندهی شده‌اند، این در حالیست که برای ریشه‌کنی این آسیب اجتماعی، ضمن ارتقای سطح فرهنگ مردم، نهادها و ارگان‌های اجرایی مرتبط، تشکل‌های مردمی و رسانه‌ها باید در کنار هم و هم راستا با اقدامات شهرداری، نسخه و راهکار قابل حلی این معضل بپیچند.