تهران- ایرنا- کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در میانه دو رویداد بزرگ ایران یعنی انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی به عنوان سه دوره مهم و تاثیرگذار در تاریخ معاصر کشورمان محسوب می‌شود؛ از همین رو این کودتا را می‌توان از یک سو محصول به انحطاط کشیده‌شدن جنبش مشروطه‌خواهی و از سوی دیگر پیش‌زمینه‌ و محملی برای انقلاب ۱۳۵۷ دانست.

پیامدهای این واقعه تلخ که به شکست نهضت ملی و تحکیم استبداد انجامید، علاوه بر اینکه به پسروی نظام سیاسی ایران در داخل و تضعیف موقعیت آن در روابط بین‌الملل منجر شد، وضعیت اقتصادی و حتی فرهنگی و هنری کشور را نیز متاثر ساخت؛ به‌گونه‌ای که پس از گذشت ۷ دهه از آن، هنوز به عنوان یک حسرت تاریخی در ذهن ایرانیان به یاد مانده است.

تجربه پرهزینه و تحقیرآمیز نقض آشکار حاکمیت ملی کشورمان، مداخله نامشروع بیگانگان در امور داخلی آن و تضییع حق ملت‌ ایران برای تعیین سرنوشت خود که به تشدید خودکامگی و وابستگی انجامید، هنوز بر شانه‌های مردم سنگینی می‌کند.

بر اساس مستندات تاریخی و به تصریح بسیاری از ناظران سیاسی، کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ که ناکامی دولت «محمد مصدق» را به دنبال داشت، پروژه‌ای نبوده که در یک بازه زمانی سه روزه، یعنی از ۲۵ تا ۲۸ مرداد طراحی و به اجرا در آمده باشد، بلکه فرآیند پیچیده‌ای داشت که از همان ابتدای تشکیل دولت دکتر مصدق، با دخالت عوامل داخلی و خارجی و در واکنش به نهضت ملی‌شدن صنعت نفت شروع شد و در نهایت با سرنگونی آن در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به نتیجه رسید.

این پیچیدگی به‌اندازه‌ای است که با گذشت بیش از ۷۰ سال و با وجود ارائه انبوهی از تحلیل‌ها و اظهارنظرها، ابعاد گسترده و زوایای پنهان آن هنوز قابلیت بررسی و تحقیق دارد.

«علیرضا ملایی‌توانی» استاد تاریخ و عضو پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در گفت‌وگو با پژوهشگر ایرنا با تاکید بر همه‌جانبه بودن آثار کودتای ۲۸ مرداد، می‌گوید: آثار مصیبت‌وار و زیان‌آور کودتا تنها در توقف توسعه سیاسی محدود نشد و به سایر عرصه‌ها، میدان‌ها و قلمروها کشیده شد. به این ترتیب هویت انسان ایرانی آزادی‌خواه مدرن در قالب یک انسان باستان‌گرایِ هوادار سلطنت و در یک چهارچوب بسته تعریف شد.

در این راستا نه تنها اندیشه‌ سیاسی که همه تکاپوهای یک جامعه زنده که می‌توانست باعث تحولات تدریجی و تولید ایده‌های نو در همه عرصه‌های فعالیت انسان مدرن از جمله حوزه فرهنگ، هنر، علم، دانشگاه و ... شود، به بن‌بست رسید و با کارگردانی حکومت در راستای تحکیم قدرت سیاسی جهت‌دهی شد.
 


کندی تغییرات در ساخت سیاسی
وی ضمن برشمردن پنج نهاد بنیادی که بشر با دستیابی به آنها توانست به مرحله تاریخی تمدن‌سازی گذر کند، یعنی نهادهای آموزشی، تربیتی، مذهبی، اقتصادی و سیاسی، یادآور می‌شود: تجربه‌های بشری نشان داده تغییرات مهم در همه‌ نهادها به تدریج صورت گرفته اما در نهاد سیاست این تغییرات کندتر، قطعی‌تر و البته پر هزینه‌تر و خطرناک‌تر بود. به این علت که عمده قدرتمداران و حاکمان سیاسی از روزگاران باستان همواره بر اصل مشروعیت آسمانی تاکید می‌کردند و در واقع مانع از مشارکت سایر جریان‌ها و نیرو‎های اجتماعی و طبقات مختلف جامعه در قدرت می‌شدند.

آثار مصیبت‌وار و زیان‌آور کودتا تنها در توقف توسعه سیاسی محدود نشد و به سایر عرصه‌ها، میدان‌ها و قلمروها کشیده شدیعنی قدرتمندان، حکمرانان سیاسی و نظام‌های سیاسی به طور عام قدرت را به صورت مطلق در اختیار داشتند و از واگذاری و تجزیه آن به هر قیمتی و به هر نحوی جلوگیری می‌کردند و به همین دلیل تغییرات در ساخت سیاسی به کندی صورت گرفته و امروز هم یکی از پر مناقشه‌آمیزترین عرصه‌های حیات بشر محسوب می‌شود؛ اما به هر حال در اثر چرخش‌های دورانی و تغییرات و تبادلات و دگرگونی‌هایی که در جامعه بشر صورت می‌گرفته، به ویژه برخود تمدن‌ها، ملت‌ها، جنگ‌ها، انقلاب‌ها این ساختار سیاسی هم به تدریج تغییر پیدا کرد.

به گفته این استاد دانشگاه، عمده‌ترین تغییر در ساخت سیاسی جدید، پیدایش نظریه حکومت مشروطه مبتنی بر نظریه دموکراسی است که به موجب آن قرارداد اجتماعی به یک امر همگانی تبدیل می‌شود و مبنای مشروعیت از آسمان به زمین می‌آید. در این صورت مبنای مشروعیت روابط سمبلیک و رازآمیز بین حکومت‌گران و امر مطلق نبوده، بلکه کاملا این‌جهانی و ماهیتی بشری پیدا می‌کند؛ یعنی مبتنی بر یک قرارداد اجتماعی که بین توده‌های مردم و حکومت بسته می‌شود و به موجب آن گردش قدرت، چرخش نخبگان و تغییرات در نظم سیاسی با رای و اراده ملت اهمیت پیدا می‌کند.


ملایی‌توانی، به تجربه جامعه اروپا به عنوان خاستگاه مدرنیته اشاره کرده و می‌افزاید: این تغییرات در تاریخ اروپا که یک سنت متفاوتی با شرق دارد، از دوران مدرن یعنی از زمان رنسانس و پیدایش ایده‌های مدرن آغاز و به طرح نظریه‌ قرارداد اجتماعی، تقسیم قدرت، تفکیک نهادهای سیاسی و در نهایت حکومت مشروطه (از درون انقلاب فرانسه و پیش از آن انقلاب انگلستان) منجر و به‌تدریج به یک فرایند جهانی تبدیل شد.

چرایی ناکامی مشروطه
عضو پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، برای تشریح ریشه‌ها و زمینه‌های کودتای ۲۸ مرداد، به تاریخ معاصر ایران، یعنی از زمانی که جامعه ما نخستین مواجهه خود را با تجربه‌های مدرن داشته است، پرداخته و می‌گوید: در کشور ما این روند از جنگ‌های ایران و روسیه به تدریج آغاز شد و در نهایت در انقلاب مشروطه نخستین تجربه‌ مشارکت عمومی در قدرت به دست آمد؛ یعنی قرارداد اجتماعی مبتنی بر تاثیر اراده ملت بر نظم سیاسی برای نخستین‌بار در مشروطه به نتیجه رسید و پس از آن است که ما حاکمیتی مبتنی بر نظریه‌ مشروطه، نظریه دموکراسی، توزیع و تفکیک قدرت، حق رای، آزادی‌های سیاسی و مدنی و مطبوعات آزاد را در ایران داشتیم.

به اعتقاد این استاد تاریخ، دوره مشروطه اما بسیار کوتاه بود؛ از یک سو به دلیل آماده‌نبودن بسترهای اجتماعی_سیاسی، تنش‌های مذهبی و اقتصادی و بحران و ناامنی که در سراسر کشور وجود داشت و از سوی دیگر فشار نظام جهانی و قدرت‌های سلطه‌گر خارجی بر ایران، موجب ناکامی مشروطه و در پی آن ظهور حکومت رضا شاه شد.

در دوران رضاشاه به واسطه تغییراتی در عرصه زندگی اجتماعی، از جمله بسط نهادهای جمعی و گسترش آموزش نوین، به تدریج طبقه متوسط در ایران ظهور پیدا کرد و رشد یافت؛‌ به‌گونه‌ای که با سرنگونی حکومت خودکامه و مطلقه رضاشاه در سال ۱۳۲۰، بار دیگر امکان تکاپوهای آزادی‌خواهانه و تحرکات سیاسی و اجتماعی جدید در ایران به مهیا شد. این جنبش‌ها و مجموعه تلاش‌ها در نهایت به نهضت ملی شدن نفت انجامید و در آن بروز و تبلور پیدا کرد.

به گفته نگارنده کتاب «تکاپو برای آزادی: روایتی دیگر از انقلاب مشروطه ایران»، در واقع نهضت ملی‌شدن نفت یک بازخواهی وتفسیر دوباره برای احیای نظریه مشروطه در ایران است که در آن ما شاهد استقرار مجدد حکومت مشروطه در ایران هستیم؛ یعنی حکومتی که قدرت متمرکز پادشاه به پایین‌ترین سطح رسیده و او فقط سلطنت می‌کند نه حکومت. در این دوران احزاب و نهادهای مدنی قدرتمندی در ایران شکل گرفتند؛ چرخش نخبگان در ایران رواج پیدا کرد؛ حق رای به رسمیت شناخته شد؛ پارلمان فعال و نیرومند شکل گرفت و در نهایت قدرت متمرکز پادشاه توزیع و تفکیک شد. خوب این یعنی «توسعه سیاسی».

با سرنگونی رضا شاه، تکاپوهای آزادی‌خواهانه و تحرکات سیاسی و اجتماعی جدید در ایران در نهایت به نهضت ملی‌شدن نفت انجامید و در آن بروز و تبلور پیدا کرد
این پژوهشگر تاریخ ادامه می‌دهد: به این ترتیب ایران دومین دوران تجربه به نسبت موفق توسعه سیاسی خود را بعد از مشروطه آغاز می‌کند اما کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ توقف جدی در این فرایند ایجاد کرد. به عبارت دیگر کودتا در برهه‌ای از تاریخ سیاسی ایران انجام شد که توسعه سیاسی آغاز شده و دو دوره‌ متفاوت را پشت سر گذاشته بود و در آستانه‌ ورود به مرحله سوم خود و بسط آزادی‌های مدنی قرار داشت؛ اما با کودتا این روند متوقف شد و تکاپوی خود را در گسترش میدان‌های کنشگری به تدریج از دست داد و فضا بسته‌تر شد.

«چرخشی معکوس در نهادهای سیاسی ایران پدید آمد؛ نهادهای سیاسی مبتنی بر جامعه مدنی و مشارکت عمومی به تدریج تضعیف شدند و نهادهای خودکامه و مستبد و وابسته به سلطنت، قدرت فزاینده‌ای پیدا کردند. از آن سو در اپوزیسیون ایران تغییرات مهم و معناداری پدید آمد. نیروهای دموکراسی‌خواه، هواداران مشروطه و کنشگران بازمانده از سال‌های پس از مشروطه و دوران پس از شهریور ۱۳۲۰ به‌تدریج به حاشیه رانده شدند و تغییری در گفتمان مشروطه‌خواهی ایرانی پدید آمد که این در دهه ۴۰ خود را در غالب اسلامِ‌سیاسی نشان داد. فضای بسته‌ سیاسی که حکومت پهلوی بعد از کودتا ایجاد کرد، ساماندهی زندگی سیاسی بر اساس خوانش‌های مدرن را همچنان به صورت یک مساله در ایران باقی گذارد. در مجموع کودتای ۲۸ مرداد و تحولات پس از آن بزرگترین ضربه را به روند نوپای توسعه‌ سیاسی در ایران وارد کرد.