به گزارش خبرنگار ایرنا، کاهش ازدواج و طلاق در سال ۱۴۰۲ و رکوردداری در زمینه کمترین نرخ ازدواج در بین جوانان ۱۸ تا ۳۵ سال در کشور گویای وضعیت نامطلوب جوانان در استان سمنان است؛ آمارها نشاندهنده نوعی غفلت در نگاه جوانان نسبت به اصل خانواده است و باید جایگاه این نهاد مهم برای این گروه سنی به منظور ترغیب به ازدواج و فرزندآوری بیش از پیش تبیین شود.
حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب روز سه شنبه پنجم شهریور ۱۴۰۳ در اولین دیدار رییسجمهور و دولت چهاردهم در توصیهای با اشاره به خطر پیری زودهنگام جمعیت کشور، بر ضرورت پویایی و انعطاف سیاستها متناسب با نیازهای کشور تاکید کردند و گفتند: وزیر بهداشت به طور جدی مساله جمعیت را پیگیری کند و با اقدامهای لازم از جمله نظارت بر شبکه بهداشت جلوی موانع افزایش جمعیت را بگیرد؛ چرا که کشور به جمعیت جوان احتیاج دارد و در صورت دچار شدن به عاقبت تلخ پیری جمعیت، دیگر علاجی وجود ندارد.
بدون شک یکی از مهمترین اقدامها برای تحقق این توصیه رهبر معظم انقلاب، علاوه بر رفع چالشهای اقتصادی پیش روی جوانان در مسیر ازدواج، تبیین مزیتهای این سنت الهی است که باید به طور هنرمندانه از سوی خانوادهها و دستگاههای مرتبط پیگیری شود.
اگر اهمیت ازدواج برای جوانان تبیین شود شاید در آینده کمتر شاهد معصومههایی باشیم که در حسرت همدم و همسخن و با کولهباری از تنهایی و بیکسی دوره سالمندی را سپری میکنند.
معصومه حکایت خانمی است که گرد پیری بر چهرهاش رخ نمایی میکرد و با حسرت در حال تماشای تاببازی و سرسرهبازی کودکان بود، نگاهم را به خودش جلب کرد؛ کنارش نشستم، سلام کردم، پرسیدم کدام یک این کوچولوها فرزند شماست؟ خنده تلخ و جگرسوزی بر لبانش نشست، به ناگاه گویی کوهی از غم به وجودم القا شد، کمی در سکوت چشم در چشم یکدیگر دوختیم، دوباره لبخندی آکنده از حسرت زد و گفت: من فرزندی ندارم و در اصل ازدواج نکردهام که فرزندی داشته باشم.
گویی دلش پر از حرف و فوران حرفهایش منتظر یک جرقه بود، هم سخنش شدم و ادامه داد: وقتی که دختری جوان بودم دوست داشتم همسرم دارای خانه، ماشین و تحصیلات باشد، خلاصه بگویم کمال و جمال را با هم داشته باشد، آخر خانوادهام دارای وضعیت مالی خوبی بودند و دوست داشتم همسرم چیزی کم نداشته باشد.
چهرهاش خندان شده بود و گویی مرور خاطرات دوران جوانی برایش لذتبخش و غرورآفرین بود؛ میگفت: یکی خواستگاری میآمد تحصیلات دانشگاهی داشت، خانه و ماشین نداشت، یکی میآمد ثروت داشت، تحصیلات و قیافه نداشت، خلاصه از نظرم هر کدام ایرادی داشتند و زمان میگذشت و من درک درستی از ازدواج نداشتم، مسرور و پرغرور به تحصیلاتم در دانشگاه ادامه دادم و بعد از دانشآموختگی به سرکار رفتم، جایی که حقوق و مزایای خوبی داشت، در محل کارم هم چند خواستگار داشتم، اما دیگر معصومه قدیم نبودم ذهنم خیلی بلندپروازتر از قبل شده بود، زندگی مجردی در کنار پدر و مادرم را دوست داشتم، روزهای تعطیل استراحت و کوهنوردی و روزهای کاری هم که سر کار بودم و وقتی خانه برمیگشتم همهچیز مهیا بود.
هیجان صدایش رفته رفته کم میشد، تاجایی که در تعریف خاطراتش به حال امروزش رسید، دیگر رمق نداشت؛ میگفت: دوران جوانیم و شور و شوق آن دوران رفت، دوستانم، خواهرانم همه ازدواج کردند و رفتند، پدر و مادرم به رحمت خدا رفتند و من تنها ماندم.
بغض گلویش را میفشرد، گویی دیگر یارای ادامه سخن نداشت؛ چشمانش در حال بارانی شدن بود، با دستانی به نسبت چروکیده به زحمت در کیفش را باز کرد و دستمال کاغذی را از کیفش درآورد و چشمان بارانیاش را پاک کرد و ادامه داد: اگر آن زمان پدر و مادرم آنقدر به فکر تجمل نبودند، اگر به من قناعت را میآموختند، شاید من هماکنون ازدواج کرده بودم، فرزندی داشتم و تنها نمیماندم.
معصومه با صدایی نالان میگفت: در جوانی درکی از ازدواج و زندگی مشترک نداشتم، درکی از تلاش برای ساختن زندگی جدید نداشتم، فکر میکردم باید زندگی ساخته شده و آماده باشد و من از این خانه به آن خانه بروم، وقتی هم که سنم بالاتر رفت دیگر غرور و توقعات اجازه نمیداد به کم راضی باشم؛ من که در جوانی بهترینها را برای ازدواج قبول نکرده بودم، نمیتوانستم به زندگی مشترک با فردی کمتر از خودم فکر کنم و چون درگیر کار، بالا آمدن و مقام گرفتن بودم، وقتی برای فکر کردن به مجردی و تنها بودن نداشتم و اکنون میفهمم چه اشتباهی کردم.
معصومه در حالی که با حسرتی وصفناپذیر به بازی کودکان خیره شده بود، ادامه داد: به دختران و پسران جوان توصیه میکنم اشتباه من را تکرار نکنند، همهچیز به پول و ثروت و مقام نیست، ازدواج کنند و در کنار یکدیگر با عشق، محبت، صداقت و تلاش و کوشش زندگی خود را بسازند.
او با چهرهای ملتمسانه و صدایی دلسوزانه میگفت: من آینده جوانانی هستم که ازدواج نمیکنند پول، شهرت، اصالت، زیبایی و هر چیزی که بگویند داشتم، اما هیچکدام همدم تنهاییهایم در روزگار سالمندی نشد.
او درحالی که انگشت اشارهاش را به تاکید رو به من گرفته بود میگفت: اکنون فقط ثروتم مانده که برایم بی معنا و بیفایده است و هر ماه که حقوق میگیرم حقوقم را در بین خواهرزادههایم تقسیم میکنم، در این سن و سال همدمی میخواستم که جاهلیتم نگذاشت، ای کاش آن زمان کسی با من حرف میزد و توجیه میشدم، ای کاش اکنون این موضوعات برای جوانان تبیین شود تا اشتباه مرا تکرار نکنند و با ازدواج زندگی شادشان را تا کهنسالی تداوم ببخشند.
عباس قندالی مدیرکل ثبت احوال سمنان ۱۹ خرداد ۱۴۰۳ در گفتوگو با خبرنگار ایرنا با بیان اینکه طبق آمارها و گزارشها ازدواج و طلاق در این استان سال ۱۴۰۲ روند کاهشی داشت، افزود: سههزار و ۶۶ ازدواج سال ۱۴۰۲ در استان سمنان ثبت شد که این رقم در سال ۱۴۰۱ حدود سههزار و ۲۴۷ مورد بود.
بر پایه برآورد مرکز آمار ایران در سال ۱۴۰۰، استان سمنان با هشت شهرستان در مجموع ۷۵۷ هزار و ۲۰۰ نفر جمعیت دارد که از این شمار، بیش از ۲۰۰ هزار نفر ساکن مرکز استان هستند.
شهرستانهای سمنان و شاهرود هر یک بیش از ۲۰۰ هزار نفر، دامغان نزدیک به ۱۰۰ هزار نفر، گرمسار ۸۰ هزار نفر، مهدیشهر ۵۰ هزار نفر، میامی ۴۰ هزار نفر، سرخه ۲۰ هزار نفر و آرادان ۱۵ هزار نفر جمعیت دارند.
۳۸ درصد جمعیت استان سمنان را جوانان تشکیل میدهند.