به گزارش روز چهارشنبه ایرنا، از این رسانه تحلیلی آمریکایی، در آثار تالیف شده فیلیپ گوردون، مشاور امنیت ملی کامالا هریس، نامزد دموکراتها در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و ربکا لیسنر، معاون وی، خطوط کلی جهان بینی جدید ایالات متحده ترسیم و نسبت به نتایج افراط و تفریطهای گذشته واشنگتن هشدار داده شده است.
بنابر این گزارش تحلیلی کامالا هریس به عنوان معاون رئیس جمهور ایالات متحده، در طول سه سال و نیم گذشته، از رویکرد جو بایدن، رئیس جمهوری آمریکا، که مبتنی بر جهان بینی هژمونیکی است که همه روسای جمهور آمریکا از زمان جنگ جهانی دوم پذیرفته اند، حمایت کرده و در یک سخنرانی در سال ۲۰۲۳ گفته بود: "یک آمریکای قوی برای جهان ضروری است. " این در حالی است که گوردون و لیسنر، دو چهره نزدیک به هریس تاکید کردهاند که ایالات متحده باید جاه طلبیهای خود را کاهش داده و برای آمریکای «کمتر بزرگ» آماده شود. بنابراین اگر هریس در ماه نوامبر(آبان) به عنوان رئیس جمهور آمریکا انتخاب شود، احتمالا ایالات متحده طبق تفکر مشاوران ارشد او، رویکرد پیشین روسای جمهور آمریکا را اتخاذ نکند.
فارن پالسی افزود: لیسنر و همکار نویسنده اش، میرا رپ هوپر، مدیر شورای امنیت ملی بایدن در شرق آسیا و اقیانوسیه در کتاب «دنیای باز: چگونه آمریکا میتواند برنده مسابقه نظم قرن بیستویکم باشد»، بر این باورند که ایالات متحده به جای تلاش برای باقی ماندن در راس یک هژمونی بی چون و چرا، باید نقش جهانی خود را به طور جدی کاهش دهد. وقت آن است که واشنگتن هدف (ادعایی) «مسیحایی» خود برای تغییر جهان - که رویکرد اساسی سیاست ایالات متحده بوده و به دوران وودرو ویلسون، فرانکلین دی. روزولت و هری ترومن، روسای پیشین جمهور آمر یکا، بازمیگردد- را کنار بگذارد. این دو نفر پیشنهاد می کنند آمریکا به جای این نسخه منسوخ سیاسی باید نقش بسیار محدودتری را به خود اختصاص داده و صرفاً به حفظ یک سیستم جهانی باز که در آن ایالات متحده بتواند پیشرفت کند، تمرکز کند.
بنا بر این مقاله، لیسنر و رپ هوپر در کتاب خود تاکید کرده اند که همانطور که دوران تک قطبی رو به زوال است، هر گونه توهم در مورد توانایی ایالات متحده برای ایجاد نظم به طور یکجانبه و جهانی بر اساس ترجیحات لیبرال خود نیز باید کاهش یابد. این رویکرد جدید به معنای کنار گذاشتن جنگهای صلیبی ایدئولوژیک یا استراتژیهای مهار و در جهت باز نگه داشتن تجارت و تقویت همکاری در مورد موضوعات مهمی مانند تغییرات آب و هوا، همهگیریهای آینده و هوش مصنوعی است. سیاستهای مهار و هژمونی آمریکا، باید با یک هدف بسیار سادهتر یعنی تضمین یک «اشتراک جهانی قابل دسترس» جایگزین شود.
فارن پالسی افزود: گوردون هم با نظر لیسنر و رپ هوپر حداقل در مورد لزوم پایان یافتن فشار مسیحایی در سیاست خارجی ایالات متحده، موافق است. وی در کتاب خودش «باخت در یک بازی طولانی: وعده دروغین تغییر رژیم در خاورمیانه» تلاش های شکست خورده مختلف ایالات متحده در خاورمیانه که قدمت آن به ۷۰ سال قبل از برکناری محمد مصدق، رئیس جمهور ایران محمد مصدق توسط سازمان سیا می رسد، را به شدت مورد بررسی قرار داده است. در این کتاب مداخلات شکست خورده ایالات متحده در افغانستان، مصر، عراق، ایران، لیبی و سوریه مورد مطالعه قرار گرفته است.
در بخشی از این تحلیل با اشاره به نتایج این بررسیها آمده است: گوردون استدلال میکند که تغییر رژیم تقریباً هرگز کارساز نبوده و مصداق آن وضعیتی است که در آن یک دیوانه بارها و بارها موضوعی را امتحان و فکر کند ممکن است نتیجه متفاوتی بگیرد. به نظر می رسد سیاست گذاران ایالات متحده هرگز درسهای درستی را نمی آموزند. وی از بررسی کودتا در ایران ۱۹۵۳، دو بخش فاجعه بار در مورد افغانستان (دهه ۱۹۸۰/۱۳۵۸ و پس از ۱۱ سپتامبر)، حمله فاجعه آمیز به عراق در سال ۲۰۰۳ (۱۳۸۱)، تلاش های نامناسب در مصر، لیبی و سوریه پس از سال بهار عربی ۲۰۱۱ (۱۳۸۹) به یک الگوی واحد در سیاست خارجی آمریکا رسید.
طبق این مقاله گوردون معتقد است تاریخ تغییر رژیمها در خاورمیانه پس از جنگ جهانی دوم، تاریخ الگوهای تکراری است که در آن سیاستگذاران آمریکایی چالشهای مربوط به آن را دست کم گرفته اند. عواقب سرنگونی یک رژیم، اغراق آمیز بودن تهدیدی که ایالات متحده با آن روبه رو است، پذیرش روایت های خوش بینانه بازیگران محلی، اعلام پیروزی های زودهنگام، عدم پیش بینی هرج و مرجهای ناشی از فروپاشی رژیم ها و تحمیل میلیاردها دلار و آسیب به زندگی هزاران آمریکایی مواردی بود که سیاستمداران آمریکایی توجهی به آن نکردند.
فار پالسی در بخشی از این مقاله آورده است: دیوید کیلکلن، کارشناس امور ضد شورش، در کتاب خود به نام «اژدها و مارها: چگونه بقیه یاد گرفتند با غرب مبارزه کنند» که در سال ۲۰۲۰ منتشر شد، با انتقاد از رویکرد جهانی ایالات متحده نوشت: در طول دو دهه گذشته، این ابرقدرت(ادعایی) تنها به خود اجازه داده در رشتهای به ظاهر بیپایان از جنگهای مستمر و بینتیجه گرفتار شود، امری که انرژی آن را هدر داده و این در حالی است که رقبایش شکوفا شدهاند.
این تحلیل در ادامه افزود: این شکستها به ایجاد شکاف عمیق در سیاست آمریکا کمک کرده است. موضوعی که باعث شد لیسنر و رپ هوپر به این نتیجه برسند که رهبری سنتی ایالات متحده دیگر قابل تحمل نیست. این اشتباهات بزرگ سیاستی در کنار هم به بیاعتبار کردن نظام سیاسی در واشنگتن کمک کرده و راه را برای دونالد ترامپ، رئیسجمهور سابق ایالات متحده و نئو انزواگرایی «اول آمریکا» او باز کرد. لیسنر و رپ هوپر در کتاب خود تاکید کردند: مطمئناً شکستهای دیگر ایالات متحده مانند فاجعه مالی سال ۲۰۰۸ (۱۳۸۶) ناشی از حرص و طمع وال استریت و بیاحتیاطی تنظیمکنندههای واشنگتن هم در تضعیف مشروعیت ایالات متحده و به چالش کشیدن عنوان رهبری جهانی این کشور نقش داشته، اما واضح است که بیش از هر نقص اساسی در خود نظام بینالملل، عمدتاً افراط در برنامه آمریکا پس از جنگ سرد و روحیه استکباری که همراه با آن دنبال میشد اعتماد جهانیان به آمریکا را کاهش داد.
در بخش پایانی این تحلیل آمده است: گوردون و لیسنر، دو مشاور ارشد سیاست خارجی، زنی که به زودی ممکن است رئیسجمهور بعدی ایالات متحده شود، در حال تدوین، انگیزه ضد مداخلهگرایانه آمریکا برای دهههای آینده هستند.