اربعین به پایان رسید و بیش از سه و نیم میلیون زائر ایرانی به کشور بازگشتند ولی حکایت اربعین همچنان باقی است. چون، هم زائران در پیاده روی اربعین همواره در حال و هوای زیارت بودند و فرصتی برای بیان نکات مربوط به سفر فراهم نبود و هم دلدادگانی که خود را جامانده از زیارت کربلا می دانستند، مشغول پیاده روی و عزاداری در شهرها و روستاهای خود بودند که در تهران عاشقان حسینی مسیر ۱۳ کیلومتری از میدان امام حسین(ع) تا حرم حضرت عبدالعظیم را پیاده طی کردند تا نام آن ها را هم در قافله عزاداران حسینی ثبت و ضبط کنند.
بارها از زبان زائران حسینی که پیاده روی اربعین از نجف تا کربلا را تجربه کرده اند، شنیده ایم که مردم عراق چه مهمان نوازی هایی از زائران سیدالشهدا(ع) دارند؛ از دعوت به منزل و میزبانی برای شام و استراحت تا برپایی موکب هایی که خالصانه هر چه دارند در طبق اخلاص می گذارند و نثار زائران می کنند. شیرینی این پذیرایی مردم عراق معمولا تا سال آینده در خاطره زائران باقی می ماند و این پذیرایی های خالصانه عراقی ها مرزهای کشورها را در نوردیده و یک فرهنگ جهانی را نوید می دهد.
برخی تصور می کنند، پیاده روی اربعین یعنی فقط پذیرایی از زائران با نوشیدنی ها و غذاهای گوناگون. از صبح که زائران از مسیرهای مختلف راهی کربلا می شوند، شیر داغ و حلیم و صبحانه به راه است تا ساعت ۱۰ که با توجه به گرمای هوا با آب خنک و شربت پذیرایی می کنند. دوغ و قهوه و چای هم که همیشه به راه است. محل استراحت و حمام و دیگر خدمات هم چه در موکب های عراقی و چه در موکب های ایرانی و سایر کشورها آماده است ولی در این مسیر شیرینی های دیگری هم وجود دارد که بخشی از آن را در رسانه ها و فضای مجازی می بینیم.
در سفر امسال شاهد بودیم قبل از غروب آفتاب و ساعت از پنج و نیم تا ۱۰ شب بیش از ۵۰ عراقی از کودک و جوان تا دختر و پسر و پیرمرد دعوت می کردند و می گفتند «مبیت» بعد هم توضیح می دادند که این پذیرایی با کولر و حمام و حتی وای فای همراه است و وقتی به صورت دست و پا شکسته توضیح می دادیم که به دلیل گرمی هوا در شب پیاده روی می کنیم، دست از سرمان برمی داشتند و می گفتند «خوش اومدی»
برخی از میزبانان عراقی حتی نیم خورده زائران را برای تبرک می خوردند و به آن افتخار می کردند. هنوز به عمود یک نرسیده بودیم که ناهار را در موکب فاطمه زهرا(ع) به میزبانی خادمانی از نقده خوردیم و در پایان غذا صاحب موکب بر سر سفره نشست و مشغول خوردن ته مانده غذای یکی از زائران شد و هنگامی که خواستند برای او غذا بیاورند، اشاره کرد که می خواهد غذای زائر حسینی را بخورد.
یاد امام و شهدا یا نوحه خوانی دسته های عراقی یا تلاوت قرآن و همخوانی در موکب ها از دیگر شیرینی هایی است که در پیاده روی اربعین وجود دارد. برخی درحال ذکر خدا یا زمزمه زیارت عاشورا این مسیر را طی می کنند. احمد مردشتی همان جانباز نابینا که هر چند روز ختم قرآن دارد، در این مسیر هم یک ختم قرآن داشت. از او درباره این مسیر و مشکلات و مصیبت هایش پرسیدم که مسیر پیاده روی را یک فرهنگسازی حتی برای کودکان زیر یک سال دانست.
مردشتی درباره تحمل سختی راه گفت: این مساله که برای همه زائران تلاش کنیم تا وسایل رفاه و آسایش بیشتری را برای این سفر فراهم کنیم، یک قاعده کلی است ولی مسافرت در هر صورت سختی هایی دارد که برای انسان ارزشمند است و او را توانمند می کند، مشروط بر این که بدانید برای چه این سختی ها را تحمل می کنید. اگر در راه امام حسین (ع) باشید، زیر آفتاب قرار بگیرید یا تشنگی را تحمل کنید، کوله بار بر دوش داشته باشید و خسته شوید یا پاهایتان تاول بزند که همه این ها افتخار است و می گوییم «خدایا! شکر که توفیق دادی در این مسیر قرار بگیریم و این راه را طی کنیم».
وی افزود: در این مسیر همه سختی ها را به جان می خریم و از خدا می خواهیم که جسمی را که به ما امانت داده توفیق داشته باشیم تا به درستی از آن استفاده کنیم که یکی از بهترین راه ها قرار گرفتن در مسیر ائمه اطهار و امام حسین(ع) است.
این جانباز دوران دفاع مقدس درباره سختی های این سفر برای کودکان گفت: همانگونه که دشمن برای فرزندان ما در فضای مجازی برنامه ریزی می کند تا آن ها را تحت تاثیر خود قرار دهد، آن پدر و مادری که فرزندان خود را به این مسیر می آورد، به دنبال آن است که کودکان خود از همان ابتدا در راه دین و اهل بیت(ع) باشد و با قرار گرفتن در این راه از دام های شیاطین محفوظ باشد. در واقع یک فرهنگسازی برای آنان صورت می گیرد.
گاهی دیدن کودکان و حتی نوزادانی چند ماهه در کالسکه، خستگی زائران را از تن به در می کرد؛ به ویژه زمانی که نوزاد در واکنش به نگاه زائران لبخند می زد ولی لبخند نوزادان مرا به یاد این شعر می اندخت که «طفل شش ماهه تبسم نکند پس چه کند؟ آن که بر مرگ زند خنده، علیاصغر توست» ذکر مصیبت حضرت علی اصغر(ع) به اینجا ختم نمی شد و گاهی که سفیدی گلوی نوزادی در خواب در مسیر پیاده روی یا در حرم سیدالشهدا(ع)، خود یک مصیبت بود و ناخودآگاه تیر سه شعبه و حرمله ملعون را به یاد زائران می انداخت.
مسیری که زائران از نجف یا مسجد کوفه تا کربلا طی می کنند، تقریبا همان مسیری است که کاروان اهل بیت(ع) از روز یازدهم محرم و یک روز بعد از عاشورا به اسیری طی کردند؛ یعنی از کربلا تا کوفه که سخنان زینب کبری، نفس های کوفیان را در سینه حبس کرد و حتی زنگ شتران از نوا خاموش شدند و دختر علی بن ابی طالب خطبه ای آتشین در مجلس ابن زیاد خواند و در پاسخ به این سخن ابن زیاد که «دیدی خدا با برادرت حسین چه کرد؟» محکم پاسخ داد «ما رایت الا جمیلا»
ممکن است دیدن کودکانی در مسیر پیاده روی شما را به یاد فرزندان اهل بیت(ع) در مسیر کربلا به کوفه و شام انداخته باشد. سید مهدی شجاعی حال و روز خاندان اهل بیت (ع) را اینگونه در کتاب آفتاب در حجاب روایت می کند «کاش منزل عسقلانی در کار نبود و دخترکی از مرکب نمی افتاد و زیر دست و پای شتران نمی رفت و با مرگش جگر تو را نمی گداخت. کاش راه اینقدر طولانی نبود. کاش هوا اینقدر گرم نبود. کاش در منازل بین راه، دشمن، شما را در ظل آفتاب رها نمی کرد تا تو (زینب) ناگزیر شوی سجاد بیمار را در زیر سایه شتر بخوابانی و در کنار بسترش اشک بریزی. کاش سهم هر کدام از اسیران در شبانه روز یک قرص نان نبود تا تو ناگزیر نشوی نان هایت را به کودکان ببخشی و از فرط ضعف و گرسنگی، نماز شبت را نشسته بخوانی».
این نویسنده ادبیات دینی درباره مصیبت های حضرت رقیه نیز اینگونه روایت می کند: انگار که داغ رقیه، بر خلاف سن و سالش، از همه بزرگتر بوده است. به همین دلیل در تمام طول راه و همه منازل بین راه، همه، ملاحظه او را کرده اند، به دلش راه آمده اند، در آغوشش گرفته اند، دلداری اش داده اند، به تسلایش نشسته اند و یا لااقل پا به پای گریسته اند. هر بار که گفته است «کجاست پدرم؟ کجاست حمایتگرم؟ کجاست پناهگاهم؟» همه با او گریسته اند و وعده مراجعت پدر از سفر را به او داده اند.
وقتی حال و روز کودکان پیاده روی اربعین را با این روایت ها مقایسه می کنیم، با خود می گوییم گونه های سرخ کودکان در این هوای ۵۰ درجه مسیر پیاده روی به فدای حضرت رقیه و کودکان اهل بیت(ع)، در حالی که میزبانان عراقی تمام تلاش خود را کردند تا با نصب سایبان و قرار دادن کولرها و پنکه های بزرگ در کربلا و مسیر پیاده روی از سختی این سفر بکاهند.
زائران با پاهای تاول زده و بدن هایی خسته و کوفته به کربلا می رسند و با دیدن گنبد و بارگاه سیدالشهدا(ع) دست به سینه گذاشته و سلام می دهند «السلام علیک یا اباعبدالله» و چه زیبا سرود سیدمحمدعلی ریاضییزدی که «بوی بهشت میوزد از کربلای تو، ای کشتهای که جان دو عالم فدای تو».