به گزارش ایرنا، چند سالی بود که یکی از آرزوهایم در پوشش سفرهای اربعین حسینی همراهی با کاروان زیارت کنندگان بود که هر بار به خاطر پوشش خبرهای اربعین در مرزهای داخلی و برخی کارهای اداری و پایان اعتبار گذرنامه این امر محقق نمی شد.
اما اربعین امسال مقدمات لازم را از چند هفته قبل برای همراهی با کاروان زیارت کنندگان اربعین حسینی فراهم کردم و در چند روز منتهی به اربعین خودم را به شهرستان مرزی پیرانشهر رساندم اما طبق عادت همیشگی خبرنگاران تا وقتی که سوژه مهیا باشد، تمام اولویتهای دیگر را حذف کردم و همان ابتدای ورودی به پیرانشهر از موکب اهل سنت که در جنب کارخانه قند و به همت مردم پیرانشهر برپا شده بود، بازدید کردم.
موکب در نگاه نخست از سایر موکب های این مسیر متفاوت تر بود و از چادر بزرگ عشایر این منطقه استفاده شده بود و اطراف آن را هم با استفاده از چوب های مخصوص به نام «چیخ» محصور کرده بودند.
این نوع چادرها با موی بُز و پشم گوسفند ساخته می شود و در برابر آب باران هم عایق است و با توجه به اینکه هوا به راحتی از آن عبور می کند، در این فصل از خُنکی خاصی برخوردار است و نشستن و استراحت در داخل این چادر در گرمای اوایل شهریور ماه لذت خاصی دارد.
در کنار این چادر زیبا و بزرگ، نان های محلی به نام «کلانه» و نوعی آش محلی به نام « دوکلیو» پخت می شد و با استفاده از آن از مهمانان تازه از راه رسیده پذیرایی می شدند؛ «کلانه» نوعی نان محلی است که خمیر پس از پهن شدن به صورت دایره و پرکردن آن با استفاده از سبزی مخصوص (پیاز تره) روی هم کشیده می شود سپس هر ۲ روی آن را بر روی ساج یا در داخل تنور حرارت می دهند تا خمیر نیمه برشته و سبزی داخل آن هم پخته شود.
کلانه را با روغن محلی به خوبی چرب می کردند و در حالی که هنوز گرمای آن را احساس می کردی بر روی ظرفی قرار می دادند و هنوز مهمانان خوردن کلانه را تمام نکرده بودند که آش محلی «دوکلیو» هم از راه می رسید که با ماست، سبزی، برنج و نخود تهیه شده بود.
کمی پایین تر از آن موکب مسیحیان، ارامنه و آشوریان برپا شده بود که در آن هم مکانی برای استراحت و پذیرایی از زائران اربعین حسینی مهیا شده بود و از خوش شانسی من جمعی از کشیشان مسیحیان و ارامنه برای بازدید از این موکب آمده بودند.
از فرصت استفاده کردم و چند نفر از کشیشان از جمله کشیش کلیسای شرق آشور ارومیه هم صحبت شدم.
کشیش داریاووش عزیزیان گفت: آیات متعددی در کتاب مقدس در زمینه احترام به همسایه و شرکت در غم و شادی دیگران وجود دارد و در همین راستا برای سومین سال متوالی موکب مسیحیان، ارامنه و آشوریان در مسیر تمرچین راه اندازی شده است.
وی افزود: زائران اربعین در مسیر زیارت کربلا خسته می شوند و این موکب برای تغذیه و استراحت این عزیزان راه اندازی شده است.
پس از همراهی و هم صحبت شدن با برخی مراجعه کنندگان، راهم را از داخل شهر و به سمت مرز تمرچین ادامه دادم، مسیر مرز که حدود ۱۰ کیلومتر مسافت دارد، دارای یک گردنه سخت و چندین پیچ تند است.
بعد از حدود یک ربع طی این مسیر، به ابتدای ورودی مرز رسیدم که در ۲ طرف آن موکب هایی توسط نهادها، سازمان ها و شرکت های مختلف دایر شده بود و مسیری هم برای تردد خودروها و کامیون های مرز باز شده بود.
نوای نوحه خوانی، چادرهای آراسته به پرچم های سیاه و سبز، تصاویر آیات و احادیث، بابالرضا، تصاویر شهدا، فانوس ها و شمعهایی که داخل چادرها و موکبها نورانی کرده بود، غربت یاران کربلا را در ذهن تداعی می کرد.
موکب هایی جهت ارائه خدمات بهداشتی و درمانی، هلال احمر، راهنمایی زائران و حتی گمشدهها نیز برپا شده بود و چای زغالی و آبمعدنی سرد که در مسیر تردد زائران قرار داشت، در نوع خود بینظیر بود.
تماشای این همه زیبایی و همدلی در بین حاضران در موکب ها، قابل بیان نیست و حتی هیچ دوربین و قلمی نیز نمی تواند به خوبی این همه زیبایی را به تصویر بکشد بلکه تنها باید در این مسیر عشق حاضر شد و همه از دیده و دل بنگرید.
از فرصت استفاده کردم تا بخشی از تصاویری و فیلم هایی را که ثبت کرده بودم را برای انتشار ارسال کنم و مخاطبان ایرنا را در جریان این همه زیبایی و عشق و علاقه عاشقان امام حسین (ع) در مرز تمرچین قرار دهم.
غروب های تمرچین و موکب های آن زیبایی دو چندانی داشت و زائران خسته و از تازه از راه رسیده، گویی هنوز طاقت دارند، ساعتها دوباره پیاده رویی کنند و چهره های آنان به شور و عشقی بی مثال مزین شده بود.
برخی از آنان موکب های داخل تمرچین را برای استراحت انتخاب می کردند و برخی دیگر پس از استراحتی کوتاه به راه خود ادامه می دادند که من امکان همراهی کردن با آنان را نداشتم.
در کنار آن افرادی دیگر تازه برای رفتن به کربلا آماده می شدند؛ آنان نیز شور و اشتیاق خاصی داشتند برخی از شدت اشتیاق راه را ادامه می دادند و منتظر روشن شدن هوا نمی ماندند اما بعضی از زائران برنامه ریزی کرده بودند که صبح سفر خود را شروع کنند.
هر دسته روایت های خاص خود را داشتند و هر فرد هم در دل راز و نیازی داشت که می توان از آن کتاب ها نوشت اما فرصت کوتاه بود و چون مکان تنها برای استراحت زائران تعیین شده بود، امکان گفت و گوهای طولانی وجود نداشت.
من هم کوله کوچکی که همراه داشتم را برای آغاز سفری طولانی و تجربه جدیدی آماده کردم تا صبح بدون هیچ وقت تلف کردنی راهی مسیر شوم و کوله را در نزدیکی خودم قرار دادم تا با صدای زنگ گوشی تلفن بیدار شوم.
اوایل شب موکب زیاد شلوغ نبود اما به تدریج زائران از راه برمی گشتند و برخی هم برای رفتن و استراحت کوتاه وارد می شدند، آن شب چندین دسته آمدند و رفتند اما صبح هنگام بیدار شدن دیدم که موکب به طور کامل پر شده است.
صبح بعد از اقامه نماز و خوردن صبحانه، کوله را برداشتم و به سمت پایانه مرزی که در فاصله حدود ۵۰۰ متری موکب بود راه افتادم، پس از بازرسی بدنی و چند توصیه از جمله همراه نداشتن هیچ نوع قرص مسکن و اشیای خاص از گیت ها خارج شدم.
در آن سمت نیز نیروهای اقلیم کردستان عراق که به آنان «آسایش» می گفتند، همان اقدامات را تکرار کردند و با توجه به اینکه به زبان کُردی حرف می زدند، در مورد سفرم سوالاتی پرسیدند و پس از مهر گذرنامه به آنچه مهر شده بود، نگاه نکردم.
در بیرون از محوطه چندین دستگاه ون برای انتقال زائران آماده شده بود و مسافران عادی هم با استفاده خودرو سواری منتقل می شدند و من برای این امر از دستگاه ون استفاده کردم که هزینه انتقال هر نفر تا شهر اربیل ۱۷ هزار دینار عراقی که با دینارهای که من در بازار خریده بودم، معادل ۶ میلیون و ۷۰۰ هزار ریال بود.
پس از تکمیل مسافران، راننده عراقی که با کُردی لهجه اربیلی حرف می زد، گذرنامه ها از زائران گرفت و برای رفتن آماده شد که پس از تطبیق گذرنامه ها توسط نیروهای «آسایش»، خودرو ون حرکت خود را آغاز کرد.
مسیر جاده در سمت عراق در مقایسه با کشور خودمان تفاوت زیادی داشت و عرض آن کم بدون خط کشی بود اما طبیعت هر ۲ منطقه مثل هم بودند و پس از حدود نیم ساعت تردد در این مسیر، به شهر «چومان» در فاصله ۲۵ کیلومتری تمرچین رسیدیم.
این مسیر یکی از مسیرهای جنگلی با درختان بلوط و از زیبای خاصی برخوردار بود و رودخانه پر آبی که در داخل دره، جاده را همراهی می کرد به زیبایی این مسیر افزوده بود و در ۲ طرف جاده مکان های برای پذیرایی استراحت تعیین شده بود.
این مسیر را با توقف کوتاه برای بررسی گذرنامه ها توسط نیروهای آسایش طی کردیم و پس از آن نرسیده به شهر «سوران»، در یک تفرجگاه بسیار زیبایی موکب حکومت اقلیم کردستان عراق (حیزبی دمکرات کوردستان عیراق ) دایر شده بود.
چشمهای با آب بسیار خنک در آن نزدیکی در جریان بود و هر کسی که از راه می رسید، ابتدا به سمت چشمه می رفت و سپس برای استراحت کوتاه به داخل موکب می رفت و من هم از این فرصت مصاحبه و گفت و گو با موکب داران استفاده کردم.
موکب شامل ۲ بخش زنان و مردان بود و پذیرایی از زائران در آن انجام می شد و نوشته ها به سه زبان فارسی، عربی و کُردی برای راهنمایی زائران به چادرها موکب چسبیده بود.
پس از توقفی کوتاه دوباره راه را ادامه دادیم و پس از طی چند کیلومتر به شهر «سوران» رسیدیم و جاده از داخل شهر عبور می کرد که این مسیر هم پوشیده از درختان بلوط و بخشی از جنگلهای زاگرس بود.
در ادامه جاده از شهر «شهقلاوه» عبور کرد و جاده پس از چند پیچ تند و سراشیبی به بزرگراهی رسید که با مسیر قبلی قابل مقایسه نبود اما به گفته راننده به دلیل پایش جاده با دوربین ترافیکی امکان تجاوز از سرعت تعیین شده ممکن نبود.
کمکم از دور شهر بزرگ و پر ازدحام اربیل «ههولیر» از دور نمایان شده بود، راننده ون نگاهی به گذرنامهها و من انداخت و گفت: با توجه به اینکه مهر گذرنامه شما زیارتی نیست نمی توانی وارد محوطه تعیین شده در پارک «سامی عبدالرحمن» و بهتر است که قبل از رسیدن به این پارک از خودرو پیاده شوی و با یک دستگاه خودرو دیگر مسیر را ادامه دهید.
پس از پیاده شدن و عبور از عرض جاده وارد موکب شدم که در آن زمان هیچ زائری داخل موکب نبود و چند نفر از مسوولان موکب که کُرد عراقی بودند، با آب و بیسکویت پذیرایی را انجام دادند و برای استراحت به داخل موکب راهنماییم کردند.
روشن بودن چند دستگاه کولر آبی هم نمی توانست از گرمای هوا بکاهد و به گفته آنان در این ساعت از روز (ظهر) کاروان ها در این مسیر تردد نمی کنند و باید تا غروب منتظر بمانم.
مدتی منتظر آمادن سایر همراهانم از تمرچین ماندم اما انگار خبری نبود و یکی از مسوولان موکب خواستار بررسی گذرنامه و هدف از سفرم شد و گفت: که گذرنامهام مهر زیارتی ندارد و باید به مسیر خودم برگردم و تازه کاروان ها تکمیل ظرفیت هستند و امکان ندارد بتوانند از اینجا شما را همراه خود ببرند.
تمام اصرار من با انکار وی روبرو بود و پس از چند تماس و اسکن گذرنامه، من را به مسیر برگشت تا نیروهای آسایش و سوار شدن در یک تاکسی همراهی کرد.
سرانجام در ظهر یک روز بسیار گرم دوباره به شهر اربیل برگشتم و تا مسیر بازگشت به تمرچین را بدون دوستانم و با دلی اندوهگین ادامه دهم.
در یکی از موکب ها در نزدیکی شهر «سوران» خودرو ما هم توقفی کوتاه داشت و همزمان با توقف ما، یک دستگاه ون زائران نیز از راه رسید و این فرصت را پیدا کردم که دوباره با آنان همکلام شوم.
از بین زائران ۲ خواهر بودند که از تبریز برای زیارت رفته بودند یکی از آنان گفت: سال گذشته خواهرم از این مسیر برای زیارت کربلا آمده بود و در خصوص مزایای تردد در این مسیر و خنکی هوا، ترافیک کم آن گفته بود و ما هم امسال این مسیر را انتخاب کردیم.
وی اضافه کرد: راهنمایی کارکنان کنسولی با شماره تماس هایی که داشتند بسیار خوب بود و ما با وجود اینکه ۲ خواهر بودیم هیچ مشکلی برای تردد نداشتیم.
وی یادآور شد: سال آینده نیز از اگر خدا قسمت کند از همین مسیر برای زیارت اربعین تردد خواهم کرد و شرایط و چگونگی تردد از این مسیر را به دوستان و آشنایان خودمان بازگو خواهیم کرد.
یکی دیگر از زائران که مرد جوانی بود، گفت: از اقدامات حکومت اقلیم کردستان عراق در زمینه پذیرایی از زائران و برپایی این موکب ها قدردانی می کینم و تردد در این مسیر بسیار آسان و بدون هیچ ترافیکی انجام می شود و علاوه بر آن هوای بسیار خنکی دارد.
وی از زائران خواست قبل از شروع سفر در این مسیر اطلاعات کامل و راه های ارتباط با مسوولان کنسولی را داشته باشند تا در صورت نیاز بتوانند با آنان تماس بگیرند.
اعضای کاروان دوباره سوار خودرو ون شدند و من هم به دنبال آنان ادامه سفر برگشت از اربیل که ۱۷۰ کیلومتر بود را هم مانند مسیر رفت طی کردم و سرانجام به مرز حاجی عمران رسیدم و همراه با دستهای از زائران حسینی وارد مرز تمرچین پیرانشهر شدم.
به گزارش ایرنا، مرز تمرچین در ۱۵ کیلومتری غرب پیرانشهر، جنوب آذربایجان غربی و نقطه مقابل مرز حاج عمران عراق قرار دارد و یکی از نزدیکترین مسیرهای زمینی جمهوری اسلامی به دریای مدیترانه شرقی است.
این مرز زمینی تا شهر ارومیه، مرکز استان ۱۶۰ کیلومتر فاصله دارد و فاصله نزدیکترین شهرها به این مرز، پیرانشهر در ایران و چومان در عراق است که به ترتیب حدود ۱۱ کیلومتر و ۲۵ کیلومتر با گمرک تمرچین فاصله دارد و از تمرچین تا سامره ۴۵۰ کیلومتر، تا کربلا ۶۵۰ کیلومتر، تا کاظمین ۵۳۵ کیلومتر و تا نجف اشرف ۷۱۰ کیلومتر مسافت دارد.
مرز تمرچین پیرانشهر در سال ۱۳۸۶ به عنوان مرز رسمی زمینی شناخته شد و نقش آن در اقتصاد منطقه چشمگیر است و سال ۱۴۰۱ برای اولین بار امکان تردد زائران اربعین از این مرز فراهم شد که حدود ۷۰ هزار تردد در این ایام ثبت شد.
پیرانشهر در جنوب آذربایجان غربی واقع شده است