تهران- ایرنا- جدیدترین ساخته بهروز شعیبی به‌واسطه بهره‌مندی از یک فضای مینی‌مال و انتزاعی در فرم و مهندسی هوشمندانه آناتومی سبک زندگی امروز در محتوا، به اثری منتهی شده که مشابه چندانی در سینمای ایران ندارد و مخاطب باید این فیلم را مطابق با وجاهت و مختصات اختصاصی خود فیلم مورد سنجش قرار دهد.

آغوش باز، فیلمی متفاوت در کارنامه بهروز شعیبی و علی سرتیپی است. کمدی محض نیست و هیچ تلاشی نمی‌کند تا همان رگه‌های کمیک خزنده در زیرلایه را به جنس کمدی‌های پرفروش روز نزدیک کند. بیشتر به یک روایت روان‌شناختی شبیه است که با آناتومی اجتماع امروز و مواجهه ۳ زوج مختلف، به یک آسیب‌شناشسی هوشمندانه می‌رسد. درواقع جنس کمیک برخی لحظات داستان بر مبنای مواجهه با مصائبی است که در تقلای اورژانسی چندساعته آنها رخ می‌دهد و جالب آن‌که تمامی این رخدادها، برای هر یک از ما اجتناب‌ناپذیر هستند.

در چنین اتمسفری، فیلم به یک داستان مینی‌مال و انتزاعی شبیه می‌شود که از ریتم تندی برخوردار است و نمونه‌ چندانی هم در سینمای ما ندارد. بنابراین باید آغوش باز را با متر و معیار مختص به خود سنجید و از مقایسه فرمی آن اجتناب کرد چون با فیلمی مواجه هستیم که فرم را در هنگام نگارش، مبنا قرار داده است و محتوا، به مقتضیات این ظرف تهیه شده است و این، نکته جالبی است که در سینمای ما توجه چندانی به آن نمی‌شود و بیشترین تمرکز بر روی محتوا قرار داشته و فرم طبق استانداردهای رایج، شبیه ساختار رایج تمامی آثار سینمایی است که مشاهده می‌کنیم.

در این فرم، سمبلیسم خوبی برای مقتضیات آسیب‌شناسی روانی به کار گرفته شده و این نمادها، از هارمونی معناداری به موازات محتوا برخوردار هستند مانند تصاویر متعدد و زیبایی که از برج آزادی می‌بینیم. در ادامه، پرداخت هوشمندانه به رنگ و نور، سبب شده تا داستان، هر چه به انتهای خود نزدیک می‌شود، از آن زرق‌وبرق خیالی فاصله گرفته و به شکل حقیقی و زندگی روز نزدیک شود.

در این اشل، محتوا، به‌خوبی چابک می‌شود. فیلمنامه، لحظات خنثای اندکی دارد گرچه متعهد است که متناسب با مقتضیات زندگی هر زوج، تلورانسی از آرامش و غوغا را به تصویر بکشاند تا سیر روان‌شناختی اثر، با محک معیارهای زندگی هر زوج تعریف شود. بنابراین محتوا نیز به‌مانند فرم، با یک تعریف درست مهندسی می‌شود. اینکه مهرداد کوروش‌نیا و محمدسجاد نجفی به‌عنوان نویسندگان کار، از چنین قالبی برای کالبدشکافی روانی بهره برده‌اند، نشانه هوشمندی آنهاست که برخلاف ژست‌های روشنگرانه که مناسب طیف محدودی از مخاطب بوده است، با چنین بیان شبه‌کمیکی، فیلم را برای دامنه گسترده‌ای از مخاطبان روایت کنند که نه آن دافعه و عصاقورت‌دادگی را دارد و نه به لحاظ ساختار، شبیه کمدی‌های روز است. مثلا برای پر کردن خلاء فضای موزیکال، به جای بهره‌مندی از المان‌هایی چون رقص و آواز و پارتی، به سراغ خوانندگی و کنسرت می‌رود و این‌چنین علاوه بر مهیا کردن خوراک لازم یک فیلم مفرح، پروسه آسیب‌شناسانه خود را به جلو هدایت می‌کند.

آغوش باز همان‌گونه که عنوان شد، فیلم متفاوت این سال‌های سینمای ایران است که نباید با پیش‌زمینه ذهنی کمدی‌های روز به تماشای آن نشست. فیلم در ورای زرق‌وبرق‌های مستمر خود، از یک الگوریتم متفکرانه بهره برده است که در برخی صحنه‌ها، گراهای مفهومی جالبی در مسیر تحلیل کاراکترها و سنجش ۳ زوج داستانی، سبک زندگی‌شان و البته آرمان‌های آنها به مخاطب می‌دهد. در چنین رویکردی، فیلم موفق می‌شود تا علاوه بر جنس کمدی، از یک درام اجتماعی و خانوادگی نیز رونمایی کند که تمام اینها می‌تواند کنجکاوی‌های بسیاری برای مخاطب در پی داشته باشد.

آغوش باز را باید با تعمق و تامل بیشتری تماشا کرد.