خسرو دهقان یادداشتی اختصاصی برای کمدی موزیکال مفتبر نوشت و آن را در اختیار ایرنا قرار داد. این منتقد شناختهشده در این متن آورد:
مفتبر درباره مردی جوان به همراه همسرش است که میخواهد بدون اینکه متحمل زحمت خاصی شود، پول دربیاورد. به همین دلیل از هوش و ذکاوت خود بهره میگیرد تا به هدفش برسد که این بهرهگیریهای او و همسرش، موقعیتهایی کمدی را در زندگی فراهم میکند.
این طرح کلی قصه است. متوجه هستیم که این خواسته، تقاضای معمولی است که میتواند در سرتاسر دنیا موضوعیت داشته باشد چرا که آدمها دوست دارند به خواستههای خود با حداقل هزینه و تلاش برسند؛ این یک آرزوی بشری است؛ یک موضوع همیشه سرسبز که همواره جذاب است و اکنون در دستان تهیهکنندگان قرار گرفته و آنها توانستهاند نهایت استفاده را از این سوژه به عمل بیاورند.
در مورد مفتبر باید به یک موضوع مهم توجه داشته باشیم و آن اینکه کتابهای سینمایی ایرانی و فرنگی، نشریات تخصصی، روزنامهها و مجلات و... همواره جانبدار تماشاگر خاص، روشنفکر و سینماتک بودهاند. همیشه به دنبال تماشاگر خاص هستند؛ آنهایی که اهل کتاب و نقد و تحلیل هستند و بنابراین به تماشاگر خیابان و کف پیادهرو عنایتی نداشتهاند. با همین موضوعیت، بسیار طبیعی است که تمرکز نوشتهها و ادبیات سینمایی، روی تماشاگر خاص روشنفکر و دانشجوهای سینماتک است.
پایه اساسی سینما را در جهان، مخاطب عام میسازد. سینما را به طور طبیعی، مخاطب کف خیابان، اقوام و همسایههای ما میسازند. سینما متعلق به خواص، ژست و مال دانشگاهرفتهها نیست. احتیاجی به مدارج خاص ندارد. به همین دلیل مفتبر میآید و پاسخ این تماشاگران را میدهد
متاسفانه یا خوشبختانه، ماهیت سینما و جوهره ذاتی این هنر، برخلاف این رویه است. سینما در میان هنرهای هفتگانه، سادهترین، ارزانترین و در دسترسترینشان است. تماشاگران سینما در تمام ایران و جهان، نیازی به دانشی خاص ندارند، نیاز به پیشزمینه ندارند، نیاز نیست چیزهایی از قبل بدانند. سینما به یک معنا، در مقایسه با هنرهای دیگر، ارزانترین آنهاست. جوهر سینما این است که به صنعت و سرگرمی عادی برای مردم کوچه و بازار نزدیک است؛ گویش و زبان و سواد نمیخواهد حتی اگر فردی مشکل خاص جسمانی داشته باشد، باز برای دیدن فیلم، دچار مشکل نیست. سینما در دسترسترین، سادهترین، مفیدترین و رایجترین هنر و سرگرمی هفتگانه است.
پایه اساسی سینما را در جهان، مخاطب عام میسازد. سینما را به طور طبیعی، مخاطب کف خیابان، اقوام و همسایههای ما میسازند. سینما متعلق به خواص، ژست و مال دانشگاهرفتهها نیست. احتیاجی به مدارج خاص ندارد. به همین دلیل مفتبر میآید و پاسخ این تماشاگران را میدهد، نیاز آن تماشاگر را برطرف میکند. آن تماشاگر هم میرود و مفتبر را میبیند؛ این ارتباط دوگانه برقرار میشود و آنها یکدیگر را پیدا میکنند.
مفتبر توسط تهیهکنندگان بخش خصوصی واقعی تولید شده. پس از انقلاب، ۹۵درصد از تهیهکنندگان به شکل دولتی فیلم ساختند و میزان فعالیتهای بخش خصوصی اندک است. در طول تاریخ پس از انقلاب، یکی از برجستهترین تهیهکنندگان بخش خصوصی که از جیب خود هزینه کرده و درآمد حاصله را خرج سینما کرده، حسین فرحبخش است. در تمام این سالها، کسی را سراغ نداریم که بیاید ادعا کند که از او دستمزد نگرفته یا یک ریال کم گرفته و یا سر موقع به حق و حقوقش نرسیده. او، کامل و حرفهای است. فیلمهایی که میسازد عنایتی به سینماتک، روشنفکر و محفل دانشگاهی ندارد. تمرکزش روی مخاطب عام است و به نیازهای مخاطبعام پاسخ میدهد و از آنها جواب میگیرد. یک گفتوگوی طبیعی میان تهیهکنندگی فرحبخش و تماشاگرش برقرار است. او تماشاگرش را پیدا کرده و آنها هم او را پیدا کردهاند.
نتیجه نهایی آن که مفتبر متعلق به سینماست. ارتباطی است میان ماهیت سینما و تماشگر کف خیابان. قصه هم قصه مردم عادی خارج از سیاست روز و خارج از فضای خاص زندهبادها و مردهبادهاست. کاری که این فیلم انجام میدهد، بهترین کار ممکن است. مفتبر بطالت امر نیست و سرگرمی است. ما باید برای سرگرمی ارزش قائل باشیم. این فیلم، تماشاگر را از لحظه اول تا انتها روی صندلی نگهمیدارد و با او ارتباط برقرار میکند. تماشاگر در داخل سینما با مفتبر حرف میزند؛ با خوشحالیهایش خوشحال شده و با ناراحتیهایش هم ناراحت میشود. ارتباطی ارگانیک با قهرمان قصه برقرار میکند. این نوع سینما، سینمای شریفی است برای اینکه به ماهیت سینما و به مخاطب احترام میگذارد. این قبیل فیلمهای آقایان علیخانی و فرحبخش، در احترام و ستایش تماشاگر است که مخاطبان را با حداقل هزینه و حداقل زمان سرگرم و درگیر کرده و حتی به فکر وامیدارد و آنها را دلمشغول میکند.
باید به احترام عبدالله علیخانی، به احترام حسین فرحبخش و به احترام عادل تبریزی، حامد بهداد، سحر دولتشاهی و به احترام مفتبر دست بزنیم، پیش پایشان بلند شویم و تا نگفتند، ننشینیم.