به گزارش ایرنا، روستای کوهجفتان سه مسیر دسترسی دارد اما هر سه را باید در کوه، صخره، دره و رودخانه، آن هم پیاده پیمود. مسیر دسترسی به ۲ قله جفتان با بیش از سه هزار و ۹۰۰ متر ارتفاع در رشته کوه پلوار از سمت تونل شهداد و راه منتهی به محل سقوط هواپیمای سپاه و مشهد شهدای غدیر(۳۰ بهمن ۱۳۸۱) متفاوت از راه آبادیها است.
آبادیها در خطی به طول تقریبی ۱۲ کیلومتر امتداد دارند و فاصله آنها به کرمان و شهداد از هر ۲ طرف حدود ۴۰ کیلومتر است. رفتن به منطقه کوهجفتان بدون راهنمای خبره و مسلط محلی و نیز تجهیزات کافی بسیار خطرآفرین است و به هیچ وجه توصیه نمیشود.
برای سفر به آبادیهای کوهجفتان، با میثم و منصور جهانشاهی از اهالی شهداد اواخر مرداد به روستای چهارفرسخ در شهداد رفتیم، از آنجا در جاده خاکی به کشیتوئیه در ۲۰ کیلومتری جنوب غربی شهداد و سپس با پیمایش حدود هشت کیلومتر در مسیری ناهموار به نقطهای بدون راه رسیدیم.
ساعت ۱۷ بود و روبهروی ما سد طبیعی کوهجفتان با دیوارهای حدود ۵۰ متری از سنگریزههای متراکم قرارداشت. پیاده شدیم، ماشین را منصور جهانشاهی برگرداند و رفت. ما ۲ نفر ماندیم که از کناره های سد بالا رفتیم. شیب ملایمی داشت که پهنای دیواره سد را به ۵۰ متر رسانده است. بالای سد سنگ ها درشتتر بودند و پشت آن مسیر رودخانه دیده میشد.
سد شامگاه ششم مرداد ۱۳۶۰ در پی زلزله ۷.۳ ریشتری در منطقه سیرچ با ریزش کوه روی رودخانه ایجاد شده است. این زلزله در آبادی های کوه جفتان تلفاتی نداشت.
رودخانه کوه جفتان گاهی سیلابی می شود و با گذر از روستای کشیتوئیه و چهارفرسخ از حاشیه شهداد به سمت بیابان لوت میرود. آثار تخریب شهر شهداد در دوره سلجوقی در محله دستگرد در پی سیل رودخانه های منطقه از جمله کوه جفتان کاملا مشهود است.
بعد از سد مسیر خشک است مگر زمستانها که میزان بارندگی و آب زیاد شود. آب از چشمه سد به زمین فرو می رود و به قنات ها و چشمه های کشیتوئیه آب می رساند، گرچه میزان خشکسالی آنقدر زیاد شده که چندین چشمه و آبادی مانند چشته بغلک و دولتآباد را در بالاسر روستای کشیتوئیه خشکانده است.
داخل سد پر از نیزار و مردابمانند بود. ارتفاع آب در زمستانها بالا میآید و آثار آن روی کوه نیز دیده می شود. فاصله ۲ طرف سد به حدود ۹۰ متر میرسد. راه را به سمت پایین ادامه دادیم، از حاشیه سد گذر کردیم. با صدای قورباغهها و اندک پرندهها در نسیمی که نیها را چون موج حرکت میداد به بستر رودخانه رسیدیم. آن طرفتر اسبی رها و در حال چرا بود. رفتیم تا هوا به تاریکی گرایید. جای نسبتا صافی پیدا کردیم و آتشی برپا؛ سیاهی شب بر دره افتاده بود. جز نور ضعیف شعله، کورسوی چراغقوه کوچک و چراغ تلفن همراه که آنتن نمیداد و از ترس افت شارژ، روشنش نمیکردیم. روشنایی دیگری نبود.
در آن خلوت، سکوت زیبایی حکمفرما بود که حرفها داشت و صدای آب در دره میپیچید. ستاره ها از هر جایی به ما نزدیکتر بودند. ساعتی گذشت، کمکم ماه بالا آمد و مهتاب شد. میثم تجربه چنین محیط هایی را داشت. چای، شام و خوابی که کوتاه کوتاه بود.
پیش از طلوع برخاستیم. ۵ صبح حرکت را پس از صرف صبحانه آغاز کردیم از بستر رودخانه، صخره و حاشیه کوه گذشتیم؛ انجیرهای کوهی با میوه های سیاه ریز، کموبیش دیده میشد. گاهی صدای کبک و تیهو به گوش می رسید. هرچه جلوتر می رفتیم آب شدت بیشتری داشت. ساعتی بعد از دور مردی نمایان شد.
نزدیک تر شدیم و دیدیم زیر درخت گردو در کنار درختان زردآلوی کهنسال در حال پختن گوجه بود تا صبحانه بخورد. بساط چای هم آماده؛ با الاغ از آبادی "پامزار" آمده بود تا مزرعه آفتابگردانش را آب دهد و گنجشک ها را بپراند که تخمه ها را نخورند.
خود را مهدی زارعی معرفی کرد که با همسر و تنها دخترش اردیبهشت تا آبان را در اینجا ساکن است. گفت دخترش محدثه تا کلاس ششم را در کشیتوئیه خوانده است. توان فرستادن او را به مدرسه متوسطه در شهداد نداشته و حالا او با ۱۶ سال سن به مادر و پدر کمک می کند.
از او درباره شرایط زندگی در روستا پرسیدم که گفت با الاغ وسایلش را از روستای کشیتوئیه به اینجا می آورد و در آبادی پامزار در اتاقی در دل تپه که به آن بیکند(یا همان دستکند) می گویند ساکن می شوند. کوار و آلاچیقی هم برپا می کنند. مرغ ها، خروس ها و گوسفندان را داخل محلهای مخصوص نگهداری می کنند و روزها آنها را به چرا و دانخوردن می برند. به درختان باغ می رسد که تنه آنها حکایت از عمر درازشان دارد. در زمین ها یونجه و آفتابگردان، گوجه، سیب زمینی و حبوبات به اندازه مصرف خودشان میکارند و برداشت می کنند.
برادرهایش در کرمان هستند و او خانه های آنها را در آبادی نشان می دهد که گاهی به اینجا می آیند. وظیفه نگهداری از باغ و زمین ها را برعهده دارد. می گوید زمستان ها هم هر ۱۰ روز به آبادی می آید و باغ را آب می دهد. از آب رودخانه استفاده می کنند. مازاد آب به سمت کشیتوئیه می رود. می گوید: چشمه هم داریم که کسانی که سند دارند از آب آنها استفاده می کنند.
به گفته زارعی در کوهجفتان همه صاحب ده و ملک هستند و زمین و باغ نسل به نسل به آنها رسیده است.
می گوید: همسرم اهل همینجاست. ازدواج هایمان بیشتر فامیلی است فقط حسنشاهی از تکاب زن گرفت و قسمتش آنجا شد ولی حالا اینجا زندگی می کنند. تا حالا طلاق در این آبادی نداشته ایم.
آب بهداشتی، برق، آنتن دهی موبایل و تلویزیون ندارند. رادیویی دارند که باطری میخورد و گاهی دخترشان آن را روشن می کند. او از هیچیک از اتفاقات اخیر کشور و منطقه اطلاعی نداشت و به قول خودش سرگرم دامداری و کشاورزی است.
کوه جفتان در گذشته دو،سه قبرستان داشته و از سی،چهل سال قبل کسی را اینجا دفن نکرده اند.
زارعی گردوها و محصولات قابل حمل را به شهداد می برد و از مغازه های آنجا برنج، لباس و کالاهای مورد نیاز می گیرد. اگر کسی مریض شود باید او را با الاغ تا جاده ببرند تا به شهداد برسانند. زنان باردار هم معمولا در ماه های آخر بارداری به روستای کشیتوئیه و سیرچ یا کرمان می روند.
وی درباره آیین های محلی این آبادی هم گفت: دهه اول محرم، اربعین و بیستویکم ماه رمضان مراسم داریم. همه میرویم گذرگاه ابوالفضل(ع) بالای کوه عزاداری میکنیم. شب چله و عیدنوروز هم مهمانی داریم.
به گفته او در این منطقه گیاهان دارویی متنوعی می روید که نیاز به حفاظت بیشتر دارند.
از او خداحافظی کردیم و به سمت غرب در امتداد رودخانه راه را ادامه دادیم. در پامزار مقبره ساده پیر اولیاءالله قرار داشت. خانه ها و بیکندهای مخروبه و قبرهایی با تاریخی حدودا ۳۰۰ ساله به چشم می خورد. درسال های اخیر بیشتر اهالی این آبادی در روستای چهارفرسخ ساکن شده اند.
از این محل راهی به سمت آبادی موهوب در نزدیکی روستای سیرچ و مسیری به آبادی شکرو(شکرآب) بالاتر از دهمرتضی در مسیر سیرچ به شهداد و قبل از دوراهی اندوهجرد می رود.
همه مسیرها کوهستانی و صعب العبور هستند. در بین راه به خانواده پورمحمدرضاخانی برخوردیم که مشغول رسیدگی به گوسفندهای داخل آغل بودند. آنها از سیرچ آمده بودند.
امیرمحمد امتحانات کلاس دوم را که داده بود پدر و مادر با برادرش امیرحسین از مسیر سد طبیعی به اینجا آمده بودند و گفتند تا بازگشایی مدارس بیشتر نمی مانند.
مادر هم از مشکلات زندگی در کوه جفتان و مهمتر از همه نبود جاده گفت.
در ادامه از کنار آبشاری در میانه راه عبور کردیم و به آبادی گری رسیدیم. با گردوهای کهنسال و بیکندهایی که برخی از آنها درهای فلزی داشتند. درها را در شهداد و کرمان می سازند و با چهارپا به روستا می آورند. از دره های جنوبی و روبهروی گری می توان به مسجد و چنارابوالفضلی بین تونل شهداد و روستای سیرچ هم رسید.
در دیواره صخره ها آثاری از جوی های قدیمی به چشم می خورد که در گذشته از چندصدمتر جلوتر آب را به داخل آنها هدایت می کردند تا آب به ارتفاع موردنظر برای کشاورزی برسد. در سال های اخیر با لوله های کم قطر پلی اتیلنی این کار را انجام می دهند.
بالاتر از گری آبادی های آبگرمو، تل بادامی، هومکی و بندگیلون قرار داشتند. راهی هم در سمت شمال به گذرگاه ابوالفضل می رود.
هوا به تاریکی می رفت که راه برگشت را در پیش گرفتیم. سر راه به خانواده زارعی سرزدیم. مریم همسر مهدی آقا، دیگ را روی هیزم گذاشته بود، چای را دم داده بود، ظرف ها را شسته و روی طاقچه کنده شده داخل تپه گذاشته بود و مرغ ها را به سمت لانه شان هدایت می کرد.
او نگاهی به دخترش محدثه کرد و گفت: دوست داشت پلیس شود ولی نتوانستیم او را بعد از کرونا به مدرسه شهداد بفرستیم تا کلاس هفتم برود.
مریم زارعی تنور سنگی خانه را هم نشان داد که حدود یک متر داخل زمین عمق داشت و هر هفته با آردی که همراه خود آورده اند نان می پزند.
صبحانه آنان بسته به شرایط، شیر، پنیر، مربا، گوجه، خیار و کره حیوانی است. ناهار و شام هم اگر گوسفندی کشته باشند غذاهای گوشتی و بیشتر برنج، سیب زمینی، آبگرمو، تخم مرغ، آب نخود و غیره فراهم می کنند. گوشت ها را در روغن سرخ می کنندتا فاسد نشوند در زمستانها هم گاهی آنها را قورمه می کنند.
مهدی زارعی ۲ راس الاغ، یک اسب و یک سگ نگهبان هم داشت. او به حیوانات وحشی منطقه اشاره کرد و گفت: پارسال در دره دورنگی، گرگ ۲ راس از گوسفنهایشان را دریده است. او در عین حال گفت که خیلی از میوه ها را هم پرندگان وحشی می خورند که ما راضی هستیم. اگر غریبه ای برای شکار اینجا بیاید جلویش را می گیریم و نمی گذاریم شکار کند.
اصرار کردند که بمانیم اما باید می رفتیم. آمدیم و شب را حوالی سد گذراندیم. صبح زود راه افتادیم. ظرفهایمان را از آب رودخانه پرکردیم و تا روستای کشیتوئیه پیاده رفتیم. آنجا موبایل ها آنتن دادند به منصور زنگ زدیم با ماشین دنبالمان آمد.
به کرمان که برگشتم و در محله سرآسیاب فرسنگی سراغ اهالی مهاجرت کرده کوهجفتان را گرفتم.
عصمت حسنشاهی ۶۰ ساله زاده آبادی گیلون بود که در نوجوانی به کرمان آمده و ازدواج کرده است. به گفته او قبلا در تمام سال اهالی در کوهجفتان می ماندند و پس از زلزله سال ۶۰ و بسته شدن مسیر به سمت شهداد مهاجرت زیاد شد و این سالها زمستانها تعداد بسیاراندکی در روستا ماندگار هستند.
فرزندانش محصول گردو را برداشت می کنند با الاغ و قاطرهای دیگران که به هم قرض می دهند از کوه بالا می آورند تا نزدیک روستای مورگن می رسانند و از آنجا با موتورسیکلت و خودرو به کرمان می آورند.
عصمت باوجود آنکه سال ها در شهر زیسته است اما با حسرت از آبادی ها نام برد و گفت: آرزویش درست شدن راه و رفتن به زادگاهش است.
از او درباره زندگی در کوه جفتان پرسیدم پاسخ داد: همه گوسفند داشتند. یکی کمتر یکی بیشتر، کشاورزی هم می کردند، عدس، ماش، نخود، گندم و غیره می کاشتند. گندم ها را به شهداد می بردند و آسیاب می کردند. بعضی ها می بردند سیرچ، روزگار خوبی بود.همانجا لباس می دوختیم. پیلهورهای دورهگرد پارچه می آوردند. ماما داشتیم، عاقد از شهداد یا سیرچ می آوردند و عروسی می گرفتند. شام آبگوشت می دادند.
با عباس جهانشاهی هم آشنا شدم که در دهه ۵۰ با خانواده راهی کرمان شده است. با او قرار گذاشتیم و به کوه جفتان رفتیم.
ساعت ۵ صبح یک روز شهریوری از میدان سرآسیاب سوار مزدای او شدم و به همراه محسن علی حسنی، علی و احمد حسنشاهی به سمت کوهجفتان رفتیم. در جاده کرماه به ماهان و قبل از دوراهی شهداد به سمت چپ پیچیدیم و از کنار کارخانه آسفالت بالا رفتیم.
بعد از روستای مورگن، آثار احداث راه دیده می شد بیل مکانیکی هم پارک بود تا راننده اش بیاید و کار را ادامه دهد. از یکی دو سال قبل احداث جاده شروع شده اما به کندی پیش می رود.
ماشین را بالاتر از روستای مورگن پارک کردیم و پیاده به سمت کوه رفتیم. از سرکوه به سمت آبادیهای کوهجفتان پایین رفتیم. سرکوه، موبایل آنتن میداد و بعد از آن دیگر از آنتن خبری نبود. قبل از آن نیز آنتن نداشتیم.
مسیر را آرامآرام ادامه دادیم، از آبادی بندگیلون، هومکی، دره چنار، تل بادامی و بقیه مسیر رد شدیم و ساعت ۱۱ به مزرعه حاج عباس رسیدیم. دارای ۲ آلاچیق و یک بیکند (دستکند)، سرویس بهداشتی و باغچههای درختان گردو، هلو، سیب و دیگر درختان که با لولههای پلیاتیلن که پیاده از مسیر کوه به اینجا آورده بودند، آبیاری میشدند.
در مسیر چند خانوار کنار اتاق های قدیمی و سنگی چادر زده بودند. گله گوسفندهایشان در بالادست مشغول چرا بود.
دیگی بزرگ و سیاه در گوشه ای قرار دشت که در آن اسپار درست می کردند. این خانوارها از بهار تا پاییز اینجا هستند و از مهر، کسانی که فرزند دانش آموز دارند و بقیه تا پایان آذر بهتدریج روستا را ترک می کنند. گوسفندها را آخر پاییز به آبادی شکرو و جاهای گرم می برند و بهار دوباره به کوه جفتان برمی گردند.
شب در بیکند خوابیدیم. صبح به گذرگاه رفتیم. در بین راه، از کنار درختان هلو و سیب رد شدیم. عباس جهانشاهی می گفت: هر چه از میوه ها اهالی بخورند که نوشجانشان و بقیهاش را نمی توانم به کرمان ببرم. راه نداریم و خراب می شوند. از این کوه هم خانمها سختشان هست بیایند تا لواشک و برگه هلو درست کنند و دست تنها هم نمیتوانم کاری بکنم.
به گفته او در گذشته در کوهجفتان، قربانعلی حسن شاهیِ نجار، در میساخته است. اهالی با چوب نازک درختان، سبد می بافتند و برخی زن ها مثل خانم شرف میرزا همسر دادالله تا اوایل دهه ۵۰ گلیم و خورجین می بافته است.
احمد حسنشاهی به کمک چوبی که در دست داشت در مسیر کوهستانی گذرگاه قدم برمیداشت و میگفت: بچه که بودیم با عباس سر علم دعوایمان میشد؛ علمهای تیغهای که الان داخل گذرگاه هستند. آنها دره خلاتون یا قلاتون را هم نشان دادند که می گفتند پلنگ دارد. در بین راه احمد و علی حسنشاهی به نهالهای گردویشان سری زدند و با حدود یکساعت پیادهروی به گذرگاه رسیدیم.
گذرگاه اتاقی سه متر در چهار متر بود. با گِل، سنگ و سقفی از چوب و نی. دری به عرض یک متر و ارتفاع ۲ متر داشت. داخل آن اسفند دشتیهای زینتی آویزان بود. اطراف آن عکسها و شمایل نصب بود. ۲ علم تیغهای در گوشه شرقی ایستاده بود، یک علم چوبی هم در گوشه دیگر قرار داشت. کتابهای دعا و قرآن، مهرنماز و جلوی گذرگاه، محفظهای برای روشن کردن شمع دیده میشد.
محوطه سیمانی با درختان چنار و سپیداری احاطه شده بود که با آب چشمه آبیاری میشدند.
تعدادی از اهالی در شهادت امام علی (ع)، دهه اول محرم و اربعین حسینی خود را با ساعتها پیادهروی به گذرگاه می رسانند و به رسم قدیمی و کهن عزاداری می کنند.
سراغ حاج رضا حسن شاهی معروف به معمار رفتم. او زاده ۱۳۴۸ در تل بادومی کوهجفتان است. به گفته او بنای این گذرگاه از سال های خیلی دور اینجا بوده است تا اینکه ۳۵ سال قبل بازسازی شد.
معمار افزود: سال ۶۶ حسن محمدعلی یا حسنشاهی بانی اینجا فوت کرد تا سال ۷۶ ماشاالله غلامشاهی بانی بود. تا ۸۱ با هم ادامه دادیم که به دلیل کهولت سن وی، امور را برعهده گرفتم و انجام میدهم.
«تا سالهای قبل، از اول محرم مراسم عزاداری و علمبندان داشتیم. از آبادیهای پایین و نزدیک به سد طبیعی تا کشیتوئیه شروع میشد. هر ظهر و شب مراسم بود. خانوادهها گوسفند میکشتند، خرج میدادند. روحانی هم میآوردند روضه میخواند و شب مردم میرفتند خانۀ بعدی و همینطور از این آبادی به آن آبادی تا شب عاشورا به گذرگاه میرسیدند.از اواخر دهه ۵۰، مهاجرت شروع و در دهۀ ۶۰ زیادتر و جمعیت کم شد. خیلی ها ساکن محله سرآسیاب فرسنگی کرمان شدند ولی چندسالی است دوباره مردم دارند برمیگردند و با سختی کشاورزی میکنن».
می گوید: اگر راه درست شود خیلیها برمیگردند و ساکن میشوند. ماشین و موتور نمیتواند اینجا بیاید. از سمت مورگن راهی در حال احداث است. از سمت شهداد و سیرچ هم میتوانند راه بزنند. مسیر کوهستانی است. خیلی از خانمها و بچهها نمیتوانند بیایند. پنج، شش ساعت باید پیاده بیاییم تا به آبادیها برسیم. ولی مردم همت دارند و خود را پیاده از کرمان، سیرچ، کشیتوئیه و آبادیها به روستا میرسانند. دوست دارند در زادگاه خودشان باشند.
روز بعد از کوه جفتان برگشتیم. در آنجا متوجه شدم حاج عباس برادر شهید است. او سال ها به بخشداری شهداد و فرمانداری کرمان می رود و پیگیر راه و امکانات برای منطقه کوه جفتان است.
شبی به دیدن مادر شهید جاویدالاثر حمید جهانشاهی کوه جفتانی رفتم. نام شهید دیگر آنجا شهید علی جهانشاهی است که سال ۵۶ به شهادت رسیده و در گلزار سراسیاب فرسنگی دفن است.
حاج کبری صمیمی و مادرانه صحبت کرد. از حمیدش گفت که سوم مهر ۱۳۴۶ در کوه جفتان به دنیا آمد و در ۳۱ تیر ۱۳۶۷ در جبهه های غرب کشور جاویدالاثر شد.
حاجکبری جهانشاهی از زندگی داخل بیکندها در کوه جفتان گفت که برخی از آنها شامل چند اتاق مرتبط به هم بوده اند که در تابستان ها خنک و در زمستان ها هوایی گرم داشتند.
وی افزود: بیکندهای ۱۰ تا ۱۵ متری هم وجود داشته که آثار آنها همچنان باقی است و تا ۵۰۰ گوسفند را داخلشان جا می داده اند تا از گزند سرما و حیوانات وحشی در امان باشند.
حاج کبری از همسرش یاد کرد که زمستانها خانوادگی از کوه جفتان به شهداد می رفته اند و او در باغهای نخیل و مرکبات کار میکرده است تا نان حلال به خانه بیاورد.
حاجعباس هم گفت: وقتی پدرم فوت کرد، مادرم با کارکردن و با نان پختن در خانه ما را بزرگ کرد. خواهر و برادرم را با همت خودش بزرگ کرد، داماد و عروس کرد و جهیزیه داد. هنوز هم با این سن و سال با خواهرم نان میپزد و کار میکند.
مادر گفت: سالهاست پیگیر احداث جاده هستیم. اهالی کوه جفتان پیش همه بخشدارهای شهداد رفتهاند ولی کاری نشده است. حاجعباس هم گفت: ۱۰، ۱۵ سال است خودم پیگیر هستم. میروم بخشداری، فرمانداری و استانداری. تازگیها مقداری از مسیر راه از سمت مورگن در حال احداث است. ولی سرعت کار خیلی پایین است و امیدوارم مسئولان بودجه بیشتری بگذارند و زودتر راه روستا آماده شود.
به گفته او از سمت شهداد از سمت کشیتوئیه یا دهمرتضی و دربرتو (دره آفتاب) کنار چنار ابوالفضلی، بعد از تونل هم میتوانند راه بزنند. کاش راه درست میشد، کوهجفتانیها برمیگشتند. الان هم عدهای برگشتهاند و دارند درخت میکارند، کشاورزی و دامداری میکنند.
با تعدادی از اهالی هر ۲ هفته، پیاده از مسیر کوه میرویم و درختها را آب میدهیم و برمیگردیم. گردوکاری داریم، زردآلو، هلو و سیبها را نمیتوانیم بیاوریم، خراب میشوند.
حاجکبری جهانشاهی گفت: در کوهجفتان همه چیز میکاشتیم، گندم، جو، یونجه، نخود، عدس، خیار، هندوانه، گوجه، گردو، زردآلو، هلو، هرچی که بگویید.
مادر شهید گفت: "حیف که راه نداره. به مسئولان بگو به فکر کوهجفتان باشند، به داد مردمش برسند، راهش را درست کنند، برق بدهند، موبایل آنتن نمی دهد و بچه ها که می روند تا برمی گردند جوش می زنم(نگران هستم)."
محسن علی حسنی در سرآسیاب مغازه دارد برای رسیدگی به باغی در بندگیلون به کوهجفتان آمده است. او خانه قدیمیشان را نشان داد که مادرهمسرش در آن بزرگ شده و گفت: آرزو داریم همه برگردیم اینجا زندگی کنیم.
جواد جهانشاهی هم که در آهنگری در خیابان سرباز کار می کند را در حوالی آبادی هومکی دیدم داشت نهال های گردو را آب می داد. او گفت که مادرش نمیتواند اینجا بیاید راه ندارند و هر هفته می آید تا باغ خشک نشود.
کشاورزی در آبادی گری مشغول آبیاری بود. خود را علی حسن شاهی معرفی کرد که در کارگاه بلوک سازی کار می کند. وی گفت: اگر راه روستا درست شود مجبور نیستم در کرمان کارگری کنیم. برمی گردم کوه جفتان و حاصل دسترنج خودم را می فروشم و زندگی می کنم.
آبادیهای کوهجفتان پشت قلههای جفتان (محل شهادت شهدای غدیر در اثر سقوط هواپیما) در امتداد رودخانۀ کوهجفتان قرار دارند. این آبادیها شامل گیلون، گری، مهری، پامزار، پاتل بادامی، گذرگاه، موهوب و... در مجموع، کوهجفتان خوانده میشوند و تا نزدیکی روستای کشیتوئیه در شهداد گسترده هستند. ششم مرداد ۱۳۶۰ در پی زلزله ۷.۳ ریشتری و ریزش کوه، سد طبیعی در حوالی روستای کشیتوئیه روی رودخانه کوهجفتان ایجاد و یکی از مسیرهای اصلی روستا مسدود شد. آبادیهای کوهجفتان فاقد راه هستند و درخواست مهم اهالی احداث جادۀدسترسی، قراردادن آبادی ها در لیست سرشماری های آینده، آنتندهی موبایل، تامین برق و لولهکشی آب بهداشتی است.
در روستای کشیتوئیه سراغ یکی از چاروادارهای قدیم که با الاغ و قاطر بین شهداد، کرمان و کوه جفتان بار و مسافر جابه جا می کرده است رفتم. افتاده شده و سال هاست که به کوه جفتان نرفته است.
محمد زارعی نژاد تا ۱۵ سال قبل مواد غذایی، کالا و وسایل مورد نیاز اهالی را به آبادی ها می برده و با آنان معامله می کرده است. او هم خواستار احداث راه دسترسی از سمت کشیئوتیه یا آبادی شکرو وده مرتضی شد تا تعداد بیشتری از اهالی بتوانند در آنجا ساکن شوند و کشاورزی کنند.
آبادی های کوه جفتان در بخش شهداد کرمان قرار دارند. در کتاب های فرهنگ جغرافیایی ایران و لغتنامه دهخدا جمعیت آن ۱۲۰ نفر ذکر شده است. در کتاب شهداد و جغرافیای تاریخی دشت لوت نوشته احمد مستوفی از انتشارات دانشگاه تهران جمعیت کوهجفتان ۹۷ نفر ذکر شده است. در حال حاضر بین ۱۰ تا ۲۵ خانوار در فصول مختلف د رآبادی ها ساکن می شوند.
علی زادهکافی معاون عمرانی فرمانداری کرمان با اشاره به شروع احداث راه روستای کوه جفتان بر پیگیری و تسریع در احداث تاکید کرد.
بخشدار شهداد نیز گفت: خواسته های اهالی آبادی های کوه جفتان از جمله راه و اختصاص کدآبادی و سرشماری را از طریق فرمانداری کرمان پیگیری کرده است. به گفته محسن محمدی باید تیمی از تقسیمات کشوری استانداری کرمان از روستا بازدید و نتیجه را به سازمان مدیریت و برنامه ریزی اعلام کند. او همچنین گفت: در تلاش است با امکانات راهداری شهداد مسیر دسترسی به کوه جفتان از سمت شهداد نیز بازگشایی شود.
منوچهر جهانشاهی که در کشیتوئیه بومگردی دارد هم خواستار آسفالت جاده خاکی فرعی این روستا و ایجاد راه دسترسی مناسب به کوه جفتان شد. وی منطقه را برای گروه های طبیعت گردی و کوهنوردی منحصر به فرد توصیف کرد که در صورت فراهم شدن زیرساخت ها رونق خواهد یافت.
از نظر سبک زندگی اهالی، معماری، ویژگی های طبیعی و بکر بودن منطقه، تنوع گیاهان دارویی و سد طبیعی می تواند با برنامه ریزی صحیح، حفظ محیط زیست و معماری و شیوه زیست اهالی، به منطقه ای برای گردشگری فرهنگی و طبیعت گردی با رعایت ملاحظات بومی تبدیل شود. شاید امکان ثبت منطقه کوه جفتان به عنوان منطقه حفاظت شده هم وجود داشته باشد.
حفظ اصالت منطقه و ممنوع کردن ساخت و ساز و ویلاسازی و هرگونه دخل و تصرف در طبیعت آن از پیش شرط های گشودن کامل راه ارتباطی کوه جفتان با هدف منطقه هدف گردشگری است و گرنه دیر نخواهد بود که کوه جفتان نیز زیر لاستیک آفرودسواران و ویلاسازان رو به ویرانی رود.
چند روز قبل فهیمه جنگجو مدیر روابط عمومی دانشگاه پیام نور استان کرمان وقتی در فضای مجازی تصویر مادر شهید حمید جهانشاهی را دید تماس گرفت و برای شرکت وی در مراسم گرامیداشت هفته دفاع مقدس دعوت کرد.
واسطه دعوت شدم و روز سوم مهرماه و درست مطابق با روز تولد شهید حمید جهانشاهی کوه جفتانی در تالار عاشورا دانشگاه پیام نور کرمان از حاج کبری، مادر این شهید سرفراز تجلیل شد.
حاج کبری در انتظار پیداشدن پیکر مطهر فرزند شهیدش است تا او را به خاک کوه جفتان بسپارد.
به گزارش ایرنا زندگی کوهجفتان مثل رودخانهاش در جریان است و دارد به همت مردم و مدیران به جاهای خوبی می رسد. امید می رود روزهای خوبی برای اهالی از راه برسد و اتفاقات خوبی رقم بخورد.
*گزارش و عکس ها: عباس تقیزاده، دکترای ارتباطات و خبرنگار