همدان- ایرنا- زیباترین فصل این دیار، خالقان حماسه و ایثارند که با گذشتن از همه چیز به آرزوی دیرین خود یعنی شهادت برسند و آیه‌های بلند حماسه را در کوچه‌ها پس‌کوچه‌های این سرزمین به تلاوت بنشینند.

به گزارش ایرنا؛ سردار «محمدحسین محجوب» شهید سروقامتی است که شهادتین را در بی‌تعلق‌ترین ثانیه‌های زندگی، بر زبان جاری ساخت و در گمنامی در کنار دیگر همرزمان خود به ملکوت «عِندَ رَبِّهِم یُرزَقنون» رسیدند.

محمدحسین شیرمرد نهاوندی است که سال ۱۳۳۴ در خانواده‌ای مذهبی و عاشق ائمه اطهار(ع) متولد شد، پدرش از مداحان اهل بیت(ع) بود و از همان عنفوان کودکی وی را با دین اسلام و قرآن آشنا کرد و همواره در صف نخست مساجد بود.

او در دوران تحصیل از با استعدادترین و با اخلاق‌ترین دانش‌آموزان مدرسه بود، بعد از گرفتن دیپلم سال ۱۳۵۶ برای خدمت سربازی به ارومیه اعزام شد که همزمان با سخت‌ترین و شدیدترین برخوردهای رژیم پهلوی با مردم بود.

محمدحسین از هر فرصتی برای مبارزه با حکومت پهلوی در پادگان استفاده می‌کرد، او از پدرش آموخته بود که در مقابل ظلم ایستادگی کند و نگذارد حق مظلوم ضایع شود، با فرمان امام خمینی(ره) برای فرار از پادگان‌ها، دیگران را تشویق می‌کرد تا همه فرمان امام راحل را اجرا کنند.

بعد از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی، تشکیل خانواده داد و سال ۱۳۵۹ با دختر عمه‌اش ازدواج کرد که حاصل این ازدواج دو دختر به نام‌های «مهدیه» و «مریم» است، با تشکیل سپاه پاسداران از اولین نفراتی بود که به این نهاد پیوست و تلاش‌های بسیاری را در راه تثبیت نظام انجام داد.

شهید محجوب در جبهه‌های جنگ جلودار بود

با شروع جنگ تحمیلی و حضور بیگانگان در وطن، از اولین کسانی بود که لباس رزم پوشید و راهی جبهه‌های نبرد شد؛ ابتدا به عنوان یک رزمنده و سپس با بروز توانمندی‌هایش مسئولیت‌هایی به او سپرده شد و به عنوان فرمانده گروهان منصوب شد.

او در این مسوولیت در چند عملیات استعدادهایش را بروز داد و به سمت معاون فرمانده گردان ۱۵۲ لشگر ۳۲ انصار الحسین(ع) منصوب شد و بعد از شرکت در ده‌ها عملیات موفق سرانجام در عملیات کربلای ۵ در جبهه شلمچه به فیض شهادت نائل آمد.

همسر شهید «محمدحسین محجوب» می‌گوید: سال ۱۳۵۹ من با محمدحسین که پسردایی‌ام بود، ازدواج کردم و مهریه من یک جلد کلام‌الله مجید بود، او اعتقاد داشت که زندگی نباید بر پایه مادیات باشد.

او نجابت، صبوری، صداقت و از خودگذشتگی را از ویژگی‌های بارز شهید محجوب عنوان کرد و افزود: همسرم همیشه من را به صبوری و ایمان توصیه می‌کرد و همیشه همراه پدرش به مسجد و امامزادگان می‌رفت که از نظر تربیتی بسیار روی وی تاثیر گذاشته بود.

همسر شهید محجوب ادامه داد: در طول زندگی کوتاهی که داشتیم، او مثل یک فرشته بود و همیشه می‌دانستم که او شهید می‌شود و آخر هم خودش را فدای انقلاب کرد.

وی با بیان اینکه شهید محجوب همیشه در جبهه‌ها حاضر و خط‌شکن و جلودار بود، بیان کرد: وقتی می‌دیدم او با لباس اتو کرده و مرتب به جبهه می‌رفت، مشکلات زندگی‌ام را فراموش می‌کردم و همیشه می‌گفت: "اگر من نروم پس چه کسی باید از کشور دفاع کند".

همسر شهید محجوب گفت: با وجود اینکه پدر و مادر من در تهران بودند و من هم کارمند بودم، سعی می‌کردم با نبود محمدحسین مشکلات را تحمل کنم، برای اینکه او دوست داشت در جبهه باشد و به وطن خدمت کند.

صبوری و نجابت؛ ویژگی بارز شهید محجوب

وی با بیان اینکه ثمره ازدواج ما دو دختر به نام‌های مهدیه و مریم است که در حال تحصیل هستند، ادامه داد: طبق توصیه‌های همسرم تمام تلاشم را به کار بستم تا فرزندانی که او می‌خواست، تربیت کنم و امروز آنها در تحصیل خود ممتاز هستند و فرزندانی که از این شهید باقی مانده، ارزش انقلاب و جنگ را می‌دانند.

همسر شهید محجوب رعایت حجاب را همیشه مورد تاکید داشت، گفت: همسرم همیشه معلم من بود و درس‌هایی که به من داد، واقعی بود و من را با خیلی چیزها آشنا کرد.

او یادآور شد: وقتی فرزندان‌مان به دنیا آمدند، محمدحسین سجده شکر به جا آورد و خدا را شکر کرد که دخترانی به ما عطا کرده که در تربیت آنها باید کوشا باشیم، در باطنش همیشه چیز عجیبی بود و نمازش هرگز ترک نمی‌شد و بهترین الگو برای دخترانم است.

همسر شهید محجوب اظهار کرد: او همیشه طوری رفتار می‌کرد که ما ناراحت نشویم، شادابی به خصوصی داشت و می‌دانستم که می‌خواهد به سمت خدا برود، هیچگاه گرد و غبار جبهه را در صورت او نمی‌دیدم.

وی ادامه داد: شهید محجوب من را همیشه به صبوری دعوت می‌کرد و درس شهادت، فداکاری، از خودگذشتگی و انسان بودن را به ما داد.

رفتن من برای نام و نشان نیست؛ برای شهادت است

بخشی از وصیت‌نامه سردار شهید «محمدحسین محجوب» بدین شرح است:

«بسم الله الرحمن الرحیم»/قل ان الصلاتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین

«همانا نماز و طاعت و کلیه اعمال من و حیات و ممات من همه برای خداست که پروردگار جهان است».

«اینجانب ضمن اعلام اینکه از خدای می‌خواهم ما را در صراط خودش راهنمایی نماید، لازم بود قبل از رفتن تذکراتی را به شما به‌عنوان مسئول عزیز، به‌عنوان وصایای هر چند ناچیز تقدیم نمایم».

«اینجانب مسلمان می‌باشم و با جان و زندگیم که همه از الطاف خداوندی است عهد بسته‌ام که قلباً و زباناً و عملاً به اسلام و امام خمینی(ره)، این اسوه بشریت در قرن شتاب زده و تسلیم شده، وفادار باشم».

«آبروی ما در گرو خداست و خدا آبروی ما را حفظ خواهد کرد، العزت لله».

«جز خدمت صادقانه در راه او که آفریدگاری بزرگ و صادقی ناظر بر اعمال است، هیچ انگیزه‌ای از حضور در این خیل رهروان راه نمی‌تواند مفهوم و معنا داشته باشد».

«رفتن من نه بر اساس مفهوم نام و نشان است و نه انتظار این را دارم که بی‌لیاقتی چون مرا در زمره نام شهیدان بزرگوار قرار دهند».

«و در نهایت این جنگ یعنی اسلام و به عقیده من اراده خداوندی برای حفظ دین خودش امروز در احساسات و سلحشوری ما و عصیان‌های ضد کفر رزمندگان خلاصه شده و پیروزی از آن ماست، چه کشته شویم، چه معلول شویم و چه مفقود شویم و یا اسیر و غیره».