تهران- ایرنا- موشک‌باران شب گذشته، از هر زاویه‌ای که به آن بپردازیم، گزاره‌های تثبیت‌شده‌ای را پیش روی همه می‌گذارد. با شهادت سید مقاومت، چیزی تمام نشد، تازه اول نصرالله و مداومت فرار حقارت‌بار بی‌بی است که قبلا نیز مشاهده کرده بودیم و شکست پدافند قدرت‌های جهان در برابر موشک‌های ایرانی است.

به گزارش خبرنگار فرهنگی ایرنا، اوایل شب گذشته که خبر حمله موشکی ایران به اراضی اشغالی منتشر شد، موجی از غرور، سرتاسر ایران را فرا گرفت. این‌بار دیگر خبر از پهپادهای نسل قدیم و موشک کروز نبود و ناوگانی از موشک‌های بالستیک بر سر رژیم کودک‌کش باران شد. قدرت یعنی این؛ یعنی یکی از قدرتمندترین ارتش‌های خودخوانده جهان را که تا بُن دندان، از همراهی لجستیکی قدرت‌های جهان برخوردار است، این‌چنین شوکه کنی. موشک‌هایی که از سپر چندلایه دفاعی عبور کرد و به‌قدری تیزر و عکس از این اصابت‌های مختلف منتشر شد که دیگر هیچ‌کس در داخل و خارج نمی‌تواند ابعاد این قدرت‌نمایی را کتمان کرده یا آن را مخدوش نشان دهد.

غرش ایران و فرار بی‌بی

قدرت یعنی این؛ نه آن‌که با تمام ابزارها و تسلیحاتی که تمام دنیا در اختیارت قرار داده‌اند، باز هم نتوانی در طول یک‌سال، از پس یک باریکه و مردم فقیر و بی‌سلاحش برآیی. آن‌همه اف‌۳۵‌ها و مرکاواها و گنبد آهنین و فلاخن داوود، حالا به ابزارهایی دهان‌پرکن برای بازی رسانه‌ای تبدیل شده‌اند. اینکه به بیمارستان و یتیم‌خانه بزنی و مردم مظلوم و بی‌پناه را شهید کنی و از این کشتار، برای خودت رزومه قدرت بسازی و آن را در سر کشورهای مستعمره‌فکری فرو کنی که ما قدرت نظامی برتر جهان هستیم، تنها نفرت همه را از تو بیشتر می‌کند و مگر غیر این است که امسال وقتی بی‌بی (بنیامین نتانیاهو) در سازمان ملل آماده صحبت شد، سه‌چهارم حاضرین در سالن، صندلی‌های خود را ترک کردند و حاضر نشدند خزعبلات کاریکاتورگونه همیشگی این آدم را بشنوند.

قدرت یعنی این؛ نه آن‌که با تمام ابزارها و تسلیحاتی که تمام دنیا در اختیارت قرار داده‌اند، باز هم نتوانی در طول یک‌سال، از پس یک باریکه و مردم فقیر و بی‌سلاحش برآیی. با آن‌همه اف‌۳۵‌ها و مرکاواها، بیمارستان و یتیم‌خانه را زدی و مردم مظلوم و بی‌پناه را شهید کردی و از این کشتار، برای خودت رزومه قدرت ساختی

اینکه دکتر هنیه و سیدمقاومت را به آن شکل شهید کنی که نشد دستاورد. پایان راه مجاهدانی چون اسماعیل هنیه و سیدحسن نصرالله، سالخوردگی و تحمل رنج بیماری بر روی تخت نیست. مگر با شهادت سیدعباس موسوی، حزب‌الله به پایان خط رسید؟ مشخص بود کسی که جا پای آن مجاهد بزرگ می‌گذارد هم روزی آسمانی می‌شود و اکنون نیز مشخص است که شهادت، عاقبت تمام مجاهدان این راه است.

وقتی هنیه و نصرالله به شهادت رسیدند، جانشینان آنها مشخص شدند و قوی‌تر از گذشته، حتی یک روز هم از اجرای برنامه‌هایشان متوقف نشد، حالا شما بروید زیرساخت‌هایی را که در چند سال به آنها رسیده بودید، ترمیم کرده و هزینه‌های چند میلیارد دلاری را که بر باد رفت، جبران کنید. خودتان هم می دانید خسارت و تاوان این ضربات، غیرقابل‌جبران‌ است.

اما در جبهه مقاومت، در سپهر مقاومت، شما با فرد طرف نیستید؛ اندیشه مقاومت از یک جریان، ید واحده و قلب متحد می‌سازد. تمام فرماندهان حزب‌الله، امروز یک «سیدحسن» هستند و مگر غیر این است که با شهادت حاج‌قاسم، هیچ لطمه‌ای به روال مهندسی جریان مقاومت وارد نشد. مگر غیر این است که در حمله موشکی وعده صادق ۱ و ۲، هیچ‌کس تصور نکرد که ما حاج‌قاسم نداریم. مگر دیشب فضای مجازی را رصد نکردید که همه، حرف از طهرانی‌مقدم می‌زدند. طهرانی‌مقدمی که ۱۳ سال پیش شهید شد ولی مگر فردیت، در آسمان ایثار و جهاد، جایی دارد؟ همین حقیقت است که دشمن به آن نرسیده و تصور می‌کند که با تک‌ضربه حذف فیزیکی فرماندهان، به دستاورد بزرگی رسیده است.

دیشب که خبر غرش موشک‌ها با فرار حقیرانه بی‌بی همراه شده بود، هر ایرانی به خود بالید. ما در تاریخ چند دهه اخیر خود، بارها صحنه‌هایی از این دست دیدیم اما فراری را به چشم ندیدیم. آن زمانی که آیت‌الله خامنه‌ای مشغول نطق در نمازجمعه بودند (۲۴ اسفند ۱۳۶۳) و در کنارشان بمبی منفجر شد، اثری از ترس و فرار مشاهده شد؟ قویا ایستادند و به صحبت‌های خود ادامه دادند.

وقتی «گنبد آبکش» ترند شد

دشمن در تمام این دهه‌ها نفهمید، رهبر و فرمانده‌ای را که تشنه شهادت است، نباید از بمب و موشک ترساند. چقدر درست گفت سیدمقامت که «اسرائیل از خانه عنکبوت سست‌تر است». وقتی «گنبد آبکش»، ترند شد و موشک‌های ساخت ایران موفق شدند از سد دفاع چندلایه چندین کشور عبور کرده و در همان نقطه موردنظر فرود بیایند، می‌شد صدای تارومار شدن این لانه عنکبوت را شنید. وقتی بی‌بی، چندین ساعت پس از اتمام حمله و اعلام رسمی ایران مبنی بر پایان عملیات، هنگام خواندن بیانیه، دست‌هایش به وضوح می‌لرزید و مورد تمسخر کاربران فضای مجازی در سراسر جهان قرار گرفت، بر همه مسجل شد که این قوم، قوم جنگ روانی و بازی‌های کلامی است. هم‌چون زمانی که روزگار را بر موسی (ع) تلخ کردند و هم‌چنان‌که در هنگام حمله، گویی زبان به دهان نداشتند که بخواهند یاوه‌گویی‌ها و افسانه‌سرایی‌های چند روز اخیر خود را تکرار کنند.

در حمله موشکی وعده صادق ۱ و ۲، هیچ‌کس تصور نکرد که ما حاج‌قاسم نداریم. مگر دیشب فضای مجازی را رصد نکردید که همه، حرف از طهرانی‌مقدم می‌زدند. طهرانی‌مقدمی که ۱۳ سال پیش شهید شد ولی مگر فردیت، در آسمان ایثار و جهاد، جایی دارد؟

مهمان ناخوانده هستند

مگر جهان ندید شادی گسترده مردم در ایران و چندین کشور دیگر را. هیچ‌کس از زدن مظلوم شاد نمی‌شود هم‌چنان که رژیم کودک‌کش در طول یک‌سال اخیر بارها بر مظلوم بی‌پناه تاخت و هیچ‌کس را در جهان شاد نکرد؛ نه‌تنها شاد نکرد که مورد غضب مردم کشور خودخوانده خود نیز قرار گرفت. حالا اما وقتش بود که معنی خوردن را بچشند آن‌هم در روزگاری که دوران بزن‌دررو تمام شده است. چقدر جالب است شنیدن این حقیقت که هیچ‌کس از مردم اراضی اشغالی نمی‌گوید جانم فدای اسرائیل. می‌دانند مهمان ناخوانده هستند و از شرایطی که حکام آنها برایشان مهیا کرده‌اند، به ستوه آمده‌اند.

و از امروز، قطعا موازنه قدرت در منطقه، به طریق دیگری تفسیر می‌شود. جایی که کشورهای جهان، به تفسیری عملی از قدرت نظامی ایران رسیده‌اند و فهمیده‌اند که دوستی با آمریکا و هم‌پیمانان آنها در شرایط دشوار، دستاوردی برای آنها به همراه ندارد. می‌بینید که خون‌های پاک به‌ناحق ریخته‌شده، تا کجاها، معادله را به نفع جریان مقاومت تغییر داده است؟

دیشب، کام هر ایرانی واقعی، پس از دوره‌ای ناگوار، شیرین شد. در شبی که غرش قدرت شیران ایرانی، تاریکی شب را روشن کردند، سیاهی ماند بر چهره قدرت‌هایی که زن و کودک می‌کشند و آن را نشانه‌ای از استیلای گسترده خود می‌دانند. حالا دیگر اکتبر، برای همه جهان، فقط یک اتفاق و صرفا یک عملیات نیست، حالا دیگر طوفان الاقصی تا سال‌ها، تفاسیر متفاوتی را در رسانه‌های جهان و کرسی‌های آزاداندیشی بین‌المللی به راه خواهد انداخت و این، امتداد خط سرخ خون شهدایی است که در تمام این سال‌ها، بر تارک تاریخ کشیده شده و ضمیر هر متفکری را به تامل وامی‌دارد.