به گزارش خبرنگار فرهنگی ایرنا بسیجی شهید سلمان امیراحمدی در ۱۲ مرداد سال ۱۳۶۶ در تهران به دنیا آمد و شامگاه ۱۶ مهر سال ۱۴۰۱ در حالی که برای تامین امنیت در محله ابوذر تهران حاضر شده بود، به شهادت رسید. سلمان کارمند بیمارستان لبافینژاد و صاحب دو پسر بود؛ یکی هفت ساله به نام محمدصالح و دیگری ۱۶ ماهه به نام عباس.
برادر این شهید به نام روحالله نیز در سال ۱۳۸۵ به شهادت رسید و سلمان شاهد شهادت برادرش بود که اوباش محل برای زنان محل مزاحمت ایجاد می کردند و هنگامی که روح الله به آنان تذکر می دهد، با ضربه چاقوی یکی از اوباش به شهادت رسید. ۱۶ سال بعد یعنی سال ۱۴۰۱ سلمان به شهادت رسید و محمدعلی، برادر بزرگترش شاهد شهادت او بود.
محمدعلی امیراحمدی در شرح شهادت برادرش گفت: آن شب با گروهی از بسیجیها که حدود ۱۵ نفر بودیم در حال گشتزنی در محله امام زاده حسن بودیم. اغتشاشگران هر جایی که توانسته بودند، آتش زده و موانعی میان خیابانها رها کرده بودند. ما در حال برطرف کردن موانع بودیم تا مردم برای عبور و مرور به سختی نیافتند. بعد به سمت خیابان سجاد شمالی حرکت کردیم و به چهاراه فلاح رسیدیم. آن جا خبری از اغتشاشگران نبود. برای همین به سمت مسجد امام سجاد تغییر مسیر دادیم.
وی افزود: در حال حرکت بودیم که خبر رسید عدهای از اغتشاشگران در یکی از خیابانهای اطراف در حال آشوب هستند که به سمت آن خیابان حرکت کردیم. عدهای از آشوبگران ۵۰ متر جلوتر مسیر را مسدود کرده بودند. وقتی در محل حاضر شدیم شروع به سنگباران کردن ما کردند. با این حال چند نفر از بچهها با موتور از موانع عبور کردند تا موانع را از سر راه بردارند. من همراه سلمان و چند بسیجی دیگر به سمت کوچهای رفتم تا آنجا را پاکسازی کنیم اما آنها مقاومت میکردند. وضعیت دشوار بود.
این برادر شهید اضافه کرد: سلمان در یک متری من ایستاده بود که ناگهان نقش بر زمین شد. متوجه شدم یک نفر از بلندی ساختمان به سلمان شلیک کرده است. وقتی به بالینش رسیدم، دیدم زخم بزرگی روی گلویش ایجاد شده است. متوجه شدم او را با گلوله ساچمهای هدف قرار داده اند و بعدا مشخص شد که ۵۲ ساچمه به صورتش اصابت کرده است.
فاطمه اسلامی فر همسر این شهید مدافع امنیت گفت: همسرم دورههای آموزشی را سال ۹۴ گذرانده بود تا به سوریه اعزام شود اما وقتی متوجه شدند، برادر شهید است با رفتنش مخالفت کردند اما درهای شهات به رویش بسته نشد تا این که شهادت در راه دفاع از امنیت کشور نصیبش شد. ساعت هفت همان شب، آخرین دیدار ما بود. مثل روزهای قبل خداحافظی کردیم و فکر میکردم برمی گردد. رفتنش را دیدم اما دیدار دوباره با سلمان در معراج شهدا بود.
معصومه ابراهیمی مادر شهیدان امیراحمدی است که داغ دو شهید در دل دارد و گفت: پس از شنیدن خبر شهادت سلمان، نماز شکر به جا آوردم و خدا را شکر کردم و خواستم که این هدیه را از ما بپذیرد و از صمیم قلب خوشحالم که فرزندانم در این مسیر قدم برداشتند وای کاش پسران بیشتری داشتم که هدیه به انقلاب، مملکت و دین کنم.
البته مادر شهیدان امیراحمدی گفت: من تحت هیچ شرایطی قاتل سلمان را نمیبخشم. همانطور که قاتل روح الله را در سال ۸۵ نبخشیدم. اگر قاتل پسرم دستگیر و اعدام نشود، در حق دو فرزند یتیمش ظلم شده است. روح الله هم رفته بود مسجد و در خیابان پیش از نماز، فردی را امر به معروف میکند اما آن فرد میرود و بعد از نماز پسرم را با دست خالی به شهادت میرساند. من قاتلش را نبخشیدم زیرا سعی کرده بود با شهادت یک بسیجی برای بقیه آنها هم رجز بخواند.