به گزارش خبرنگار فرهنگی ایرنا، امروزه با وجود اینکه دست کم بیش از یک دهه از آغاز فعالیتهای گسترده رسانههای اجتماعی در فضای مجازی میگذرد، اما به نظر نمیرسد که هیچ کدامشان حتی در بهترین وضعیت ممکن، توان رقابت با لالاییها و نیز هنر قصهگویی را داشته باشند؛ گونههای ادبی پرمخاطبی که به عنوان با سابقهترین و فراگیرترین رسانه اجتماعی جهان شناخته میشوند و روند شکلگیریشان احتمالا همزمان با پیدایش انسانهای اولیه است.
خواندن لالایی و قصه گفتن برای گروههای سنی مختلف، بدون شک هنری ارزشمند است؛ به ویژه اگر مخاطبان آن خردسالان و کودکان باشند، زیرا علاوه بر برانگیختن احساسات و عواطفشان، بلوغ روانی آنان را نیز رشد میدهد. هر چند در پرداختن به این دغدغه اجتماعی قابل تحسین، بازشناسی ظرفیتهای بالقوه موجود در این گونههای ادبی را هم نباید از نظر دور داشت تا بسترسازیهای رسانهای روزآمدتری برای آموزش موضوعاتی با مضامین علمی، فرهنگی، تربیتی، روانشناسی و نظایر آن، در جامعه صورت گیرد.
نخستین مجموعه لالایی فرهنگی-آموزشی تالیفی ایرانی با عنوان «با لالایی یاد میگیریم» به قلم مهرداد محمدپور و روایت عذرا وکیلی منتشر شده است، این مجموعه از دو بخش کاملا مجزا اما به هم پیوسته شکل گرفته است.
بخش اصلی شامل محتوای نوشتاری، تولید شده در دو مدیوم کتاب مصور و نسخه شنیداری است که در ۱۶ اثر جداگانه و به صورت فیزیکی قابل ارائه است.
همچنین به منظور دسترسپذیرتر بودن محتوای مورد نظر برای علاقهمندان و گستردهتر شدن قلمرو انتشار آن، نسخه الکترونیکی اثر یاد شده نیز در قالب اپلیکیشن یا کارافزار به تدریج امکان ارائه خواهد یافت. البته با تلفیق هنرمندانه تکنیکهایی که در تولید محتوای مذکور به صورت ویدئوبوک و انیمیشن کاربرد دارند؛ تا جذابیت بصری آن را برای مخاطبان دو چندان کند.
بخش جنبی نیز شامل نسخه اورژینال تابلوهای تصویرسازی شده، نسخه دیجیتال تابلوهای تصویرسازی شده یاNFT، کاراکترهای تشکیل دهنده فریمهای تصویرسازی شده، کاراکترهای دارای قابلیت عروسکسازی و تبدیل شدن به اسباب بازی و باز طراحی و تولید انبوه بسیاری از ابزارآلاتی است که بر اساس همین کاراکترهای دوست داشتنی موجود در فریمهای تصویرسازی شده شکل میگیرند که اصطلاحا به آن اکسسوری هم گفته میشود.
تصویرگری مجموعه «با لالایی یاد میگیریم» برعهده لیدا طاهری بوده است که وی توانسته علاوه بر موارد پنجگانه یاد شده در بخش جنبی مجموعه، موجبات شکلگیری محتوای آموزشی نیمی از بخش اصلی آن را نیز که شامل ۱۶ جلد کتاب مصور است، با تصویرسازیهای خیال انگیز برای علاقهمندان فراهم کند، به این بهانه با لیدا طاهری هنرمند تصویرگر گفت و گو کردهایم که در ادامه میآید.
آیا پیشنهاد تصویرگری بخش مکتوب «با لالایی یاد میگیرم» را صرفا به عنوان یک سفارش پذیرفتید؟ یا برای انجام آن انگیزههای مهمتری نیز داشتید؟
ابتدا البته همین گونه بود؛ چرا که تصور میکردم اثر یاد شده نیز مانند تمام مجموعه لالاییهای دیگر، جنبه سرگرمی دارد و با هدف ایجاد آرامش روانی پایداری که بتواند حس خوشایند غوطهور شدن در یک رویای شیرین را به مخاطبانش پیشکش کند، تولید شده است اما هر چه بیشتر با دنیای خیالانگیز «با لالایی یاد میگیرم» انس میگرفتم و از مطالعه مطالب سودمند آن، نکات آموزشی جالب توجهی را میآموختم و انگیزههای مهمتری برای تصویرگری منحصر به فرد آن، در ذهنم شکل می گرفت.
موقعیت مناسبی برایم فراهم شده بود تا به پشتوانه سالها فعالیت حرفهای در زمینه تصویرسازی کتاب کودک، موضوعات جذابی را به تصویر بکشم که ساختار فرهنگی- آموزشی داشتند و داشتن اطلاعات کافی درباره آن، میتوانست به عنوان اولویت نخست بسیاری از افراد جامعه نیز تلقی شود. چون در دورههای مختلفی از زندگیشان، قاعدتا با آن سروکار پیدا میکنند. همچون آگاهی یافتن از خاصیت درمانی گیاهان دارویی و داروهای گیاهی، که چنانچه با بهرهگیری قاعدهمندی از سوی علاقهمندانش همراه باشد؛ علاوه بر این که سبک زندگیشان در این زمینه به طور کامل تغییر میکند؛ سلامتی جسمانی آنها نیز مطمئنا کمتر دچار مخاطرات احتمالی میشود. دانستنیهای پر کاربردی که اتفاقا توجهم را نسبت به خودش جلب کرد و موجب شد تا با اشتیاق پیشنهاد تصویرگری بخش مکتوب «با لالایی یاد میگیریم» را بپذیرم. زیرا جزء به جزء موضوعات شانزده گانه مطرح شده در آن، فرهنگی-آموزشی بودند و با اقتضائات حرفه ذاتی من به عنوان یک معلم، سنخیت داشتند.
علاوه بر دانستنیهای پر کاربردی که پیش از این به نمونهای از آن اشاره کردید، کدامیک از ویژگیهای دیگر «با لالایی یاد میگیرم» شما را مجذوب خود کرد؟
آرامش دلخواهی که باورپذیر بود و تا اعماق وجود دوستدارانش نفوذ میکرد. چه هنگام مطالعه بخش مکتوب آن، چه زمان گوش سپردن به نسخه شنیداریش، تا یادآور خاطرات خوش دوران شیرین کودکیشان باشد. به ویژه با تصویرسازیهای ذهنی ۳۹۴ بیت از ترانههای دلنشینی که زیباییهای سحرانگیز این مجموعه خلاقانه را کاملتر کردهاند. البته با صمیمیتی که در لحن و لطافتی که در کلام آن احساس میشود؛ تا رفته رفته لذت درک ایجاد حس یک آرامش واقعی را، در ذهن تخیلپرور آنها تداعی کنند. خصوصا در این روزگار پر هیاهویی که استرسهای ناشی از تنشهای روزمرگی، حتی همان آرامش کمیابی را هم که شاید گاهی اوقات بتوان از آن بهرهمند شد؛ در بسیاری از مواقع به چالش میکشند.
موسیقی متن این اثر نوآورانه هم، از چنان آرامش کمنظیری برخوردار است؛ که هر شنونده اهل ذوقی را وامیدارد؛ تا در زمان بندیهای معینی از شبانهروز، نسخه بیکلام آن را نیز بشنود. نغمههای رویایی دلربایی که بر اساس شناخته شدهترین ملودیهای کودکانه در جهان ساخته شدهاند و با توجه به نظرسنجیهای صورت گرفته، جذابتر از نسخه اصلی آن هستند تا هم رضایت خاطر جامعه گسترده خردسالان، کودکان و نوجوانان فراهم شود، هم طیفهای مختلفی از جامعه بزرگسالان، مخاطب آن باشند.
اما در این میان روایت تاثیرگذار گوینده صاحب نام اثر یاد شده نیز که با کلام محبتآمیز خود توانست اجرای ماندگاری از این لالاییهای متفاوت را به علاقهمندانش تقدیم کند؛ هرگز به دست فراموشی سپرده نخواهد شد.
شما چگونه توانستید با بهرهگیری از هنر تصویرگری ویژگیهای ذاتی «با لالایی یاد میگیرم» را تقویت کنید؟
وقتی در روزگاری زیست میکنیم که بسیاری از خردسالان و کودکان جامعه، مدتهاست دیگر به جای پرورش یافتن در کانون گرم خانوادههایشان، در مراکز شبه خانواده یا به تعبیر صحیحتر کودکستانها پرورش مییابند؛ پرداختن به بنیادیترین کارکردهای این نهادهای تربیت محور را باید مبنای آفرینش آثار مختلفی دانست که برای چنین مخاطبانی تولید میشوند. مانند به تصویر کشیدن صحنههای زیبایی که در آن، پدر یا مادر خانواده اغلب برای کودکان خود لالایی میخوانند تا رفته رفته میان آنان و فرزندانشان، ارتباط عاطفی عمیقتری برقرار شود. پیوند حسی و جسمی غیرقابل توصیفی که تنها با در آغوش گرفتن و نوازش کردن آنان توسط والدینشان عینیت مییابد. ویژگی مهم جالب توجهی که بیتردید یکی از مولفههای تکرار شونده شاخص، در فرایند پیچیده شخصیتپردازی این منظومه خیال انگیز محسوب میشود که پیوسته کوشیدم هر فریم آن را طی چند روز، با قلم ظریف و پر کار خود تصویرسازی کنم.
در شخصیتپردازی چهرههای مختلفی که به تصویر کشیدم نیز همواره تلاش کردم احساس شعف و شادمانی درونی آنها در عین واقعی بودن، دلنشین هم باشد تا حس خوشایندی که با هر بار تماشای آن در ذهن بینندگانش شکل میگیرد؛ از اعماق وجودشان سرچشمه گرفته باشد.
هر چند منشا این شادمانی درونی را باید در آرامش دلخواهی جست و جو کرد که حتی ترکیب رنگ تصویرسازیهای اثر یاد شده نیز به شدت تحت تاثیر آن قرار دارند. چه هنگام استفاده از رنگهای انرژی بخش گرمی که ترکیب قاعدهمندشان با یکدیگر، حس تحرک و نشاط درونی را در وجود افراد به آرامی تقویت میکنند؛ چه زمان بهرهگیری از رنگهای آرامشبخش سردی که چنانچه به طور کاملا اصولی با یکدیگر ترکیب شوند؛ ضمن کاهش تدریجی ریتم درونی بدنشان، موجب به خواب رفتن آنان طی مدت کوتاهی نیز میشوند تا احساس لذتبخشی که هنگام تماشای تصویرسازیهای مورد نظر در وجودشان شکل میگیرد؛ دقیقا از همان جنسی باشد که سابق بر این در هر مرحله از تصویرگری «با لالایی یاد میگیرم» همه وجودم را فرامیگرفت.
در شخصیتهای پرشماری هم که برای این مجموعه طراحی کردم؛ به جای بهرهگیری از خطوط شکسته و پرتحرکی که آرامش ذهنی بینندگان خود را مدام بر هم میزنند؛ از خطوط منحنی و ملایمی بهره گرفتم که با فضای صمیمانه حاکم بر این لالاییهای دوست داشتنی، هماهنگی و همگرایی بیشتری نیز دارند.
راز محبوبیت شخصیتهای منحصر به فرد «با لالایی یاد میگیرم» در چیست که مخاطبان هنردوست اثر یاد شده نسبت به آنچه میبینند؛ عمیقا احساس دلبستگی و تعلق خاطر میکنند؟
در اشتراکات زبانی حیرتانگیزی است که به لطف برخورداری از ویژگی ذاتیشان، آن چنان ارتباط صمیمانه معناداری میان متنها و تصاویر برقرار میشود تا هر تصویری که متنی را روایت میکند بدون شک برای بسیاری از بینندگانش، قابل درک و صد البته باورپذیر باشد. هر چند در روند شکلگیری این فصل مشترک، موضوعات الهام بخش مهمی نیز وجود دارند؛ که آشنایی دقیق با کارکردهای مختلف آن، شاید به تدریج بتواند ذهن خلاقتان را به فراگیری اصولی چنین هنر ارزشمندی-که قواعد خاص خودش را هم دارد- ترغیب کند.
شیرینترین رویایی که در همان دوران کودکی، با موفقیت توانستم به آن دست پیدا کنم. موفقیت بزرگی که پیوسته مرا سر شوق میآورد تا نکات بسیار مهمی از کاربردیترین آموختههایم را که جهت فراگیری هر چه بهتر هر کدامشان، سالهای زیادی را بیوقفه در تلاش و تکاپو سپری کردم- سخاوتمندانه با علاقهمندان جدی این هنر ستودنی به اشتراک بگذارم که بر اساس میزان اهمیتشان، این گونه باید اولویتبندی شوند:
نخستین مرحله از فرایند پیچیده تصویرسازی آثار مختلف، مطالعه دقیق و موشکافانه محتوای نوشتاری آن است که مستقیما باید توسط شخص تصویرگر و به منظور درک صحیح جزئیترین مسائل مطرح شده در محتوای مذکور صورت گیرد تا موقعیت مناسبی برای وی فراهم شود که از حس تخیل و قدرت تفکر نویسنده اثر مورد نظر نیز کاملا آگاهی یابد.
دومین مرحله این فرایند چندوجهی، تلفیق هنرمندانه حس تخیل و قدرت تصویرسازی ذهنی تصویرگر را با نمونه مشابه آن در محتوای نوشتاری، برای بینندگانش به نمایش میگذارد. به نحوی که بتواند تمام یافتههایش را در خصوص آنچه پیشتر مطالعه کرده است، به خیالی مصور در ذهن خلاق خود بدل کند و با تاثیر پذیری از این صور خیال و نیز انبوه تصاویر خیالانگیزی که حافظه دیداری او را تشکیل میدهند، روایت تصویرسازی شده چشمنوازی را از آنچه که به رشته تحریر درآمده است؛ در حافظه دیداری همه افراد جامعه، برای همیشه از خود به یادگار بگذارد.
هر چند دست یافتن به چنین موفقیت بزرگی الزامات معینی هم دارد؛ که عبارتند از: ابراز احساس دلبستگی عمیق نسبت به خاطرات تلخ و شیرین دوران خوش کودکی، با مرور ذهنی گاه و بیگاهشان در تمام لحظات خاطرهانگیزی که برای تصویرگر رقم میخورد؛ تا آن کودک سرخوش نهفته در درون وی نیز با خیال پردازیهای هیجانانگیز خود، زمینهساز خلق تصاویر کمنظیری باشد که لحظات شیرینی از همین دوران طلایی را به زیبایی در برابر دیدگان مشتاق و تحسینگر بینندگانش مجسم میکنند.
استمرار در مطالعه گسترده گونههای ادبی شناخته شده مختلف شامل شعر و قصه از دوران کودکی تاکنون تا در ایدهپردازی شخصیتهای محبوبی که به تصویر کشیده میشوند، نقش موثری ایفا کنند.
تماشای مستمر محتواهای تصویری، تولید شده در قالبهای عکس، فیلم، پویانمایی و سایر محصولات نوظهور دیگر، از دوران خردسالی تا هنوز و همیشه تا میزان تاثیرگذاریشان را بر روند آفرینش هر اثری که پس از اتمام کار، در دسترس علاقهمندانش قرار میگیرد، برای او قابل مشاهده و ارزیابی دقیق کند.
قصهگویی یا روایتگری برای خردسالان و کودکان با اجرای نمایشگونه آن که بهرهگیری هنرمندانه از زبان بدن نحوه ارائه آن را جالبتر میکند. همچنین موجب درک صحیح احساسات نهفته در کلمات این قصههای پر کشش میشود تا تصویرسازی محتواهای جذاب مورد نظر، کاملا برایش امکانپذیر باشد. البته با تحلیل دقیق واکنشهای مختلفی که از سوی مخاطبان آن دریافت میکند.
برقراری ارتباط صمیمانه و چهره به چهره تصویرگر با طیفهای مختلفی از جامعه خردسالان و کودکان، البته به منظور آشنایی هر چه بیشتر او با دنیای خیالانگیز آنان و رویاهای شیرینی که دغدغههایشان را تشکیل میدهند تا آنچه که به زیبایی توسط وی برای آنها تصویرسازی میشود؛ آیینه تمام نمای بسیاری از خواستههای متنوعشان باشد.
با توجه به اینکه لالاییها طبیعتا آرامش روانی مخاطبانشان را تقویت میکنند و جنبه سرگرمی دارند، آیا ارائه گسترده مطالب سودمندی درباره موضوعات جذاب فرهنگی آموزشی، حتی به علاقهمندان جدی «با لالایی یاد میگیرم» نیز که رویکرد آموزشی آن را آگاهانه پذیرفتهاند؛ رفته رفته موجب خستگی ذهنی یا دلزدگیشان نسبت به این مجموعه لالایی نخواهد شد؟
هم به عنوان یک تصویرگر و هم به عنوان معلمی که با علایق مخاطبان همیشگی این گونه ادبی کاملا آشنایی دارد؛ تصور میکنم به این پرسش تامل برانگیز، پاسخ شایستهای میتوان ارائه کرد، زیرا دست کم سه دهه از بهترین سالهای زندگیام را به طور همزمان در هر دو زمینه، بیوقفه سرگرم تلاش و تکاپویی خستگیناپذیر بودم که خوشبختانه نتایج دلگرمکننده و رضایتبخشی نیز برای بهرهبرداران آن به ارمغان آورد و بر اساس همین پیشینه شناخته شده فرهنگی است که معتقدم نخستین اولویت حرفهای هر تصویرگری را قاعدتا، وفادار ماندن بی قید و شرط وی نسبت به محتواهای نوشتاری متفاوتی باید تلقی کرد که جهت انجام مراحل مختلف تصویرسازی به دستان هنرآفرین او سپرده میشود تا به این بهانه دنیای ذهنی خود و نویسندگانش را به زیباترین شکل ممکن، برای شیفتگان حقیقی هنر و ادبیات همچون گذشته به تصویر بکشد. البته با بهرهگیری خلاقانه از تمامی آنچه که تاکنون در زمینه هنر تصویرگری، به تدریج آموخته است.
همچنین حتی سادهترین نکات آموزشی سودمندی که سهم ناچیزی از محتوای نوشتاری «با لالایی یاد میگیرم» را به خود اختصاص دادهاند، اصولا با هدف افزایش سطح آگاهی عمومی مخاطبان آن، گردآوری و طبقهبندی شدهاند. آن هم پیرامون موضوعات بسیار مهمی که نباید با بیتفاوتی از کنارشان گذشت. زیرا با مطالعه دقیق و بررسی نحوه عملکردشان، به اطلاعات ذیقیمتی میتوان دست یافت که موجب تغییر تدریجی نگرش افراد جامعه درباره قواعد حاکم بر سبک زندگیشان خواهد شد. بنابراین بعید به نظر میرسد ارائه گسترده چنین مطالبی که البته جنبه آموزشی نیز دارند، آن هم به علاقهمندان جدی اثر یاد شده حتی در دراز مدت، رفته رفته آنها را نسبت به بخشهای مختلف این منظومه خیالانگیز دچار خستگی ذهنی یا دلزدگی کند.
در پایان این گفت و گو، چنانچه از مطالبتان نکتهای باقی مانده که مایل هستید آن را با مخاطبانتان در میان بگذارید، بگویید.
با پذیرفتن پیشنهاد تصویرگری «با لالایی یاد میگیرم» و مطالعه دقیق محتوای نوشتاری آن، بدون شک فرصت مغتنمی برایم فراهم شد تا ضمن آگاهی یافتن از نقش بسیار مهمی که این مجموعه در نحوه ارائه موضوعات فرهنگی-آموزشی به مخاطبان خود برعهده دارد؛ ملاحظات خاصی را نیز در روند تصویرسازی ترانههای دلنشینی که شاکله اصلی ۱۶ جلد از مجموعه کتابهای اثر یاد شده به شمار میآیند؛ مدنظر قرار دهم. فرایند پیجیدهای که انجام مراحل مختلف آن در عین پرکار بودن، تا دلتان بخواهد برایم لذتبخش بود. تجربه منحصر به فردی که به عنوان یک نکته ارزشمند، خلاصهای از آن را در چند جمله میخواهم برایتان بازگو کنم.
علیرغم اینکه تصویرسازی بخش مکتوب «با لالایی یاد میگیرم» قاعدتا باید براساس رویکرد اصلی آن صورت میگرفت اما وجود عناصر ادبی تاثیرگذاری همچون شاعرانگی، خیالانگیز بودن و تصویرسازیهای ذهنی سحرانگیزی که نقش موثری در شکلگیری درونمایه هر کدام از ابیات این منظومه خیال انگیز ایفا میکنند، شیوه تصویرگری مرا نیز کاملا تحت تاثیر ویژگیهای خود قرار دادهاند تا علاوه بر انتقال صحیح مفاهیم مورد نظر به دوستداران واقعی مجموعه «با لالایی یاد میگیرم»، عواطف انسانیشان را هم در مواجهه با آنچه که تاکنون به تصویر کشیدهام، به تدریج برانگیخته شود. مانند تصویرسازی صحنههای زیبایی که در آن دست کم یکی از والدین یا هر دوی آنها، ضمن در آغوش کشیدن و نوازش کردن کودکان دلبند خود، با نهایت خوشرویی نیز برایشان لالایی میخوانند.
لالا، لا،لا سحر میشه سیاهی دَر به دَر میشه
میخنده باز به روت خورشید دِلِت پر میشه از امّید