به گزارش ایرنا، خانه سالمندان برکتی در بروجرد یکی از همین خانه ها است که در آن احتمالا مانند هر خانه سالمند دیگری مادرانی به انتظار زندگی را می گذرانند، انتظاری که گاه خودشان هم دقیق نمی توانند آن را تعریف کنند اما هر کسی وارد آن شود دوست و آشنای همه ساکنان آن است، اتاق هایی که عناوین خود را دارند، آرامش و فرشته از جمله آن نام هاست، که دیگر فقط نام نیستند و هر اتاقی ۲ یا چند مادر پا به سن گذاشته روزگار تلخ و شیرین از سر گذرانده را در خود جا داده است بدون شک نهایتی از معنای آرامش یا فرشته بودن را در خود دارد.
زیور، زیبا، نوریه، زهرا همه مانند هم هستند و نام ها تفاوت در اصواتی برای صدا زدن آنها است، یکی از ساکنان اتاق آرامش که میل های بافتنی در دست دارد با کاموایی از ترکیب رنگ های آبی و قرمز و سرگرم بافتن شال یا کلاهی برای نوه خود است، می گوید: به خواسته خودم به سرای سالمندان آمده ام و فرزندانم در این شهر نیستند ولی هر از گاهی به دیدنم می آیند.
مادری دیگر که دوست دارند نام تک تک فرزندانش را برایت بگوید در حالی که با انگشت های دستش یکی یکی نام آنها را می گوید اول از کوچکترین شان می گوید و تاکید دارد ابراهیم کوچیک ترین پسرم است و علیرضا فرزند بزرگم و مابقی را هم نام می برد، در حالی که می گوید همه جا رفته ام و همه جا را شکر خدا دیده ام، کربلا، سوریه و مکه، اشک در چشمانش جمع می شود و بی درنگ با صدای بلند گریه می کند، گویا یادآوری روزهای خوش گذشته قبل از جسم اش دلش را تنگ کرده که بازوانش را محکم در آغوش می گیرد و می گوید دست هایم درد می کنند.
در یکی دیگر از اتاق ها صدای مادری نه چندان سالمند به گوش می رسد که دچار اختلال حواس است و پشت سرهم تکرار می کند به پسرم نصراله خبر دهید بیاید سراغم« سری به خانه بزنم و بازگردم» در اتاقی دیگر بانوی سالمند دیگری در حالی که عروسکی پارچه ای در بغل دارد روی تخت دراز می کشد و عروسک را همانند یک نوزاد کوچک در نزدیکی خود می خواباند.
در گوشه ای از اتاق فرشته ها، مادر سالمندی نشسته است که فرزندی ندارد اما او هم در عالم خیال و رویا گاه با فرزندان خیالی اش گفت و گو می کند، در اتاقی دیگر بانوی میانسالی لبه تخت نشسته و از اینکه هر روز در اطراف خود افرادی را می بیند که می تواند با آنها گفت و گو کند و تنها نیست خرسند است و خوشحال از اینکه به موقع غذایش آماده است و به موقع می تواند استحمام کند و هر وقت دلش بخواهد می تواند در محوطه سرای سالمندان قدم بزند و هوای تازه را نفس بکشد، می گوید: فرزندی ندارد و پیش بچه های برادرش که فوت شده زندگی می کرده اما حالا بچه ها هر کدام سرو سامان گرفته اند و تنهایی در خانه به خصوص شب ها می ترسد و به خواسته خودش به سرای سالمندان آمده است.
هر کدام قصه و غصه ای دارند که منتظرند کسی از در برود و با آنها حرف بزند، مانند آن مادر سالمندی که می گوید: من و تو حتما فامیل هستیم بیا بهم سر بزن دفعه دیگر که آمدی برایم یک روسری با خودت بیاور ! در اتاقی دیگر نوریه با واکر لبخند به لب در آستانه در ایستاده است و می خواهد برای هواخوری به حیاط برود. خوشحال است چون پسرش را بعد از ۲۰ سال به کمک مسوول فنی خانه سالمندان پیدا کرده و به قول خودش همین چند روز قبل به دیدنش آمده و قول داده به زودی دوباره می آید.
اینجا شاید آخر دنیا باشد برای آن مادر کهنسالی که چشم به پنجره دوخته و حالا دیگر خودش هم دقیق نمی داند منتظر کیست و منظر چیست! اما هر رهگذری که گذرش به آنجا می افتد بر لبان او لبخند می نشاند و گویی فرزند خود را دیده آنگونه که می خواهد از روزمرگی ها و دلخوشی هایش برایش تعریف کند.
خانه سالمندان را از یک زاویه بدبینانه می توان نماد زندگی آشوبناک مدرن دانست، جدا شدن ریشهها(پدرها و مادرها) از شاخ و برگ(فرزندان) و از درخت تناور (خانواده) که روزگاری یگانه مامن آرمیدن و در آغوش کشیدن آرامش بود، سالمندان چشم به راه هستند و فرزندان غرق در دریای مشکلات و مصائب و فروافتاده در گرداب روزمرگی که در سراشیب سالمندی هستند.
رسیدن به دوره ای از زندگی که ناتوانی و تنهایی بارزترین شاخص آن است یعنی همان "ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد" این پاره از شعر فروغ فرخزاد در دفتر درخشان "تولدی دیگر" از جهاتی می تواند یادآور پیری و سالمندی باشد که با ایمان آوردن به آغاز فصل سرد زندگی همعنان است.
رخدادی که دیباچه مرگ است و هم از این روست که در چشم فیلسوفان، مرگ و پیری و بیماری مصداق شر و همزاد عدم هستند، زیرا که طوفان پیری برگ و بار درخت زندگی را به تاراج میبرد و برف پریشانی را بر بام وجود آدمی مینشاند.
در این میان عزیمت به خانه سالمندان پایان حزن انگیز حضور در پهنه شگفت زندگی است، زندگی که با همه تلخیها و کاستیها خواستنی و دوست داشتنی است. فرصت طلایی گریختن از کمند مرگ که همه یکسر شکار اوییم و مجال اندیشیدن به هر آنچه به زیستن و زیبایی فرامیخواند.
این همان روی غالب تصورها و نگاه های همه ما به خانه سالمندان است همه ما که کم و بیش برای یکبار هم که شده ممکن است در ذهنمان مضطرب شده ایم که آیا پایان خطی که گفته می شود همین جاست و فراتر از آن ممکن است نگران خود هم شده ایم که نکند خانه سالمندان سرنوشت مان باشد.
اما روی دیگر سالمندی و زیستن در خانه سالمندان هم واقعی است آنجا که تبدیل شدن خانه سالمندان به کنج دنج عافیت، خلوتی دلخواسته که میتوان در فضایی عاری از تنشها و قیل و قالهای زندگی بیرون از آنجا که در آپارتمانهای قوطی کبریتی میگذرد، در جمع همسالان و همنسلان بیاعتنا به پرسه زدنهای مرگ در حوالی زندگی، روزگار خوب و خوشی را از سرگذراند.
بیشک برخورداری از این امکان برای همه سالمندان فراهم نیست و با توان مالی خانوادهها ارتباط دارد، اینجاست که نقش دولتها در رسیدگی به خانههای سالمندان اهمیت مییابد و نیز نقش فرزندان که اگر به هر علت توفیق میزبانی را از کف دادهاند، دستکم برای آنان خانهای امن فراهم کنند و پیوسته به دیدارشان بروند، به دیدار آنان که آینه عمر رفتهاند و از روزگار سپری شده، خاطرهها در سینه دارند.
به گفته کرمرضا پیردایه رییس اداره بهزیستی بروجرد در این شهرستان یک خانه سالمند مخصوص بانوان وجود دارد، با نام دقیق موسسه خیریه حضرت فاطمه زهرا (س) شهرستان بروجرد و مرکز توانبخشی و مراقبتی شبانه روزی سرای سالمندان برکتی که ظرفیت نگهداری ۳۰ نفر را دارد و اکنون آن ظرفیت تکمیل است.
مسوول فنی سرای سالمندان برکتی بروجرد می گوید: در این فضا نهایت توان به کار گرفته میشود تا فضایی آرام و سالم برای سالمندان فراهم شود و از نظر تغذیه نیز نهایت تلاش شده تا مشکلی نداشته باشند این در حالی است که بسیاری از سالمندان در ابتدای ورود به خانه سالمندان ممکن است، مشکلاتی در زمینه تغذیه داشته باشند.
الهام نظامی افزود: علاوه بر اینکه در سنی هستند که غذای خوب نیاز بدن آنهاست و جسم آنها نیاز به تغذیه خوب و سالم دارد از نظر احساسی هم تغذیه خوب و متناسب با ذائقه و سلامت آنها همواره مورد توجه قرار می گیرد.
مسوول فنی سرای سالمندان برکتی بروجرد با اشاره به مشکلات مالی که گاه با آن مواجه می شود، گفت: یارانه برای هر سالمند حدود ۳۵ میلیون ریال تعیین شده در حالی که برای هر نفر بیش از ۱۲۰ میلیون ریال هزینه میشود ولی تاکنون برای اداره و تامین نیازهای سالمندان مشکلی وجود نداشته و از کمک خیرین نیز استفاده شده است.
نظامی استفاده از مددکار اجتماعی در این مرکز را ضروری دانست و ادامه داد: بسیاری از سالمندان زمانی که به اینجا آورده می شوند عصبی، پرخاشگر و بهانه جو هستند اما به مرور با حضور مددجو در کنار آنها و تغذیه سالم و مراقبت های بهداشتی و درمانی به حالت هایی از رضایت و آرامش و مهربانی می رسند.
مددکار اجتماعی سرای سالمندان برکتی بروجرد با تاکید بر حفظ کردن ارتباط با خانواده های سالمندان گفت: خانواده های آنها معمولا با سالمند خود دیدار می کنند و آنهایی که شرایط جسمی مراقبتی خاصی ندارند را حتی چند روز به خانه می برند و بازمی گردانند ولی در مواردی که سالمند در شرایط بدنی خاصی قرار دارد و تمام زمان نیاز به مراقبت های خاص دارد حتی اگر خانواده ها پیگیر وضعیت سالمند نباشند، مددجو با خانواده آنها ارتباط برقرار می کند تا گاهی به سالمند سر بزنند.
مهین موجی بیان کرد: سالمندانی هم هستند که علاوه بر اینکه خانواده هایشان به دیدن شان می آیند چند روز در ماه را مرخصی می روند و بعد از بازگشت مجدد با فضای اینجا ارتباط برقرار می کنند و بدون اینکه مشکل خاصی داشته باشند به این شیوه زندگی خود را هماهنگ می کنند.