تهران- ایرنا- کارشناسان شرکت‌کننده در میزگرد پژوهش ایرنا در بررسی تحولات یکسال اخیر در فلسطین و لبنان تاکید کردند: هیچ یک از قطع‌نامه‌های نمادین سازمان ملل، در عمل به جلوگیری از ماشین اشغالگری اسرائیل منجر نخواهد شد. تجربه تاریخی نشان داده جایی که اسرائیل تن به موضوعی داده نه براساس فشارهای بین‌المللی بلکه ملاحظات میدانی و مقاومت بوده است.

بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم اسرائیل ششم مهر ماه به پشتوانه حمایت‌های آمریکا در حالی‌ که برای سخنرانی در هفتاد و نهمین نشست مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک بود، دستور ترور سیدحسن نصرالله دبیرکل حزب الله لبنان را صادر کرد و هواپیماهای این رژیم شامگاه جمعه محلات مسکونی محله حاره حریک در ضاحیه بیروت را به شدت و به صورت پیاپی بمباران کردند. حزب الله لبنان در بیانیه‌ای که روز شنبه ۷ مهر ۱۴۰۳ منتشر شد شهادت سید حسن نصرالله دبیر کل حزب الله لبنان را تایید کرد.

«اسماعیل هنیه» رئیس دفتر سیاسی حماس و مذاکره کننده این جنبش برای توافق آتش بس نیز، بامداد چهارشنبه ۱۰ مرداد که برای حضور در مراسم تحلیف ریاست جمهوری دکتر مسعود پزشکیان به تهران آمده بود، به شهادت رسید. «یحیی السنوار» که اسرائیل معتقد است حملات ۷ اکتبر (۱۵ مهر) را سازماندهی کرد، پس از ترور اسماعیل هنیه در تهران، به‌ عنوان رئیس دفتر سیاسی حماس منصوب شد.
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ۱۰ مهرماه ۱۴۰۳ برابر با اول اکتبر ۲۰۲۴ در اطلاعیه‌ای اعلام کرد که در پاسخ به نقض حاکمیت جمهوری اسلامی ایران در ترور اسماعیل هنیه و نیز ترور سید حسن نصرالله و سردار عباس نیلفروشان، نیروی هوا فضای سپاه با پرتاب ده‌ها موشک بالستیک اهداف مهم نظامی امنیتی را در قلب سرزمین های اشغالی مورد هدف قرارداد.
گروه پژوهش و بررسی‌های خبری ایرنا به مناسب سالگرد هفتم اکتبر رخدادهای خاورمیانه و فلسطین در یکسال گذشته را در میزگردی با حضور «محمد خواجویی» کارشناس مسائل غرب آسیا و مدیر گروه جامعه و سیاست در لبنان مرکز مطالعات استراتژیک خاورمیانه و دکتر «علیرضا مجیدی» کارشناس مسائل غرب آسیا مورد بررسی و تحلیل قرار داد:

در بخش نخست این گزارش، کارشناسان به این موضوع اشاره کردند که اصولا رژیم‌ صهیونیستی در یک سال گذشته از انجام عملیات نظامی در غزه و اکنون در جنوب لبنان چه اهدافی را پیگیری و چه سناریوهای را می‌توان برای اقدامات رژیم متصور شد. همچنین در بخشی از گفت‌وگو به عملیات پیجرها در بیروت و تله اسرائیل برای ترور شهید سید حسن نصرالله پرداخته شد. کارشناسان همچنین گفتند در شرایط کنونی بهترین سناریو برای ادامه درگیری از سوی حزب‌الله کشاندن رژیم به سوی جنگ فرسایشی است.

هزینه _ فایده عملیات ۷ اکتبر

ایرنا: برخی کارشناسان می‌گویند عملیات ۷ اکتبر و طوفان الاقصی هزینه‌های زیادی بر محور مقاومت و از جمله حزب‌الله لبنان وارد کردند؟ نظر شما در این زمینه چیست؟

مجیدی: در مورد عملیات طوفان‌الاقصی دو دیدگاه مختلف وجود دارد، یک گروه آن را پیروزی می‌داند و گروه دیگر معتقد است عملیات حماس هزینه زیادی داشته و محور مقاومت را به سال ۲۰۰۵ برگردانده؛ البته دلایل بنیادینی وجود دارد که می‌توان گفت نه تنها شرایط منطقه و محور مقاومت به پیش از سال ۲۰۰۵ برنخواهد گشت بلکه وارد عصر جدیدی خواهد شدمجیدی: ۷ اکتبر یک سری مواهب و یک سری هزینه‌ها داشت که می‌شود در خصوص آن‌ها صحبت کرد. اگر بخواهیم مواهب عملیات طوفان الاقصی می‌توانیم به این موارد اشاره کنیم.
۱- به تاخیر انداختن پروژه عادی‌سازی بین اعراب و رژیم‌صهیونیستی.
طوفان الاقصی این پروژه را دچار استحاله و قلب واقعیت کرد که این امر به هیچ عنوان موضوع کوچکی نیست .
۲- عقب انداختن بحث الحاق کرانه باختری.
۳- احیای پروژه دو دولتی در فضای سیاسی و داخلی رژیم اسرائیل و همچنین در فضای بین‌الملل به خصوص میان دولت‌های غربی.
۴- تخریب وعده آسیب ناپذیری امنیتی که یکی از ستون‌های اصلی ساختار سیاسی و اجتماعی اسرائیل بود و از سوی سران رژیم بر روی آن تاکید شده است.
۵- پیامدهای بلندمدت عملیات ۷ اکتبر برای وجهه رژیم در میان افکار عمومی جهانیان است.

اما هزینه‌ها هم می‌توان برای آن برشمرد:
۱- اولین ضرر این عملیات آسیب‌های شدیدی است که دولت حماس در یک سال گذشته در جنگ غزه متحمل شده و امکان اداره غزه را در شرایط فعلی برای حماس با مشکلات عدیده‌ای روبرو ساخته است.
۲- ایجاد یک فرصت و کسب بهانه توسط رژیم تا زیرساخت‌هایی را که مقاومت در سال‌های متمادی در غزه بنا کرده بود، تخریب کند.
۳- هدف قرار دادن پایگاه‌ مردمی مقاومت.

در خصوص عملیات طوفان‌الاقصی دو دیدگاه مختلف وجود دارد، یک گروه آنچه اتفاق افتاده را تماما پیروزی می‌بینند و گروهی دیگر معتقدند عملیات حماس برای محور مقاومت هزینه محض بوده و محور مقاومت را به سال ۲۰۰۵ برگردانده است .
البته یک سری دلایل بنیادین وجود دارد که می‌توان گفت نه تنها شرایط منطقه و محور مقاومت به قبل از سال ۲۰۰۵ بازنمی‌گردد بلکه وارد یک عصر جدیدی خواهد شد، زیرا اسرائیل توان تغییر برخی از مولفه‌ها از جمله متغییر جمعیت کنونی غزه، جغرافیای غزه و از همه مهمتر تفکر مقاومت را به هیچ عنوان ندارد. به همین دلیل نمی‌توان گفت عملیات ۷ اکتبر هزینه‌بار محض بوده است.

«علیرضا مجیدی»


موضع‌گیری‌های جهانی هیچ ارزشی برای اسرائیل ندارد

ایرنا: اجازه بدید، ناظر به آینده صحبت کنیم و آن این موضوع است که پس از ترور و شهادت نصرالله می‌توانیم شاهد چه رویدادهایی در منطقه خواهیم بود؟

خواجویی: مساله وجهه در اولویت‌های اسرائیل نیست و اگر هم باشد در اولویت‌های دسته چندم قرار می‌گیرد؛ اولویت اصلی صهیونیست‌ها، امنیت و زمین بوده و این رژیم برای دستیابی به آن حاضر است هر جنایتی انجام دهدخواجویی: ببینید اشاره شد به بعضی از مزایای عملیات هفتم اکتبر. هیچ کدام از این مزیت‌ها تثبیت شده نیست و خیلی از این مزایا حالت موقتی دارد. برای مثال فرایند عادی سازی روابط یک پروژه‌ای است که دولت‌های عربی انگیزه بسیاری دارند تا روابط خود با رژیم را احیا و حل مساله کنند و به همین دلیل نمی‌توان با قطعیت در مورد آن نظر داد و باید اثرگذاری آن را به آینده موکول کرد.
یک سری موضوعات دستاورد نیستند از جمله همین تخریب وجهه اسرائیل در جهان. مگر وجهه جهانی برای رژیم اسرائیل مساله بوده است، مطمئنا خیر. اساسا موضوع وجهه در اولویت‌های اسرائیل نیست و اگر هم باشد در اولویت‌های دسته چندم قرار می‌گیرد، اولویت اصلی اسرائیل مساله امنیت و زمین است و این موضوعاتی است که اسرائیل برای دستیابی به آن حاضر است هر جنایتی هم انجام دهد و اصولا اگر وجهه جهانی برای اسرائیل مهم بود باید شکل دیگری رفتار می‌کرد.
با توجه به رویکرد رژیم، مساله وجهه به‌هیچ عنوان تاثیری در معادلات میدانی فلسطین ندارد. به همین دلیل است که می‌گویم به رسمیت شناختن‌ یکجانبه فلسطین از سوی این‌ دولت‌ها هیچ تغییری در معادلات میدانی و رفتار وحشیانه اسرائیل نخواهد داشت.

هیچ یک از قطعنامه‌های نمادین سازمان ملل و این گونه اقدامات در عمل منجر به جلوگیری از ماشین اشغالگری اسرائیل نخواهد شد. تجربه تاریخی نشان داده جایی که اسرائیل تن به موضوعی داده نه بر اساس فشارهای بین‌المللی بلکه بر اساس ملاحظات میدانی بوده است آن گونه که در سال ۲۰۰۰ این اتفاق افتاد.
ملاحظات میدانی باعث شد اسرائیل مجبور به عقب‌نشینی از جنوب لبنان شود. تمام اقدامات اسرائیل در جهت الزامات امنیتی و احیای خود صورت گرفته. بنابراین این‌ موضوعات را ما به عنوان دستاورد عملیات هفتم اکتبر محسوب نکنیم.
تکرار این واقعیت لازم است که بگوییم هیچ یک از قطعنامه‌ها به‌هیچ عنوان در نوع کنش اسرائیل موثر نیست و تنها چیزی که باعث شد اسرائیل از جنوب لبنان عقب نشینی کند، اقدامات مقاومت بوده است.

«محمد خواجویی»

اهمیت شبکه مقاومت برای تامین امنیت ملی ایران

ایرنا: نقش کشورهای فرامنطقه‌ای به خصوص ایران و ایالات‌متحده در این موضوع را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ به عبارت دیگر نوع ورود ایالات‌متحده چگونه خواهد بود؟ موضوع دیگر خط قرمزهای ترسیم شده ایران در این تنش است. آیا اگر اسرائیل در حملات زمینی خود وارد لبنان شود ایران وارد درگیری تمام عیار خواهد شد؟

مجیدی: من فکر می‌کنم هر تحلیلگر منصفی تصدیق می‌کند بخش مهمی از تامین امنیت ایران ناظر به عملکرد شبکه برون مرزی مقاومت است و در این شبکه برون مرزی حزب الله یک جایگاه محوری خاص دارد که با هیچ ضلع دیگری قابل مقایسه نیست، بنابراین ما برای تامین امنیت ملی ایران نمی‌توانیم نسبت به تخریب حزب‌الله بی‌تفاوت باشیم و این یک موضوع دو سویه است. از سوی دیگر رژیم هم بازی را فقط بازی اسرائیل و لبنان تعریف نمی‌کند سطح دیگری از این تنش و درگیری در واقع نظم منطقه‌ای است.


نکته سوم این است که ایران و مقاومت یک اصطلاحی داشتند تحت عنوان «یگانگی جبهه‌ها» که نوعی پیوستگی را تعریف می‌کند. بالاترین خط قرمز برون مرزی ایران از طرف اسرائیل نقض شد و در منطق حرکتی اسرائیل خط قرمز بعدی باید در داخل مرزهای ایران تعریف می‌شد. آن چه که رفتار اسرائیل را تنظیم می‌کند و می‌تواند پیشروی‌های رژیم را متوقف کند قدرت میدان است و بس.

از دل عملیات‌ رژیم مشخص بود که به دنبال ادامه روند تعارضات به درون مرزهای ایران است ، از طرفی بحث‌های ما از دو دهه قبل این بود که سطح تنش را از مرزهای خود دور کرده و به مرزهای دشمن‌ نزدیک کنیم. وقتی تهدیدات دوباره به سمت مرزهای ایران حرکت می‌کند آن هم از سوی رژیمی که سردمداران آن به صورت رسمی شعار قطع سر اختاپوس را می‌دهند و اکنون به تعبیر سران رژیم در حال قطع بازوهای اختاپوس هستند، چه تضمینی است که این روند ادامه پیدا نکند؟

ایرنا: واکنش ایران به ضربات متعدد اسرائیل به محور مقاومت چه ابعادی می‌تواند داشته باشد؟

مجیدی: ببینید ما توی بحث‌های ایجاد موازنه قدرت برای کنترل رفتار طرف مقابل و برای کنترل سطح تنش که آن را به منطق بازدارندگی تعبیر می‌کنیم، یک سری تئوری‌ها داریم. در ادامه به دو مورد آن اشاره می‌کنم:

۱_ اگر به موقع جواب ندهیم در آینده مجبور به پاسخ‌گویی هستیم زیرا طرف مقابل متوقف نمی‌شود اما هم تاثیر اقدام ما کاهش پیدا می‌کند و هم هزینه بیشتری را باید پرداخت کنیم و این یک قاعده است.

۲_ وقتی دشمن از پاسخ شما مطمئن است حدفاصل فهم آن و اقدام شما یک بازه زمانی ایجاد می‌شود که به آن در اصطلاح «زمان طلایی» گفته می‌شود. یک فرصت طلایی در اختیار طرف مقابل قرار می‌گیرد تا بتواند ضربات بیشتری وارد کند؛ پس قاعدتا در منطق بازدارندگی اقدام در زمان مناسب از درجه اهمیت بالایی برخوردار است. این امر عینا در تقابلات ایران و اسرائیل اتفاق افتاده و فقط یک بحث انتزاعی نبوده، بلکه کاملا انضمامی است. در منطق بازدارندگی باید فاکتور زمان را جدی گرفت و در زمان و مکان مناسب جواب داد؛ حتی یک جواب نمادین. البته پاسخ نمادین تنها پاسخ نیست اما پاسخ نمادین نیز نباید یک پاسخ شکلی و تو خالی باشد. بلکه باید پاسخی موثر بر افکار عمومی و تصمیم‌گیران کشور هدف باشد.
به نظر می‌رسد، در حوادث گذشته باید زودتر اقدام می‌کردیم؛ جمهوری اسلامی مطمئن‌ترین ابزاری که برای اقدام فوری داشت موشک بود. نمی‌گویم که پاسخ باید در موشک محدود می‌شد اما با توجه به فاکتور زمان سریع‌ترین پاسخ عملیات موشکی بود.

اگر به موقع جواب ندهیم در آینده مجبور به پاسخ‌گویی هستیم زیرا طرف مقابل متوقف نمی‌شود اما هم تاثیر اقدام ما کاهش پیدا می‌کند و هم هزینه بیشتری را باید پرداخت کنیم و این یک قاعده استادامه روند ترورها می‌تواند در ایران امتداد یابد

ایرنا: اصولا ترورها یک اقدام امنیتی بود آیا پاسخ امنیتی می‌توانست تامین کننده اهداف ایران باشد؟

مجیدی: عرض کردم فاکتور زمان بسیار مهم است. ما به هر علتی پاسخ امنیتی خود را به ترور شهید هنیه به تاخیر انداختیم و نتوانستیم پاسخ فوری دهیم. از ترور شهید هنیه نزدیک به دوماه می‌گذره تازه سه‌شنبه شب اعلام کردیم که پاسخ ترور را دادیم که آن‌هم باز پاسخ موشکی بود. نکته‌ای که می‌خواهم به آن اشاره کنم این است که جنگ ۳۳ روزه نقطه عطفی در توسعه توان موشکی مقاومت بود و ترور شهید هنیه نقطه عطفی در توان ضربتی اطلاعاتی مقاومت که نمود این موضوع را باید در سال‌های آینده مشاهده کرد.

خواجویی: اگر اجازه دهید من از بحث ایالات‌متحده آغاز کنم. مطمئنا آمریکا سیاست پشتیبانی از اسرائیل را ادامه خواهد داد بدون اینکه خود را به صورت مستقیم درگیر منازعات منطقه‌ای کند و در این شرایط حداکثر بهره‌برداری را از تنش‌های منطقه‌ای خواهد برد. از نظر راهبردی پیروزی اسرائیل در منازعات کلان منطقه‌ای برای ایالات‌متحده از درجه اهمیت بسزایی برخوردار است. به ویژه پس از خروج آمریکا از منطقه غرب آسیا، درآن شرایط طبیعتا اسرائیلی که توانایی نظم دهی و نظم سازی امنیتی در منطقه را داشته باشد برای تامین منافع آمریکا بسیار راه‌گشا است و به همین دلیل بسیاری از این موضع‌گیری‌های مقامات آمریکای شکل نمادین دارد و فاقد هرگونه ارزش راهبردی است.


شرایط دخالت مستقیم ایالات متحده در درگیری‌های میان اسرائیل و محور مقاومت

ایرنا: یعنی به نظر شما آیا آمریکا در حمایت از رژیم وارد جنگ فراگیر خواهد شد؟

خواجویی: اگر در این درگیری اسرائیل به روند ضربه‌پذیری برسد، آمریکا به طور قطع وارد خواهد شد و عمدتا با شیوه هجومی هم وارد می‌شود؛ به شکلی که اجازه ندهد اقدامات و معادلات منطقه‌ای رژیم که تاکنون با یک سری از دستاوردهای حتی تثبیت نشده همراه بوده به سادگی از بین برود.در واقع ایالات‌متحده تمایل به تثبیت ضربات به صورت تدریجی دارد تا از این طریق معادلات کلان امنیت منطقه رقم بخورد.
به طور طبیعی اگر این روند با اخلال روبرو شود و محور مقاومت بتواند با ضرباتی که وارد می‌کند جهت این روند را معکوس کند، در مدل کنش رفتاری آمریکا تاثیر خواهد داشت.

اما در خصوص ایران باید گفت به نظر می‌رسد فقدان مدیریت صحیح روند اتفاقات ما را به نقطه‌ای رساند که هر انتخاب پر هزینه خواهد بود، به ویژه در شرایط پیچیده کنونی.

به عبارتی ایران به نقطه‌ای رسیده که نباید سکوت کند و نباید وارد عملیات گسترده شود. سید حسن نصرالله در چنین روندی ترور شد و ضربه غیرقابل ترمیمی به حزب‌الله وارد شد به شکلی که ساختار مجموعه حزب‌الله را تحت تاثیر قرار داد.
اعتقادم بر این است در مرحله‌ای که می‌توانستیم از دستاوردهای میدانی، قدرت حزب الله و تحرکات یمنی‌ها در ایجاد یک ابزار دیپلماتیک استفاده کنیم و اجازه ندهیم که حزب الله وارد یک پروسه تضعیف تدریجی شود. در واقع نباید می‌گذاشتیم که حزب‌الله و حماس تضعیف شوند که در نتیجه آن ایران در مساله درگیر شود. مساله ایجاد نظم امنیتی جدید در منطقه است. واکنش ایران در واقع ایجاد اخلال در پروژه اسرائیل در ساخت و معماری جدید امنیتی منطقه است اما باید مراقبت کرد که اقدامات تا چه حد می‌تواند موثر باشد.

دلیل این تردیدها اینست که مدل اقدام نظامی ایران را در چه بستری تحلیل کنیم. زمانی شما اقداماتی برای ورود به یک جنگ فراگیر انجام می‌دهید که مسلما مدل و نوع کنش ایران در عملیات‌های موشکی خود نشان می‌دهد که اساساً انتخاب ایران جنگ فراگیر نیست.
مدل دوم مواجهه این است که شما به شکلی ضربه وارد کنید که منجر به پاسخ نشود یعنی از قواعد بازدارنده پیروی کنید که به نظر می‌رسد مدل ورود ایران به تنش با اسرائیل از قاعده دوم تبعیت می‌کند. اما سوالاتی هم وجود دارد که این نوع عملیات‌ چه میزان بازدارندگی ایجاد می‌کند و آیا سبب بالا رفتن سطح تهدیدات طرف مقابل می‌شود؟

موضوع این است که ایران در حوزه موشکی دارای مزیت است. اسرائیل هم دارای نیروی هوایی است که امکان پیشبرد عملیات‌ پیچیده هوایی را به رژیم می‌دهد.

مساله مهم بعدی قدرت تاب آوری جامعه دو طرف است . عملیات نظامی تنها زمانی ارزشمند است که بازدارندگی ایجاد کند ، نباید خود را گرفتار تحلیل نادرست نکنیم . باید روی زمین تحلیل کرد و اثربخشی هر نوع عملیات را در بازدارندگی آن سنجید.

حرف من یک چیز است، باید هر نوع اشتباه محاسبات در این زمینه را به حداقل رساند و بر روندها و اتفاقات تحلیل درست داشت و محور مقاومت نیز باید خطای محاسبات به طور مستمر بررسی و اصلاح لازم را انجام دهد.
خواجویی: مهمترین راهکار ایجابی برای مواجهه بهتر با اسرائیل، احیای مقاومت فرسایشی است. اینجا میدان بازی ما و اضلاع دیگر محور مقاومت است. استراتژی ایران باید مبتنی بر مهار تدریجی اسرائیل باشد. این الگو در طول سال های اخیر منجر به این شد که اسرائیل در تنگنا قرار بگیردمهمترین راهکار ایجابی برای مواجهه بهتر با اسرائیل، احیای مقاومت فرسایشی است. اینجا میدان بازی ما و اضلاع دیگر محور مقاومت است. استراتژی ایران باید مبتنی بر مهار تدریجی اسرائیل باشد. این الگو در طول سال های اخیر منجر به این شد که اسرائیل در تنگنا قرار بگیرد.
با این روش می توان مانع از این شد که اسرائیل فرصت کند تا از لاک خود خارج شود. این وضعیت مستلزم بازسازی گروه های مقاومت است که البته اکنون در شرایط پیچیده و دشواری قرار داریم.
از سوی دیگر ایران باید به سمت مدیریت تنش با اسرائیل برود. مدیریت تنش به معنای تعیین محدوده تنش و جلوگیری از تبدیل آن به یک جنگ گسترده است. این وضعیت نیازمند ابزارهای دیپلماتیک بویژه در قبال غرب و مشخصا آمریکاست.
ارتباطات خوب دیپلماتیک با کشورهای منطقه بویژه کشورهای عربی یک ضرورت حیاتی بویژه در این برهه است. نباید گذاشت که اسرائیل از این کشورها برای خود یارگیری کند و یک جبهه ضد ایرانی را شکل دهد.

شرایط ایجاد بازدارندگی

مجیدی: فرصت خوبی است که در خصوص موضوعات بازدارندگی صحبت شود. در این زمینه باید بیشتر صحبت کرد، این موضوع جای حرارت ،شعار و این صحبت‌ها نیست . اتفاقاً باید در این خصوص بسیار فنی و دقیق بود.
اما نکته‌ای که باید حتما به آن اشاره کنم این‌ است که اگر ایران قدرت بازدارندگی نداشت، نحوه رفتار و کنش اسرائیل نسبت به ایران این گونه نبود. این موضوع بسیار واضح است، چند موضوع را به صورت تئوریک توضیح ‌می‌دهم.
هدف در قواعد بازدارندگی نه سامانه پدافندی ، نه سایت نظامی، نه زیر ساخت‌های و نه حتی جمعیت دشمن است. هدف دو چیز است؛ محاسبات مسئول و جهت‌گیری ذهنی بدنه جامعه. اینکه ما بدون هیچ سندی بگویم از ۲۰۰ موشک شلیک شده فقط تعدادی اصابت داشته است و براساس آن بخواهیم اصل عملیات را زیر سوال ببریم، این درست نیست.

در منطق بازدارندگی یک بحثی داریم به نام «مواجهه تنش‌ها». برخی اعتقاد دارند که منطق بازدارندگی قبل از شروع جنگ قابلیت استفاده دارد، در صورتی که زمان استفاده از قاعده بازدارندگی قبل از جنگ فراگیراست.
ایجاد موازنه برای رسیدن به نقطه‌ای که یک تعادل نسبی برقرار شود و تنش در آن نقطه مهار شود به این معنی بازدارندگی منطقش یک فرایند گام به گام است، در گام اول سنجیده می‌شود که در گام دوم چگونه باید عمل کرد و چگونه تصمیم گرفت. در عملیات وعده صادق ۱ ما از موشک‌های کروز، انواع پهباد و بعضا موشک‌های بالستیک استفاده کردیم، اما براساس تحلیل عملیات گام یک، در وعده صادق۲ عمدتاً موشک‌های بالستیک هایپرسونیک مورد استفاده قرار گرفت.

مجیدی: هدف قواعد بازدارندگی نه سامانه پدافندی ، نه سایت نظامی، نه زیر ساخت‌ها و نه حتی جمعیت دشمن است. هدف دو چیز است محاسبات مسئول و جهت‌گیری ذهنی بدنه آن جامعه

اصولا استفاده از این مدل موشک‌ها دو کارکرد مهم دارد؛
۱- ایجاد رعب
۲- از دور خارج کردن سیستم دفاع هوایی

براساس اسناد و فیلم‌های منتشره از داخل سرزمین‌های اشغالی شاهد دست‌یابی به هر دو هدف در عملیات وعده صادق ۲ بودیم. اصولا قاعده عمل گام به گام در منطق بازدارندگی همین است. اگر تجاوزات رژیم تداوم پیدا کند گام‌های بعدی می‌تواند شدیدتر باشد.

سوالی که پیش می‌آید این است که آیا ما به سمت تنش بیشتر حرکت کردیم؟ در واقع ما یک سرفصلی داریم با مضمون «تنش‌زایی برای تنش‌زدایی» یا همان ایجاد تنش محدود برای ممانعت از جنگ بزرگ‌تر.
اسرائیل در تاریخ خود به جز با قدرت میدان متوقف نشده. زمانی که رژیم پیشروی کرد و تمام عناصر برون مرزی مارا به شهادت رسانده بود قاعدتا در ادامه همان روند به پشت دروازه‌های کشور می‌رسید.
باید چه اتفاقی رخ می‌داد، قاعدتا باید دشمن را متوقف می‌شد. توانمان کجاست؟ اتفاقاً توان بازدارندگی داریم و «وعده صادق ۱» مثال بسیار خوبی است. رژیم پس‌ از آن تنها یک پدافند را در اصفهان زد و بر روی همان هم خیلی مانور تبلیغاتی نداد و آمریکا فوراً با ایجاد تماس‌های دیپلماتیک از طریق واسطه‌ها سعی در کاهش تنش در منطقه کرد.

ما وقتی داریم راجع به توان نظامی کشور حرف می‌زنیم باید تمام موضوعات را کنار هم ببینیم. نیرو هوای خیلی مهم است و شکی در آن نیست اما مولفه‌های دیگری هم وجود دارد. ما در گام دوم و نه در گام دهم کاری کردیم که واقعاً در مسئولان مهم اسرائیلی ترس را کاملا می‌توان مشاهده کرد. این واقعیت نه ذهنی، نه شعار، نه قصه و نه چیز دیگر، بلکه واقعیت جاری است.

لزوم دخالت ایران برای معماری نظم امنیتی جدید منطقه غرب آسیا

ایرنا: آیا واکنش ایران به حملات اسرائیل اقدامی در جهت ساخت نظم جدید امنیتی در منطقه بوده است؟

خواجویی: بله کاملاً موافقم، ایران به دلیل نگرانی از پیشروی‌ اسرائیل پس از حملات علیه حماس و حزب الله به سوی نظم جدید امنیتی مدنظر خود، در منطقه اقداماتی را انجام داد، اما باید ابزارها را در این زمینه سنجید. ایران می‌داند که باید پاسخ دهد اگرچه می‌تواند آسیب‌زا هم باشد و در ادامه چنانچه بتوان با اقدامات سایر اجزای محور مقاومت رژیم را درگیر یک جنگ فرسایشی کرد این روند تغییر می‌کند.

مجیدی : جواب مشخص است ایران باید جواب دهد در همان منطق گام به گام. همیشه گام بعدی را نسبت به گام قبلی می‌سنجند. در وعده صادق یک ما جواب گرفتیم و اتفاقاً دست بالاتر را ایران پیدا کرد. الان هم باید منتظر باشیم و واکنش رژیم را ببینیم.

ایرنا: آیا وجود شخص نتانیاهو در بروز شرایط بحرانی کنونی یک سال گذشته در منطقه بیشتر موثر بوده یا این موضوع صرفا مرتبط با ذات و ماهیت رژیم صهیونیستی است؟

خواجویی : ترکیبی از هردو، بخشی از این قضیه که رخ داده مربوط به دولت و ساختار دولت در اسرائیل است. الزامات احیای قدرت بازدارندگی که در هفتم اکتبر مخدوش شده بود سبب شد تا این رژیم دست به اقدام بزند تا قدرت از دست رفته را احیا کند. اما در باقی موارد مانند نوع سیاستی که در قبال جنگ غزه در پیش گرفته شد، نوع مدیریت جنگ غزه، به آتش‌بس رسیدن یا نرسیدن، نوع تقابل با حزب الله داشتند، شاید اگر یک شخصیت دیگری در اسرائیل برسر کار بود در خصوص حزب الله به همین حد بسنده می‌کرد که حزب الله ناگزیر شود جنگ رامتوقف کند و به همان ترتیبات سال ۲۰۰۶ برگردند.
در مورد ایران نیز به باور من این بخش از سیاست فشار و تضعیفی که پیش گرفته شد تنها از عهده نتانیاهو برمی‌آمد. بنابراین در جایی که مربوط به سیستم و احیای قدرت بازدارندگی است، تفاوتی میان اشخاص وجود ندارد اما معتقدم در جزئیات و در مورد برخی سیاست‌های خاص از جمله ایجاد نظم جدید امنیتی یا گسترش ابعاد جنگ در منطقه تفاوت‌های عمده‌ای وجود دارد . در عملکرد نتانیاهو و یائیر لاپید و یا نفتالی بِنت تفاوت وجود دارد.

مجیدی :بله بنده هم موافقم یعنی کاملا مطالب بیان شده را درست می‌دانم.