تهران- ایرنا- شاید اغراق نباشد اگر بگوییم ایالات متحده برای مقابله با هیچ کشوری به‌اندازه ایران تلاش نکرده و از راه‌های گوناگون استفاده نکرده است. تحریم، تهدید نظامی، شورش، تلاش برای انقلاب رنگی، تقویت تروریسم، جنگ، ترور، تلاش برای کودتا و موارد مختلف دیگر.

چرا ایالات متحده ایران را تحریم کرده است؟ چرا با توسعه ایران مخالفت می‌کند؟ چرا از صدام در مقابل ایران حمایت کردند؟ این چراها و صدها چرای دیگر به منازعه ایران و آمریکا در طول دهه‌های اخیر باز می‌گردد. البته داستان شروع منازعه ایران و ایالات متحده به‌شیوه‌های مختلفی روایت شده است. برخی شروع آن‌ را به تسخیر سفارت آمریکا در تهران نسبت می‌دهند؛ آن‌ها معتقدند تسخیر سفارت آغازگر مخالفت‌ها با جمهوری اسلامی بوده و اگر نبود این حادثه، مشکلات ایران و آمریکا نیز شروع نشده بود.
اما اگر چنین ادعایی را بپذیریم تکلیف قطع‌نامه «جاویتس» چه می‌شود؟ این قطع‌نامه نخستین قطع‌نامه تحریمی آمریکا علیه ایران است که توسط سنا و پیش از وقوع حادثه تسخیر سفارت آمریکا توسط دانشجویان تصویب شده است.
(چند روز بعد از انقلاب اسلامی، یک تاجر یهودی به اتهام «جاسوسی به نفع دولت غاصب صهیونستی اسرائیل» با دستور حاکم شرع اعدام شد؛. چند روز بعد از این واقعه، با پیشنهاد یک سناتور یهودی به نام «جاکوب جاویتس»، قطعنامه حقوق بشری علیه جمهوری اسلامی در مجلس نمایندگان آمریکا تصویب شد.)

عده‌ای دیگر معتقدند مقابله و مخالفت آمریکایی‌ها با ایران به برنامه اتمی ایران باز می‌گردد. ایالات متحده نمی‌خواهد ایران اتمی باشد و ایران با حفظ ظرفیت غنی‌سازی خود، پتانسیل دسترسی به تسلیحات اتمی را دارد. در نتیجه آمریکا ایران را تحریم کرده و با جمهوری اسلامی مخالفت می‌کند. اما این گروه نمی‌توانند به این مساله پاسخ دهند که چرا این خصومت‌ها پس از برجام نیز ادامه یافته است؟ در حالی که ایران در بخش هسته‌ای فقط در حوزه صلح‌آمیز فعالیت دارد و حتی بخش مهمی از برنامه اتمی خود را تعلیق و محدود کرده، چرا اصطلاح فشار حداکثری از سوی دولت آمریکا علیه ایران ابداع می‌شود؟‌

رهبر معظم انقلاب در یکی از سخنرانی‌های اخیر خود به این نکته اشاره کردند که جمهوری اسلامی با نظم نوین جهانی و سلطه آمریکا مخالف است. به نظر می‌رسد همه دشمنی ایالات متحده با ایران، به اثرگذاری ایران بر نظم جهانی بازمی‌گرددبنابراین این‌گونه تلقی می‌شود که این مساله نیز مانند مسائل دیگر، فقط بهانه‌ای از سوی ایالات متحده برای دشمنی با ایران است و تناسبی با اصل ماجرا ندارد. پس علت این همه هجمه چیست؟ چرا ایالات متحده از هر تلاشی برای تقابل و تغییر حکومت و .. در ایران دریغ نمی‌کند؟

نزاع برای سردمداری نظم جهانی
به نظر می‌رسد همه چیز را باید در عنوان کتاب کسینجر، که یک فصل کامل را هم به ایران اختصاص داده، باز می‌گردد؛ یعنی نظم جهانی. چیزی که در حال حاضر ایالات متحده سردمدار رهبری آن است. نظم امنیتی_سیاسی چیزی است که همواره منازعه بین دولت‌ها و حتی امپراتوری‌ها را ایجاد کرده؛ دو جنگ جهانی برای تغییر در همین نظم به وقوع پیوست و جنگ سرد نیز به دلیل نزاع بر سر نظم جهانی اتفاق افتاده است.

همه دولت‌ها تلاش می‌کنند نقش موثری در نظم جهانی داشته باشند زیرا دولتی که نقش پررنگتری در این نظم دارد، امنیت بیشتری داشته و مسیری هموارتر برای توسعه خواهد داشت. بنابراین طبیعی است که نزاع اصلی میان قدرت‌های بزرگ بر سر نظم جهانی و شیوه توزیع قدرت در جهان باشد. آمریکا دولتی است که تلاش می‌کند خود را در نوک هرم توزیع قدرت به‌عنوان هژمون جهان حفظ کند.

رهبر معظم انقلاب در یکی از سخنرانی‌های اخیر خود به این نکته اشاره کردند که جمهوری اسلامی با نظم نوین جهانی و سلطه آمریکا مخالف است. به نظر می‌رسد همه دشمنی ایالات متحده با ایران، به اثرگذاری ایران بر نظم جهانی بازمی‌گردد.
این اتفاق در سه مرحله روی داده است:

۱_ نخستین مرحله، پایان‌دادن به تسلط ایالات متحده بر ایران بود که توسط جمهوری اسلامی انجام شد. انقلاب اسلامی از اساس با شعار مقابله با سلطه‌ قدرت‌های بزرگ به‌ویژه آمریکا به وقوع پیوست. درک اهمیت ایران برای آمریکا با رجوع به نقل قول‌های مقام‌های آمریکایی روشن می‌شود.
برای مثال «جیمی کارتر» رئیس‌جمهوری وقت آمریکا در مورد نقش «ایران پهلوی» در کتاب خاطراتش می‌نویسد: «من نیز مانند دیگر رئیسان‌جمهوری آمریکا بر این باور بودم که شاه برای ما هم‌پیمان قدرتمندی است. حفظ روابط حسنه با عربستان و مصر و فروش نفت به اسرائیل در حالی که اسرائیل از سوی اعراب تحریم شده بود، حکایت از قابلیتی در وجود شاه داشت و این قابلیت برای من قابل ستایش بود.»

در واقع ایران دژ مستحکمی برای ایالات متحده محسوب می‌شد که از طریق آن می‌توانست نظم منطقه غرب آسیا را مطابق میل خود حفظ کند. به عقیده آمریکایی‌ها، حل منازعه اعراب و اسرائیل نیز به حفظ سلطه ایالات متحده بر ایران بستگی داشت. با وقوع انقلاب اسلامی، این قابلیت از آمریکایی‌ها گرفته و ایران به کشوری مستقل تبدیل شد که دیگر حاضر نبود بخشی از پازل آمریکا برای نظم منطقه باشد.

به عقیده آمریکایی‌ها، حل منازعه اعراب و اسرائیل به حفظ سلطه ایالات متحده بر ایران بستگی داشت. با وقوع انقلاب اسلامی، این قابلیت از آمریکایی‌ها گرفته و ایران به کشوری مستقل تبدیل شد که دیگر حاضر نبود بخشی از پازل آمریکا برای نظم منطقه باشد انقلاب اسلامی، محاسبات آمریکایی‌ها در مورد منطقه غرب آسیا را با اخلال مواجه کرد به همین دلیل، از همان ابتدا با مخالفت آمریکایی‌ها مواجه شد؛ اما این پایان ماجرا نبود. در طول این سال‌ها همواره مخالفت با جمهوری اسلامی از سوی ایالات متحده افزایش یافته است. علت افزایش فشارها را می‌توان در این مساله دید که جمهوری اسلامی نه تنها ایران را از سیطره آمریکایی‌ها خارج کرده بلکه به عنوان یک موجودیت الهام‌بخش در منطقه عمل کرده است.

۲_ از همان ابتدا نیز روشن بود انقلاب اسلامی ایده‌هایی داشت که قابلیت تسری داشته و می‌تواند بر ملت‌های دیگر اثرگذار باشد. دیری نپایید که با شکل‌گیری جنبش‌های اسلامی و یا گسترش فعالیت‌های آنها، خطر جمهوری اسلامی بیشتر احساس شد. حالا دیگر صحبت از دست دادن ایران نبود بلکه بیم آن می‌رفت که همه منطقه از سلطه‌ ایالات متحده خارج شود. اتفاقی که به نظر می‌رسد در حال حاضر در حال رخ دادن است.

اکنون منطقه غرب آسیا به زمین بازی شبکه مقاومت تبدیل‌شده که تلاش دارد با سلطه آمریکا در منطقه مقابله کند. در حالی که تا چند دهه پیش، نظم منطقه غرب آسیا به خواست ایالات متحده پیش می‌رفت امروز نمی‌توان چیزی را بدون محور مقاومت تصور کرد.

امنیت و نظم امنیتی در غرب آسیا حالا با بازیگری ایران و هم‌پیمانان شبکه مقاومت تعیین می‌شود. علت حمایت بی‌چون و چرای ایالات متحده از اسرائیل در طول یک سال اخیر نیز همین مساله است. آمریکا می‌خواهد با تضعیف اعضای شبکه‌ مقاومت، بار دیگر سلطه خود را بر غرب آسیا اعمال کند. بنابراین، علاوه بر قطع سلطه آمریکا بر ایران، جمهوری اسلامی با مشارکت اعضای شبکه مقاومت توانسته سلطه‌ آمریکا بر منطقه را نیز کاهش دهد. این مساله‌ برای آمریکایی‌ها قابل تحمل نبوده و اینجا نیز پایان ماجرا نیست.

سه دهه پیش «برژینسکی» مشاور امنیت ملی کارتر در کتابش با عنوان «صفحه شطرنج» پیش‌بینی جالبی کرده بود که به نظر می‌رسد در حال حاضر به حقیقت تبدیل شده است. او گفته بود: «احتمالا خطرناک‌ترین سناریو، تشکیل یک ائتلاف عظیم متشکل از چین، روسیه و احتمالا ایران خواهد بود که یک ائتلاف ضد هژمونیک تشکیل خواهند داد.» این مساله به این معنی است که ایران به یکی از ستون‌های ضد هژمونی در جهان تبدیل شده است.

۳_ اگر تا سال‌های گذشته ایالات متحده فقط تسلط خود بر غرب آسیا را از دست داده بود، اکنون ایران با همکاری دیگر دولت‌ها در حال به چالش‌کشیدن قدرت ایالات متحده در سراسر جهان است. این سه مرحله یعنی خروج ایران از عنصر حافظ نظم آمریکایی در غرب آسیا، کاهش سلطه آمریکا در منطقه غرب آسیا و مقابله ایران با کمک دیگر دولت‌ها در برابر هژمونی آمریکا، توضیح می‌دهند که چرا ایالات متحده با جمهوری اسلامی مخالف است و همه تلاش خود را برای مقابله با آن می‌کند.

*حسین مهدی‌تبار _ تحلیلگر روابط بین‌الملل

منابع:

https://www.foreignaffairs.com/iran/irans-order-chaos-suzanne-maloney
https://www.economist.com/international/۲۰۲۴/۰۹/۲۲/a-new-quartet-of-chaos-threatens-america