به گزارش ایرنا؛ هزاران نفر از مردم خطه شهیدپرور ملایر روزها و شبهای خود را در جبهه و جنگ گذراندهاند که مملو از خاطرات ناب دلاورمردی، اخلاص و ایستادگی قهرمانانی است که هر برگ این خاطرات برای ما درس ایثار و شجاعت است و نباید غبار فراموشی روی آنها بنشیند.
«محسن زمانی» یکی از یادگاران دفاع مقدس و معلمان نامی ملایر است که با گذران بیش از ۶ دهه از عمر باعزت خود، درسهای بزرگی از جنگ تحمیلی و رشادتهای رزمندگان در خط مقدم دارد و روزهای به یادماندنی را در کنار فرماندهان بزرگی همچون «حاج احمد متوسلیان» و «حاج ابراهیم همت» سپری کرده و تنها آموزش یک عملیات «فتحالمبین» از او، برای همه سالهای تدریس ما کافی است.
همان عملیات غرورآفرینی که رزمندگان رشید اسلام نوروز ماندگاری را در سال ۱۳۶۱ به مردم ایران هدیه دادند و با آزادسازی بخشهایی از مناطق اشغال شده در جبهه جنوبی، این مناطق را از تسلط دشمن بعثی عراق خارج کردند و امروز عملیات «فتحالمبین» بر تارک این سرزمین میدرخشد و «محسن زمانی» نیز در این فتح عظیم نقش خود را به خوبی ایفا کرد.
در همین رابطه گفتگویی تقصیلی با «محسن زمانی» یکی از یادگاران دفاع مقدس و نقشآفرینی و خاطرات او در عملیات «فتحالمبین» داشتیم که در پی میخوانید:
ایرنا: از خودتان بگویید و اینکه چرا دفاع مقدس هر روز اثرگذاری و بزرگیاش بیشتر میشود؟
زمانی: من سال ۱۳۳۹ در شهرستان ملایر متولد شدم و سال ۱۳۵۸ به استخدام آموزش و پرورش درآمدم، در سن ۲۲ سالگی در یک ماموریت ۶ ماهه وارد سپاه پاسداران شدم و دوباره به آموزش و پروش برگشتم و بهصورت معلم بسیجی فعالیت خود را تا بازنشستگی ادامه دادم.
جنگ تحمیلی درسهای بزرگی برای هر یک از ما دارد، ما در این جنگ نابرابر آزمون تسلیمناپذیری در برابر ظلم با تاسی از حضرت اباعبدالله الحسین(ع) دادیم و سربلند بیرون آمدیم، دفاع مقدس خاطره انسانهای بزرگی است که برای دفاع از ارزشهای این نظام و انقلاب و اسلام یک لحظه درنگ نکردند و در مقابل دشمن بعثی تا آخرین نفس ایستادند.
بدون شک تاریخ گهربار هشت سال ایثار، جانفشانی و دلاورمردی مردان مرد روزگار تکرارنشدنی است، مردان مردی که در سایه رهبری امام راحل با وحدت و همدلی و با اراده مثالزدنی بر دشمنان فائق آمدند و توانستند ایران عزیز را به قلههای موفقیت و افتخار برسانند.
ایرنا: چه عاملی باعث شد کلاس درس را رها کنید و در دفاع مقدس حضور یابید؟
زمانی: همان ندایی که از سوی رهبر کبیر انقلاب تمام جوانان و نوجوانان این مملکت را برای دفاع از وطن فراخواند، به گوش من نیز رسید و با تمام وجودم برای حضور در جبهه حاضر بودم، بودن در کنار غیورمردانی که برای حفظ ذره ذره این خاک خون دادند.
بر ما تکلیف بود که در این برهه از زمان از کشور در مقابل دشمن با بن دندان مسلح دفاع کنیم، کلاس درس هم برای من از اهمیت بالایی برخوردار بود، اما زمان اقتضا میکرد که با پا در رکاب امام راحل و دیگر رزمندگان، پاسخ کوبندهای به دشمن بدهیم، لحظههای غرورآفرین پیروزی قطعا برای همه ما شیرین است و من دوست داشتم این لحظهها را تجربه کنم.
ایرنا: از مهمترین عملیاتی که در آن حضور داشتید، بگویید؟
زمانی: با گذشت ۲ سال از جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و اشغال بخشهایی از مناطق کشورمان، بیش از هر زمان دیگر ضرورت آزادسازی بخشهای اشغالی و راندن دشمن به آن سوی مرزها احساس میشد و برنامهریزیها برای انجام یک عملیات با استحکام بالا و امکان موفقیت بیشتر میان فرماندهان جنگ آغاز شد و عملیات فتحالمبین رقم خورد و من نیز افتخار داشتم در این عملیات حضور پیدا کنم.
این عملیات در دوم فروردینماه سال ۱۳۶۱ در جغرافیایی به وسعت ۲ هزار و ۵۰۰ کیلومتر در جبهه جنوب ایران آغاز شد و تا روز دهم فروردین به طول انجامید؛ چهار مرحله داشت و در واقع این عملیات فتحالفتوح آینده عملیاتها و پیشرفت دفاع مقدس بود و آثار و نتایج ارزشمندی به همراه داشت.
عملیات فتحالمبین اولین عملیات سازمانیافته سپاه بود؛ قبل از این عملیات، سپاه سازمانی نبود و سازمان رزم نداشت، مقر واحدهای رزم عملیات فتحالمبین پادگان دوکوهه در منطقه اندیمشک بود و برای این عملیات روزی دو سه هزار نفر سازماندهی و اعزام میشدند.
ایرنا: دستاورد عملیات فتحالمبین برای پیشبرد ادامه جنگ به نفع ایران و علت گستردگی آن چه بود؟
زمانی: یکی از آثار و نتایج این عملیات سازماندهی نیروهای بسیج بود که تا آن موقع انجام نشده بود؛ در واقع عملیات فتحالمبین تنها عملیاتی بود که با آن وسعت مناطق اشغال شده آزاد شد و مدت عملیات و مراحل پیشرویها در آزادسازی بینظیر بود، نسبت شهدای ما با کشتههای دشمن در عملیات شاید یک به ۱۰ باشد و دشمن تلفات زیادی داشت، در ابتدا کار کمی کند پیش می رفت اما صبح روز عملیات روحیه دشمن ضعیف شده بود و سازمانش از هم پاشیده شده بود.
تا قبل از عملیات فتحالمبین، سپاه از نظر تجهیزات در واحدهایی همچون توپخانه و ادوات امکانات زیادی نداشت و عملیاتی که با آن وسعت انجام شد، طبیعتا غنایم زیادی هم به دست آمد و سپاه اولین واحدهای رزم توپخانه و زرهی را با غنایمی که بهدست آورده بود، سازماندهی کرد.
در نتایج این عملیات همین بس که بگویم عملیات بیتالمقدس زاییده عملیات فتحالمبین است چراکه در فاصله کمتر از دو ماه بعد از عملیات فتحالمبین انجام شد. این عملیات حدود ۱۰ روز یا بیشتر به طول انجامید، علت اینکه میگویم آزادسازی خرمشهر نتیجه عملیات فتحالمبین است اینکه در این فاصله کوتاه اکثر نیروهای بسیج اعزام شده در فتحالمبین در عملیات بیتالمقدس هم شرکت کردند و به فاصله کوتاه این دو عملیات صورت گرفت، نیروهای آن اکثرا مشترک بودند و همچنین سازماندهی و حجم تجهیزات بیشتر شد، باید گفت عملیات فتحالمبین و بیتالمقدس دو برادر دو قلو هستند که فتحالمبین برادر بزرگتر است.
دلیل دیگر گستردگی این عملیات حضور نخبگان فرماندهی سراسر کشور بود، وقتی برگه ماموریت خود را برای حضور در این عملیات گرفتم و خودم را به پادگان دو کوهه معرفی کردم، به تیپ محمد رسولالله(ص) که فرمانده آن «حاج احمد متوسلیان» و رئیس ستاد تیپ نیز «حاج ابراهیم همت» بود، رفتم.
آن موقع تیپهای دیگر از جمله تیپ ولیعصر(عج) نجف اشرف، امام حسین(ع) بود که یکی از نخبگان سپاه فرماندهی هر یک را بر عهده داشتند و عملیات بین سپاه و ارتش مشترک بود و فرماندهی عملیات سپاه را نیز «محسن رضایی» بر عهده داشت.
ایرنا: بیشتر از خاطرات خودتان در این عملیات و حضور رزمندگان همدانی و ملایری بگویید؟
زمانی: آن موقع فرماندهان رده بالا با توجه به شناختی که داشتند، فرماندهان رده پایین را انتخاب میکردند، «حاج احمد متوسلیان» شهید «حسین شهبازی» را از همدان بهعنوان معاون خودش انتخاب کرده بود، تعدادی از بچههای همدان و ملایر در این عملیات حاضر بودند، من و شهید «صادق عنبری»، شهید «جلیل قاسمی»، «شهید فرهادی» و «علیمحمد اکبری» از رزمندگان ملایری و شهید «حبیبالله مظاهری» از همدان را به خاطر دارم که عملیات فتحالمبین حضور داشتند.
در مرحله دوم و سوم عملیات که از خط اصلی یعنی جاده دهلران جدا شده بودیم و به سمت مرز حرکت میکردیم، گاهی اوقات پیش میآمد که دشمن پا به فرار گذاشته و ما به دو میرفتیم و دشمن را دنبال میکردیم، در یکی از مراحل عملیات به ما گفتند برای پاکسازی منطقه به محلی در نزدیکی تنگه ابوغریب برویم که دشمن آنجا را خالی کرده بود، شب به آنجا رسیدیم، نیروهای ما در سنگرهای مجهز عراقیها بدون هیچ ترس و با روحیه نشستند و استحمام و استراحت کردند.
قبل از ساعت چهار صبح بیسیم زدند که سریع خودتان را به تنگه ابوغریب برسانید، فاصله تا آنجا سه ساعت راه بود، ماشین هم نداشتیم و با یک سازماندهی مجدد راه افتادیم که وقت نماز شد، بچههای بسیجی گفتند نماز دارد قضا میشود، قبلا آموزش دیده بودیم که حین حرکت چطور نماز بخوانیم، با آن نقشهخوانی که داشتیم قبله را پیدا کردیم، همه رزمندگان قامت بستند و حین حرکت نماز را خواندیم و برای اولین بار بود که اینطور نماز میخواندیم.
به تنگه ابوغریب رسیدیم، اولین حرکتی که دشمن انجام داده بود فرستادن هواپیماهایش در آن منطقه برای بمباران بود و گفتند که تانکهایشان نیز پشت سر هواپیماهایشان میآید، ارتش ما نیز در آن مکان مستقر بود، وقتی رسیدیم هواپیماهای دشمن نیز رسیدند و کل منطقه را بمباران کردند، یکی از سرهنگهای ارتش که مردی متدین و دلسوز بود با دیدن آن وضعیت بالای تپه خاکی رفت و با صدای بلند و با اضطراب و نگرانی به رزمندهها اعلام کرد «بچهها هواپیماها آمدند؛ متلاشی شوید»؛ یکی از رزمندگان بسیجی از جایش بلند شد و با خنده گفت: "جناب سرهنگ بفرمایید متفرق شوید نه متلاشی" و بچهها همه شروع به خندیدن کردند.
در پیشرویهایی که در آن منطقه داشتیم، در سمت چپ جاده دهلران به موضعی رسیدیم که باید سنگر میگرفتیم، شب گذشت فردا نزدیک ظهر «حاج احمد متوسلیان» فرمانده تیپ با جیپ رسید و به من گفت که از حالا تا فردا ظهر این موقع شما یک کاغذ بگیرید و هر که از آنجا وارد و خارج شد، گزارش را بفرستید و فردا ظهر گزارش را به من بدهید، این کار انجام شد و پس از آن یک گروه گشت و شناسایی را به آن محل فرستادند، از دور دیدیم موشکها را به دوش گرفتند و میآورند، نزدیک که رسیدند دیدیم لولههای پولیکا سبکی هستند که به صورت ماکت موشک درآوردهاند، خیلی تعجب کردیم، قبل از آن حتی از نزدیک شدن به آنها هم میترسیدیم و خیال میکردیم خطرناک است، اما رزمندهها حتی از موشک هم نمیترسیدند و روحیه بالایی داشتند.
ایرنا: از رزمندگان استان همدان چه کسی در عملیات فتحالمبین به شهادت رسید؟
زمانی: با شهید «صادق عنبری» در یک واحد بودیم و منطقهای که مورد عملیات ما بود، موضعی بود که به صورت پدافندی ارتش عراق بود؛ در حین عملیات بیسیم زده شد که از قسمت سرتپه محاصره شدهایم، تعجب کردیم که در شناسایی قبل عملیات پشت نیروهای ما چیزی نبوده است، به نیروهای سر تپه فقط گفتیم اگر میتوانید خودتان را عقب بکشید، شهید عنبری را به آن منطقه اعزام کردند تا به نحوی خودشان را بیرون بکشند.
جریان از این قرار بود که نیروهای عراقی در پشت تپه کمین کرده بودند و از بالا دیده نمیشدندو نیروهای در حال عبور ما را از پشت محاصره کرده بودند، درگیریها تمام و صبح وقتی هوا روشن شد و به سر تپه رفتیم، بعد از پاکسازی متوجه شدیم «صادق عنبری» شهید شده است، از رزمندههایی که زخمی شده بودند نحوه شهادت او را پرسیدیم، گفتند چون عقب نتوانستیم بیاییم و از پشت محاصره شدیم، از آنجا که صادق معاون گروهان بود و به نیروها دستور میدهد عقب نروند، چراکه از سوی دشمن محاصره میشدند، خودش اللهاکبر میگوید، نارنجک به خودش بسته و بچههای بسیج هم پشت سرش حرکت میکنند، صادق اولین کسی بود که در همان مرحله اول و شب اول عملیات شهید شد.
و سخن آخر:
زمانی: خاطرات و صحنههای دفاع مقدس هرگز تمامی ندارد و باید برای نسل جوان امروز بازگو شود، شاید گذر زمان غبار فراموشی بر بسیاری از رویدادهای تاریخی بنشاند، اما داستانهایی که از ایثار و ازخودگذشتگی رزمندگان در دفاع مقدس روایت شده، فراموش نشدنی است و مناسبت هایی چون هفته گرامیداشت دفاع مقدس و برگزاری یادوارههای شهدا در طول سال، فرصت بسیار مغتنمی برای یادآوری و بازشناسی حماسه عظیمی است که فرزندان برومند این مرز و بوم خلق کردند و قدرت پوشالی سلطهگران را با ارادهای مستحکم و ایمانی راسخ به شکست کشانده و یکی از عبرتهای بزرگ تاریخ معاصر را ثبت کردند.
این رویداد بزرگ با آثار و برکات بیشمار خود به منزله گنجینهای ارزشمند و هویتساز، باید برای همیشه زنده بماند و هدایتبخش نسلهای بعدی این سرزمین قرار گیرد.