این نوشتار در صدد تنقیح ادبیات ادغام و همگرایی دانشگاهها در کشور است. زیرا حفرههای تاریک سیاستی از منظر مدیریت راهبردی و نداشتن آگاهی از کیفیت ادغام و تجمیع، هراسی را در ذهنیت متولیان امر به وجود آورده که باید به آنها پاسخ مناسبی داد. فقدان نقشه راه مشخ بزرگترین هراس از ادغام یا تجمیع دانشگاه ملی مهارت و دانشگاه علمی کاربردی است. اکنون به درستی، زمزمه تجمیع دانشگاههای مهارتی توسط سیاستگذاران آموزشی به گوش میرسد که البته این حرکت، باید در دانشگاه ملی مهارت (فنیحرفهای سابق) باشد. با توجه به شرایط خاص دانشگاههای مهارتی کشور و پرهیز از استهلاک منابع فیزیکی و انسانی، طراحی و برنامهریزی مدل راهبردی ادغام دانشگاههای مهارتی در کشور و تعیین یک چارچوب علمی، اولویتی اساسی در سیاستگذاری آموزشی است.
در تبارشناسی مفهوم ادغام، باید عنوان کرد ادغام، بازتابی از دو یا چند موسسه آموزشی و ترکیب آنها در یک موجودیت جدید و با هویت جدید همراه با جبر یا داوطلبانه است. ادبیات ادغام آموزش عالی بر حقیقت تغییرات بنیادی ادغام تاکید میکند. این تغییرات شامل تغییرات نهادی، فرهنگ سازمانی، اهداف و برنامههای دانشگاهی است. گرچه این اجماع بین محققان آموزش عالی وجود دارد که سیر ادغام، یک مسیر آسان نیست و چالشهای فراوانی بین نهادهای آموزشی درگیر ادغام، وجود دارد.
چالشهای عمومی ادغام، اغلب با ترس و بیاعتمادی و برنامهریزی ناقص در سطوح مختلف در پیوند است که این موضوع تنشهایی را برای توسعه آینده نهاد جدید بعد از ادغام به وجود میآورد. این تنشها را میتوان در ارتباط با یادگیری در مقابل تحقیق (teaching versus research)، نمایه صلاحیتهای متفاوت، هویت و استقلال و آموزشهای تئوریک (نظری) در برابر پراتیک (عملی) دانست. اما در پاسخ به این موضوع که چرا ادغام یا تجمیع، الزامی حیاتی است؟ باید به شکست در فلسفه ذاتی، اهداف و کارکردهای دانشگاههای مهارتی کشور، اشاره کرد.
هنگامی که شرکتها، صنایع، دانشگاهها و موسسات بنا به دلیلی مانند عدول از اصول با ورشکستگی اقتصادی و شکست در ماموریت و رسالت خود مواجه میشوند، سیاست ادغام و مالکیت (Merge & Acquisition) که دوجنبه از مدیریت راهبردی است، برای همافزایی منابع مالی و انسانی صورت میگیرد. ادغام و تجمیع بین موسسات و نهادهای دانشگاهی به عنوان یک پدیده عام و جهانگستر در یک دهه اخیر در جهان مطرح شده و کشورهای زیادی از ادغام به عنوان ابزاری برای بازتعریف و خوانش جدید آموزش عالی استفاده کردهاند.
بسیاری دانشگاههای کوچک در دانشگاههای یزرگ ادغام شدهاند که میتوان دلیل آن را ساختارهای شکننده آموزش عالی دانست. تمرکز راهبرد ادغام، همکاری، تخصصگرایی، تمرکز بر بازار کار و ارتباط بیشتر با صنعت است. از سوی دیگر ادغام، یک تغییر سازمانی مهم را در هر دو سطح کلان و خرد فراهم میآورد.
اکنون در کشور سه دستگاه متولی آموزشهای رسمی و غیررسمی هستند؛ سازمان آموزش فنیوحرفهای به عنوان بیرقدار اصلی آموزشهای مهارتی در سطوح غیررسمی، دانشگاه جامع علمی کاربردی و دانشگاه فنیوحرفهای که دو مورد اخیر متولی آموزشهای دانشگاهی و رسمی و زیر نظر وزارت علوم، تحقیقات و فناوری هستند.
متاسفانه این سطوح مهارتی به علت فقدان ارتباط نهادی با یکدیگر، فاقد ظرفیت توسعه مهارتی است. سیاستگذاران آموزشی در سنوات پیشین، با طرح سازمان ملی مهارت و برای فرار و جلوگیری از استهلاک منابع مالی و انسانی سازمانها و نهادهای درگیر آموزشهای مهارتی، گامی مهم را برای سامانمندی این آموزشها بنا نهادند؛ ولی سازمان مذکور بنا به دلایلی همچون نبود اراده و توانایی کنشگران آموزشی در اجرا، عقیم ماند. با توجه به ملزومات برنامه ششم توسعه و رصد فضای اقتصادی، اشتغال، بیکاری، توجه به منطق بازار آموزش و نه دانشگاه در مفهوم کلاسیک آن، نیاز به بازتعریف و خوانشی جدید از اضلاع مهارتی در کشور است.
بنابراین نیاز به ادغام و یا تجمیع دانشگاه جامع علمی کاربردی و دانشگاه فنیوحرفهای، امری حیاتی است که این اضلاع با ادغام منابع و ظرفیتها، میتوانند یک تریبون واحد مهارتی را در کشور به وجود آورند.
در نگاه دیگر و با توجه به هماهنگنبودن سیاستهای دانشگاههای مهارتی با سیاستهای جمعیتی و اشتغال و نبود دستور کارهای سیاستی در دانشگاه و فاصله گرفتن از الگوهای کلاسیک یعنی انتقال خطی دانش، انحصار و آموزش انبوه در بذل توجه به پارادایمهای (الگووارههای) آموزشی یعنی یادگیری فازیشبکهای، فراهمکردن خط دانشمهارت و توجه به بنگاههای کوچک و متوسط/ SMEs، سیاستگذاری ادغام، ضرورتی انکارناپذیر است.
به طور کلی و در حالیکه فقر ادبیات در زمینه ادغام و همگرایی دانشگاهها در کشور مشهود است، حفرههای تاریک سیاستی از منظر مدیریت راهبردی چهار مقوله ذیل است که باید به آنها پاسخ مناسبی داد. زیرا فقدان نقشه راه مشخص در این راستا به درستی بزرگترین هراس از ادغام دانشگاه ملی مهارت و دانشگاه علمی کاربردی است.
۱. مدل مفهومی و راهبرد موفقیتآمیز ادغام (Diversification versus Integration)، ۲. انتظارات واقعی از پیامدهای ادغام (اداری، آکادمیک، اقتصادی)، ۳. عناصر و ویژگیهای ادغام موفقیتآمیز (Top-Down & Bottom- up) و ۴. انواع ذینفعان درگیر در فرآیند ادغام.
در این راستا باید سطوح ادغام را نیز مشخص کرد که مهمترین سطح، حکمرانی سیاسی و سیاستگذاری در سطح عالی برای سطوح دیگر است. سطوح دیگر شامل طرح محیط ائتلافی و اجماع دانشگاهی، سطح موسسات دانشگاهی و دپارتمانهای مهارتی و سطح پیشرفته فراملی، است.
در پایان هرگونه تعلیق و تاخیر در اجرای سیاست ادغام و تجمیع دانشگاه مهارت و دانشگاه علمی کاربردی و فقدان سیاستگذاری واحد در تعامل نهادین این دو دانشگاه، موجب خسران برای هر دو دانشگاه و ساختار آموزشهای مهارتی دانشگاهی در کشور است.