تهران- ایرنا- طلاق بخواهی نخواهی زندگی زوج‌ها را دستخوش تغییر می‌کند که این تغییرات برای زنان به علل مختلف بیشتر حس می‌شود؛ تقریبا تمام زنانی که طلاق می‌گیرند دچار درجاتی از تاثیرات آن می‌شوند که از آسیب عاطفی و روحی تا مشکلات اقتصادی و اجتماعی متغیر است و نیاز به فضای حمایتی و ساحلی امن دارند.

به گزارش گروه جامعه ایرنا، طلاق آثار متفاوتی بر زندگی افراد به جا می‌گذارد اما این آثار به ویژه برای زنان مشهودتر است و گاهی آنها را با چالش‌های اجتماعی، اقتصادی و روانی زیادی مواجه می‌سازد. اگر از آسیب‌های روحی و روانی طلاق بگذریم از دیگر پیامدهای طلاق برای زنان می‌توان به برخوردهای نامناسب با زنان مطلقه، اجبار به ازدواج دوباره و مشکلات اقتصادی اشاره کرد.

این مشکلات برای زنان تحت پوشش بهزیستی دوچندان است چراکه این زنان معمولا وضعیت اقتصادی مناسبی ندارند. بر اساس آمار نسخه الکترونیکی گزارش وضعیت اجتماعی و فرهنگی ایران بهار ۱۴۰۳، تعداد زنان سرپرست خانوار تحت پوشش سازمان بهزیستی کشور از ۱۸۰ هزار و ۲۰۰ نفر در سال ۱۳۹۶ به ۲۷۸ هزار و ۳۵۳ نفر در سال ۱۴۰۲ رسیده که حاکی از روند صعودی تعداد این زنان است که بخشی از آنها از همسران خود جدا شده‌اند.

طبق این گزارش، "خانوار نیازمند مورد حمایت با سرپرست زن" به خانوار نیازمند مورد حمایتی اطلاق می‌شود که به دلیل فقدان سرپرست، فوت، از کارافتادگی، طلاق، معلولیت و بیماری سرپرست یا استیصال و درماندگی مورد حمایت اشخاص حقیقی یا دستگاه‌ها، نهادها یا موسسات حمایتی قرار گیرد. از بین این خانوارهای زن سرپرست، بخشی از زنانی که طلاق داشته‌اند، مسائل ناخوشایندی را تجربه کرده‌اند.

برخوردهای نامناسب با زنان مطلقه

هرچند جامعه با مدرنیزه شدن، آن نگاه منفی گذشته به پدیده طلاق کمتر شده است، اما هنوز هم به ویژه در طبقات پایین‌تر جامعه هستند زنان مطلقه‌ای که با برخوردهای نامناسب روبرو می‌شوند. در فرهنگ سنتی، زنان طلاق‌گرفته با برچسب‌های منفی مواجه می‌شوند که می‌تواند تاثیر عمیقی بر وضعیت روحی و روانی آنان بگذارد. بسیاری از زنان طلاق‌گرفته به دلیل دیدگاه‌های منفی اطرافیان و حتی خانواده‌های خود، احساس طردشدگی و انزوا می‌کنند. در این وضعیت، زنان نه‌تنها از حمایت عاطفی لازم برخوردار نمی‌شوند، بلکه با نوعی فشار اجتماعی نیز مواجه هستند.

متاسفانه در برخی از مناطق ایران، طلاق هنوز به عنوان یک تابو تلقی می‌شود و زنان مطلقه اغلب با دیدگاه‌هایی مواجه می‌شوند که آنها را مسئول فروپاشی زندگی زناشویی می‌دانند. این فشارها می‌تواند به کاهش اعتماد به نفس و ایجاد احساس بی‌ارزشی در این زنان منجر شود. جامعه به جای پذیرش وضعیت جدید آنها و فراهم کردن محیطی برای حمایت، به نوعی آن‌ها را محکوم می‌کند و این موضوع می‌تواند زمینه‌ساز مشکلات روانی جدی مانند افسردگی و اضطراب باشد.

همچنین، برخوردهای نامناسب به شکل آزارهای کلامی و حتی جسمی نیز ممکن است بروز کند. برخی از زنان مطلقه گاهی ممکن است در محیط‌های اجتماعی با آزارهای جنسی یا تبعیض مواجه ‌شوند. این رفتارها می‌تواند احساس عدم امنیت و آسیب‌پذیری بیشتری را در زنان مطلقه ایجاد کند و آنها را از پیگیری زندگی مستقل و موفق دور کند.

زهرا حسینی آبیز مدرس کارگاه آموزشی پیامدهای طلاق بر زنان سرپرست خانوار (تحت پوشش بهزیستی) در این رابطه می‌گوید: زنان سرپرست خانوار از جمله گروه های آسیب پذیری هستند که گاه عواملی مانند طلاق، فوت، اعتیاد همسر، از کار افتادگی همسر و رها شدن توسط مردان مهاجر یا بی مبالات، موجب آسیب پذیری این طیف وسیع از جامعه، می‌شود.

وی افزود: زنانی که به دلایل مختلف همسرشان را از دست می دهند و یا از همسرشان جدا می شوند به یکباره با جهان دیگری روبرو می شوند. دنیایی که بسیاری از مختصات آن ناآشنا است.

وی خاطرنشان کرد: مشکلاتی که این زنان تاب می آورند عمدتا به دغدغه های معیشتی عاطفی، وسواس‌های فکری و حاشیه های ناخواسته از برخورد نامناسب اطرافیان مربوط می شود. در هر حال این گروه از زنان به عنوان زنان مطلقه یا بیوه در جامعه شناخته می شوند که با مسائل، مشکلات و موانع زیادی در زندگی مواجهند.

حسینی تاکید کرد: بنابراین قبل از اینکه دختران اقدام به ازدواج کنند باید نکاتی مد نظرداشته باشند و مشاوره قبل از ازدواج و نیز آموزش پدر یا مادر بودن قبل از فرزندآوری می تواند از آسیب های جدی پیشگیری کند.


اجبار به ازدواج دوباره

یکی دیگر از مشکلاتی که زنان مطلقه با آن مواجه هستند، فشار برای ازدواج دوباره است. در بسیاری از خانواده‌ها، به‌ویژه در مناطق سنتی‌تر، زن پس از طلاق به سرعت تحت فشار قرار می‌گیرد که ازدواج دیگری را آغاز کند. این فشار می‌تواند ناشی از نگرانی‌های اقتصادی، اجتماعی یا حتی نگرانی از نظر دیگران باشد. برخی از خانواده‌ها ازدواج دوباره دختران یا زنان مطلقه خود را راهی برای حفظ حیثیت خانوادگی می‌دانند.

هرچند ازدواج مجدد، فصل تازه‌ای در زندگی است اما گاهی نیز زنان مطلقه فقط به این خاطر مجددا ازدواج می‌کنند که می‌خواهند به همسر سابق خود یا خانواده و فامیل نشان بدهند که خوشبخت هستند و از این رو به دلیل برخورد نامناسب اطرافیان و فشارهایی روحی و روانی می‌خواهند به هر قیمتی دوباره ازدواج کنند. در برخی موارد، این ازدواج‌های دوباره به دلیل فشارهای اقتصادی صورت می‌گیرد. زنان مطلقه که اغلب توانایی تأمین نیازهای اقتصادی خود را ندارند، مجبور می‌شوند به ازدواج دوباره تن دهند. این مسئله در حالی رخ می‌دهد که بسیاری از این زنان به دلیل تجربه منفی از زندگی قبلی تمایلی به ازدواج دوباره ندارند، اما به دلیل شرایط موجود چاره‌ای جز پذیرش این مسئله نمی‌بینند.

اجبار به ازدواج دوباره می‌تواند به ازدواج‌های ناپایدار یا غیرسالم منجر شود. زنانی که تحت فشار خانواده یا جامعه به ازدواج دوم تن می‌دهند، ممکن است بار دیگر در یک رابطه نابرابر قرار بگیرند که نه‌تنها نیازهای روحی و عاطفی آن‌ها را تأمین نمی‌کند، بلکه ممکن است به مشکلات جدیدی نیز منجر شود. این ازدواج‌ها گاهی بر پایه نیازهای اقتصادی یا اجتماعی شکل می‌گیرند و فاقد ارتباط عاطفی و حمایت روانی هستند، که همین موضوع می‌تواند زمینه‌ساز نارضایتی و مشکلات جدیدی شود.

زهرا حسینی آبیز مدرس کارگاه آموزشی پیامدهای طلاق بر زنان سرپرست خانوار (تحت پوشش بهزیستی) در این رابطه می‌گوید: فارغ از نگاه سوء آزار دهنده برخی از مردان به اینگونه زنان، بسیاری از زنان مجرد به واسطه ناتوانی در برخورد با مشکلات متعددشان و یا فشار اطرافیان مجبور به ازدواج مجدد می گردند.

وی افزود: علاوه براینکه این زنان اغلب خواستگارانی بسیار بالاتر از سن خود و دارای چند فرزند دارند، مشکل مهم تر رضایت فرزندان است که اجازه ازدواج را به مادرشان بدهند و مشکلات اقتصادی زنان مطلقه و مسائل ناشی از برگشت بر سر سفره پدر، طعنه ها و نیش های افراد فامیل و خانواده، عدم نگهداری فرزندان زنان مطلقه در خانه پدری، برخوردهای ناشایست مردم و از همه مهم تر بحران تنهایی و نداشتن تکیه گاه از جمله مسائلی است که دست به دست یکدیگر می دهند و موجب می شوند آنها خیلی سریع و شتابزده و بدون تفکر و تأمل به ازدواج ناخواسته دیگری تن بدهند.


کاهش توان اقتصادی از پیامدهای احتمالی طلاق

طلاق در بسیاری از موارد به معنای کاهش شدید توان اقتصادی زنان است. هرچند امروزه اقبال زنان به داشتن شغل بیشتر شده و شمار زنان شاغل افزایش داشته است اما هنوز فرصت‌های شغلی اغلب در دست مردان بوده چنانکه بر اساس آمار نسخه الکترونیکی گزارش وضعیت اجتماعی و فرهنگی ایران بهار ۱۴۰۳، نسبت اشتغال جمعیت ۱۵ ساله و بیشتر در بهار امسال، ۳۸ درصد بوده که ۶۴ درصد آن سهم مردان و فقط ۱۲.۱ درصد سهم زنان است. به طور معمول و سنتی، مردان مسئول تأمین مالی خانواده هستند و بسیاری از زنان پس از طلاق با مشکلات اقتصادی جدی مواجه می‌شوند. از سوی دیگر در سیستم حقوقی، قوانین نفقه و مهریه نیز به‌گونه‌ای است که ممکن است نتواند به طور کامل از زنان مطلقه حمایت کند.

بسیاری از زنان پس از طلاق مجبور به ترک خانه و شروع زندگی مستقل می‌شوند. این در حالی است که آنها ممکن است هیچ منبع درآمدی نداشته باشند یا درآمد کافی برای تأمین نیازهای اساسی خود و فرزندان‌شان نداشته باشند. در این شرایط، زنان به شدت نیازمند حمایت‌های دولتی و اجتماعی هستند، اما این حمایت‌ها در بسیاری از موارد ناکافی است.

مشکلات اقتصادی زنان مطلقه می‌تواند آنها را به سمت کارهای پاره‌وقت یا غیررسمی سوق دهد که اغلب دستمزدی پایین و شرایط کاری نامطلوب دارند. این زنان به دلیل نداشتن حمایت‌های اجتماعی و اقتصادی کافی، در معرض استثمار کاری قرار می‌گیرند و نمی‌توانند زندگی باکیفیتی برای خود و فرزندان‌ خود فراهم کنند.

علاوه بر این، دسترسی به منابع مالی و اقتصادی نیز به دلیل طلاق محدود می‌شود. بسیاری از زنان پس از طلاق به دلایل مختلف از جمله نداشتن تخصص‌های کاری یا مدارک تحصیلی کافی، توانایی ورود به بازار کار را ندارند. در مواردی که زنان تلاش می‌کنند شغلی بیابند، با تبعیض و نابرابری مواجه می‌شوند. برخی از کارفرمایان به زنان مطلقه به چشم نیروی کاری ناپایدار نگاه می‌کنند و از استخدام آنها خودداری می‌کنند.

این مشکلات اقتصادی نه‌تنها بر زندگی روزمره زنان تأثیر می‌گذارد، بلکه می‌تواند بر رفاه روانی و اجتماعی آنان نیز تأثیر بگذارد. زنان مطلقه‌ای که به دلیل مشکلات اقتصادی نمی‌توانند از خود و فرزندان‌ خود حمایت کنند، بیشتر در معرض افسردگی و اضطراب قرار دارند. آنها ممکن است از سوی جامعه نیز به عنوان زنانی شکست‌خورده یا ناتوان شناخته شوند، که این خود به مشکلات روحی آن‌ها دامن می‌زند.

برای حمایت از زنان مطلقه، جامعه نیازمند تغییر است

طلاق برای زنان با چالش‌های زیادی همراه است که بخش عمده‌ای از آنها به دلیل ساختارهای اجتماعی و فرهنگی جامعه است. زنان مطلقه با چالش‌های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی متعددی مواجه هستند. این چالش‌ها نیازمند توجه و تغییرات اساسی در نگرش‌ها و سیاست‌های اجتماعی است. برخوردهای نامناسب جامعه با زنان مطلقه، فشارهای خانوادگی برای ازدواج دوباره و مشکلات اقتصادی که این زنان با آن مواجه هستند، از مهمترین مسائلی هستند که پس از طلاق برای زنان به وجود می‌آید.

بنابراین جامعه نیازمند تغییراتی است که بتواند حمایت‌های لازم را برای این زنان فراهم کرده و فضای عادلانه‌تری برای زندگی پس از طلاق ایجاد کند. برای حمایت مؤثر از زنان مطلقه، جامعه باید تغییرات بنیادینی در نگرش‌ها، سیاست‌ها و برنامه‌های حمایتی خود ایجاد کند. این تغییرات نه تنها به نفع زنان مطلقه خواهد بود بلکه موجب تقویت کل جامعه نیز خواهد شد.