تهران- ایرنا- «چرا برخی کشورها ثروتمند و برخی دیگر فقیرند؟» مطالعه برای پاسخ به این پرسش، برندگان جایزه‌ نوبل اقتصاد ۲۰۲۴ را مشخص کرد. برای بررسی این تفاوت‌ها لازم است با نهادهایی آشنا شویم که ریشه‌‎ آنها به سالیان دور یعنی دوران استعمار برمی‌گردد. پیامدهای ماندگار استعمار، تغییراتی که انقلاب صنعتی در رشد و رفاه اقتصادی کشورها ایجاد کرد و چگونگی تغییرات نهادی، سرنخ‌های پاسخ به این پرسش است.

برندگان امسال جوایز نوبل اقتصاد، بینش‌های جدیدی را درباره چرایی تفاوت‌ سطح رفاه بین کشورها ارائه کرده‌اند. یکی از توضیح‌های مهم درباره تفات در سطوح رفاه، تفاوت‌های پایدار در نهادهاست. «دارون عجم اوغلو»، «سیمون جانسون» و «جیمز رابینسون» با بررسی نظام‌های سیاسی و اقتصادی مختلفی که توسط استعمارگران اروپایی ایجاد شده است، توانسته‌اند رابطه‌ بین نهادها و رفاه را ترسیم کنند. آنها همچنین ابزارهای نظری را توسعه دادند که به وسیله آنها می‌توان چرایی پایداری تفاوت‌های نهادی و چگونگی تغییرات نهادی را توضیح داد.

بیایید کشورهای دنیا را بر اساس ثروت، از ثروتمند به فقیر مرتب کرده و ثروت آنها را با هم مقایسه کنیم. ۲۰ درصدی که بالای فهرست هستند را ثروتمندترین کشورها و ۲۰ درصدی که پایین جدول هستند را فقیرترین کشورها در نظر بگیریم. کشورهای گروه اول، ۳۰ برابر ثروتمندتر از کشورهای گروه دوم هستند. علاوه بر این، شکاف درآمدی بین کشورهای ثروتمند و فقیر، شکاف پایداری است. با اینکه کشورهای فقیر، ثروتمندتر شده‌اند اما به ثروتمندترین‌ها نزدیک نمی‌شوند، چرا؟
برندگان نوبل اقتصاد ۲۰۲۴، شواهد جدید و قانع‌کننده‌ای برای یکی از توضیحات این شکاف پایدار یافته‌اند: «تفاوت‌های نهادی جامعه».

تولید ناخالص داخلی سرانه در کشورهای ثروتمند ۳۰ برابر کشورهای فقیر است.

هرچه مرگ‌ومیر در دوره استعمار بالاتر بوده، تولید ناخالص داخلی سرانه کنونی پایین‌تر است. چرا؟ پاسخ، مرگ‌ومیر مهاجران است. اینکه استعمار یک منطقه چقدر «خطرناک» بوده، بر نوع نهادهایی که در آنجا ایجاد شده، مؤثر بوده استارائه شواهد برای این موضوع کار آسانی نیست. وجود همبستگی بین نهادهای یک جامعه و رفاه آن، لزوماً به این معنا نیست که یکی، علت دیگری است. کشورهای ثروتمند و کشورهای فقیر نه فقط در نهادهایشان بلکه به روش‌های مختلف با یکدیگر متفاوت هستند و شاید این رفاه باشد که بر نهادهای یک جامعه تأثیر می‌گذارد، نه برعکس. برای رسیدن به پاسخ، برندگان نوبل اقتصاد ۲۰۲۴ از یک رویکرد تجربی نوآورانه استفاده کردند.

اوغلو، جانسون و رابینسون، استعمار اروپایی‌ها را در بخش‌های گسترده‌ای از جهان بررسی کردند. یکی از توضیحات مهم برای تفاوت‌های کنونی در «رفاه، نظام‌های سیاسی و اقتصادی» است که استعمارگران معرفی یا از قرن شانزدهم به بعد، حفظ کرده‌اند.
آنها نشان دادند که این موضوع، سرنوشت کشورها را معکوس کرده است. مکان‌هایی که در زمان استعمارشان به نسبت ثروتمندترین بودند اکنون در میان فقیرترین‌ها قرار دارند. علاوه بر این، آنها از آمار مرگ‌ومیر مستعمره‌ها نیز استفاده و رابطه‌ای پیدا کردند: هرچه مرگ‌ومیر در دوره استعمار بالاتر بوده، تولید ناخالص داخلی سرانه کنونی پایین‌تر است. چرا؟ پاسخ، مرگ‌ومیر مهاجران است. اینکه استعمار یک منطقه چقدر «خطرناک» بوده، بر نوع نهادهایی که در آنجا ایجاد شده، مؤثر بوده است.

برندگان نوبل اقتصاد ۲۰۲۴ همچنین یک چارچوب نظری را توسعه داده‌اند که توضیح می‌دهد چرا برخی جوامع در تله‌ای که آن را «نهادهای بهره‌کش» می‌نامند گرفتار می‌شوند و چرا فرار از این تله بسیار دشوار است. آنها همچنین نشان می‌دهند که تغییر، امکان‌پذیر است و نهادهای جدید می‌توانند شکل بگیرند. در برخی شرایط، یک کشور می‌تواند از نهادهای به ارث رسیده خود آزاد شود تا دموکراسی و حاکمیت قانون را برقرار کند. در بلندمدت، این تغییرات به کاهش فقر منجر می‌شود.

چگونه می‌توانیم نشانه‌هایی از این نهادهای استعماری را در روزگار حاضر ببینیم؟ در یکی از آثارشان یعنی کتاب «چرا ملت‌ها شکست می‌خورند؟» شهر نوگالس، واقع در مرز ایالات متحده و مکزیک را برای نشان دادن این موضوع، مثال می‌زنند.

داستان دو شهر
هنوز بحث‌های اقتصادی تمام‌نشده است و قرار نیست رمان چارلز دیکنز را بخوانیم! با لندن خداحافظی کنید و خودتان را به آریزونای آمریکا برسانید. حالا بیاید سری به نوگالس بزنیم، شهری در مرز آمریکا و مکزیک که حدفاصل دو کشور در آن، با حصاری بلند مشخص شده است.

«نوگالس» شهری در مرز آمریکا و مکزیک


نوگالس شهری در مرز آمریکا و مکزیک است که ساکنان آن با وجود اشتراک فرهنگی و شباهت جغرافیا و اقلیم به دلیل تفاوت نهادهایی که از دوران استعمار باقی‌مانده، شرایط اقتصادی و رفاه متفاوتی را تجربه می‌کنند. نوگالس با این حصار مرزی، به دو قسمت تقسیم شده است. اگر کنار آن بایستید و به شمال نگاه کنید، نوگالس آریزونا در آمریکا، در برابر شماست؛ ساکنان آن به‌نسبت مرفه‌اند، میانگین طول عمر بالایی دارند و بیشتر کودکان آنها، دبیرستان را به پایان می‌رسانند. حقوق مالکیت محترم شمرده می‌شود و مردم می‌دانند که از بیشتر منافع سرمایه‌گذاری‌های خود بهره‌مند خواهند شد. انتخابات آزاد به ساکنان این امکان را می‌دهد که سیاستمدارانی را که از آنها راضی نیستند، جایگزین کنند.

اگر به جای شمال به سمت جنوب نگاه کنید، «نوگالس سونورا» را در مکزیک می‌بینید. با اینکه این منطقه، بخشی به نسبت ثروتمند از مکزیک است، اما ساکنان آن به طور کلی نسبت به قسمت شمالی حصار، بسیار فقیرترند. جرایم سازمان‌یافته، شروع و اداره کسب‌وکارها را پرخطر کرده است. حذف سیاستمداران فاسد با اینکه شانس آن از زمان دموکراتیک شدن مکزیک یعنی کمی بیش از ۲۰ سال پیش، بهبود یافته، همچنان دشوار است،

دلیل اینکه در دو نیمه یک شهر، شرایط زندگی به طور قابل توجهی متفاوت است، در جغرافیا یا فرهنگ نیست، بلکه در نهادهاست و این مساله بخشی از یک الگوست که ریشه‌های آن به دوران استعمار برمی‌گرددچرا در دو نیمه یک شهر، شرایط زندگی به طور قابل توجهی متفاوت است؟
آنها از نظر جغرافیایی در یک مکان قرار دارند، بنابراین عواملی مانند آب‌وهوا یکسان است. جامعه دو سوی حصار، ریشه‌های مشابهی دارند؛ از نظر تاریخی، منطقه شمالی که حالا در آمریکا قرار دارد در واقع در مکزیک قرار داشته است، بنابراین ساکنان دو شهر، اجداد مشترکی دارند. همچنین شباهت‌های فرهنگی زیادی بین آنها وجود دارد؛ مردم در هر دو سوی حصار، غذاهای مشابهی می‌خورند و به موسیقی تقریباً یکسانی گوش می‌دهند.

بنابراین تفاوت در جغرافیا یا فرهنگ نیست، بلکه در نهادهاست. افراد ساکن در شمال حصار، در نظام اقتصادی زندگی می‌کنند که به آنها فرصت‌های بیشتری برای انتخاب تحصیلات و شغل می‌دهد. آنها همچنین بخشی از نظام سیاسی هستند که حقوق سیاسی گسترده‌ دارد. ساکنان جنوب حصار اما خوش‌شانس نبوده‌اند. آنها تحت شرایط اقتصادی دیگری زندگی می‌کنند و نظام سیاسی، توانایی آنها را برای تأثیرگذاری بر قوانین، محدود می‌کند.

برندگان نوبل اقتصاد ۲۰۲۴ نشان داده‌اند که شهر تقسیم‌شده نوگالس، استثنا نیست. بلکه بخشی از یک الگو است که ریشه‌های آن به دوران استعمار برمی‌گردد.

نهادهای استعماری
زمانی که اروپایی‌ها بخش‌های بزرگی از جهان را به استعمار خود درآوردند، در مواردی، نهادهای موجود به‌طور قابل توجهی دستخوش تغییر شد. این تغییرات در همه جا به یک شکل نبود. در برخی از مستعمره‌ها، هدف، بهره‌کشی از جمعیت بومی و استخراج منابع طبیعی برای سودآوری مستعمره‌نشینان بود. در موارد دیگر، آنها سیستم‌های سیاسی و اقتصادی فراگیری را برای منافع بلندمدت ساکنان اروپایی بنا کردند.

یکی از عوامل مهمی که نوع مستعمره‌ را تحت تأثیر قرار می‌داد، تراکم جمعیت منطقه‌ای بود که قرار بود به استعمار درآید. هرچه جمعیت بومی متراکم‌تر بود، انتظار می‌رفت مقاومت بیشتری نیز وجود داشته باشد. از سوی دیگر، یک جمعیت بومی بزرگ‌تر پس از آنکه در برابر استعمار شکست می‌خورد، فرصت‌های سودآوری را برای استعمارگر به دلیل فراهم کردن نیروی کار ارزان به‌وجود می‌آورد.

پیامدهای نهادهایی که در دوران استعمار در مستعمرات پایه‌ریزی شدند، یکی از عوامل توضیح‌دهنده تفاوت سطح توسعه و رفاه اقتصادی کشورها در دوران معاصر است

این موضوع، به کاهش تعداد مستعمره‌نشینان اروپایی در مستعمراتی منجر می‌شد که جمعیت متراکم‌تری دارند. مناطق با تراکم جمعیت پایین‌تر، مقاومت کمتری در برابر مستعمره‌نشینان نشان می‌دادند و نیروی کار کمتری داشتند بنابراین تعداد بیشتری از مستعمره‌نشینان اروپایی به این مکان‌های کم‌جمعیت مهاجرت کردند.

این موضوع به نوبه خود بر نظام‌های سیاسی و اقتصادی مستعمرات اثرگذار بود. وقتی تعداد کمی از مستعمره‌نشینان در منطقه حضور داشتند، نوع خاصی از نهادهای بهره‌کش را ایجاد یا تصرف می‌کردند: نهادهایی که هزینه آن را همه می‌پرداختند اما منافع آن فقط به نخبگان صاحب قدرت بومی و محلی می‌رسید. در این مستعمرات هیچ انتخاباتی وجود نداشت و حقوق سیاسی به شدت محدود بود. در مقابل، مستعمراتی که جمعیت زیادی از استعمارگران در آنها ساکن می‌شدند، به نهادهای اقتصادی فراگیری نیاز داشتند که ساکنان خود را به سخت‌کوشی و سرمایه‌گذاری در سرزمین جدیدشان ترغیب کند.

این موضوع، تقاضا برای داشتن حقوق سیاسی را به دنبال داشت که آنها را در منافع اقتصادی که خود ایجاد کرده‌اند، سهیم کند. مستعمرات اولیه اروپایی، دموکراتیک به معنای امروزی آن نبودند با این حال، نسبت به مستعمرات با تراکم جمعیت بیشتر، یعنی مناطقی که جمعیت اروپایی کمتری به آنجا مهاجرت کرده بودند، حقوق سیاسی بسیار گسترده‌تری را فراهم می‌کردند.

بخت برگشتگی
برندگان نوبل اقتصاد ۲۰۲۴ نشان داده‌اند که تفاوت‌های اولیه در نهادهای استعماری، توضیح مهمی برای تفاوت‌های قابل توجه رفاهی هستند که امروزه مشاهده می‌کنیم. تفاوت‌های معاصر در شرایط زندگی بین نوگالس آمریکا و نوگالس مکزیک، بیشتر ناشی از نهادهایی است که در این مستعمرات ایجاد شدند؛ مستعمره اسپانیا که بعدها به مکزیک تبدیل شد و مستعمره‌هایی که بعدها ایالات متحده آمریکا را به وجود آورند. این الگوی مشابهی در سراسر کشورهای مستعمره است و به این موضوع بستگی ندارد که استعمارگران بریتانیایی، فرانسوی، پرتغالی یا اسپانیایی بوده‌اند.

این تناقض به این معناست که بخش‌هایی از مستعمراتی که حدود ۵۰۰ سال پیش، به نسبت ثروتمندتر بودند، اکنون فقیرترند. بیاید شهرنشینی را به‌عنوان معیاری برای سنجش رفاه در نظر بگیریم. در دوره حکومت آزتک‌ها در مکزیک، شهرنشینی در این کشور بیش از شهرنشینی در بخشی از آمریکای شمالی بوده است که امروزه کانادا و ایالات متحده نامیده می‌شود. دلیل آن این است که در فقیرترین و کم‌جمعیت‌ترین مناطق، استعمارگران اروپایی نهادهایی را تثبیت یا ایجاد کردند که رفاه بلندمدت را توسعه می‌دادند. با این حال، در غنی‌ترین و پرجمعیت‌ترین مستعمره‌ها، نهادها بیشتر نهادهای بهره‌کش بودند و احتمال کمتری وجود داشت که رفاه جمعیت بومی و محلی را فراهم کنند.


این معکوس شدن رفاه نسبی از نظر تاریخی پدیده‌ای منحصر به فرد است. وقتی برندگان نوبل اقتصاد ۲۰۲۴ به مطالعه شهرنشینی در قرن‌های پیش از استعمار پرداختند، الگوی مشابهی پیدا نکردند: بخش‌هایی از دنیا که شهرنشینی بیشتر و بنابراین ثروتمند بیشتری داشتند، همچنان شهری‌ و ثروتمندتر باقی مانده‌اند. علاوه بر این، اگر به بخش‌هایی از دنیا که مستعمره نشدهند نگاه کنیم، هیچ مورد مشابه و مسیر معکوسی را پیدا نمی‌کنیم.

برندگان نوبل اقتصاد ۲۰۲۴ همچنین نشان دادند که این معکوس شدن به طور عمده در ارتباط با انقلاب صنعتی رخ داده است. به‌عنوان مثال، تا اواسط قرن هجدهم، تولید صنعتی در هند کنونی بالاتر از آمریکا بود. این وضعیت از آغاز قرن نوزدهم تغییرات بنیادی داشته است و نشان‌دهنده آن است که این معکوس شدن، بیشتر نتیجه تفاوت‌های نهادی بوده است. نوآوری‌های فنی که در سراسر جهان گسترش یافت، فقط در برخی مناطق مستقر شدند: مناطق با نهادهایی که منافع جمعیت بیشتری را تأمین می‌کردند.

برندگان نوبل اقتصاد ۲۰۲۴ نشان دادند عامل دیگری که به تفاوت‌های نهادی کمک کرده، شدت بیماری‌هایی است که در جوامع مهاجران، شیوع داشته استمرگ و میر استعمارگران مهاجر
مستقیم‌ترین توضیح برای نوع نهادهای استعماری، جمعیت استعمارگران مهاجر اروپایی است. هرچه تعداد مهاجران اروپایی در مستعمره‌ای بیشتر بود، احتمال ایجاد نظام‌های اقتصادی که رشد اقتصادی درازمدت را بسط می‌دادند هم بیشتر می‌شد. برندگان نوبل اقتصاد ۲۰۲۴ نشان دادند عامل دیگری که به تفاوت‌های نهادی کمک کرده، شدت بیماری‌هایی است که در جوامع مهاجران، شیوع داشته است.

شیوع بیماری‌های کشنده بین مناطق شمالی و جنوبی آمریکا به شدت متفاوت بود. این تفاوت درست مانند تفاوت در مناطق آفریقایی نزدیک به خط استوا در مقایسه با مناطق جنوبی‌تر است. به‌طور مشابه، بیماری‌هایی هند برای استعمارگران بریتانیایی، به طور قابل توجهی بیشتر و خطرناک‌تر از بیماری‌های نیوزیلند یا استرالیا بودند.

شیوع بیماری، که می‌توان آن را در آمار تاریخی مرگ‌ومیر در دوران استعمار مشاهده کرد، به‌شدت با رفاه اقتصادی کنونی مرتبط است. مناطقی که با بیماری‌های خطرناک‌تر از استعمارگران مهاجر اروپایی‌ میزبانی می‌کردند، اکنون نظام‌های اقتصادی ناکارآمدی دارند، در بالاترین سطوح فقر قرار دارند و همچنین بیشترین فساد و ضعیف‌ترین حاکمیت قانون در آنها وجود دارد. یکی از دلایل مهم این موضوع، نهادهای بهره‌کشی است که استعمارگران اروپایی اگر منافعشان ایجاب می‌کرد، یا خود ایجاد کردند یا تصمیم به حفظ و تثبیت آنها گرفته‌اند.

برندگان نوبل اقتصاد ۲۰۲۴ بُعد جدیدی به توضیحات پیشین درباره تفاوت‌های کنونی ثروت کشورهای مختلف در سطح جهان اضافه کردند. یکی از این موارد، مربوط به جغرافیا و اقلیم است.

از زمانی که «بارون مونتسکیو» متفکر فرانسوی کتاب مشهورش «روح القوانین» را در سال ۱۷۸۴ منتشر کرد، ایده‌ پذیرفته‌شده‌ای درباره اقلیم و شرایط اقتصادی به وجود آمد: جوامعی که در مناطقی با اقلیم معتدل زندگی می‌کنند از نظر اقتصادی غنی‌تر از جوامعی هستند که ساکن مناطق گرمسیری‌اند.
بنابراین پذیرفته شده بود که یک همبستگی وجود دارد و بر این اساس است که کشورهای نزدیک به خط استوا، فقیرترند. با این حال، براساس گفته برندگان نوبل اقتصاد ۲۰۲۴، این موضوع فقط ناشی از اقلیم نیست. اگر این‌گونه بود، نمی‌توانستیم شاهد تغییرات عظیم ثروت باشیم. یکی از توضیحات مهم برای اینکه چرا کشورهای گرم‌تر همچنین کشورهای فقیرتری هستند، نهادهای اجتماعی آن‌هاست.

فرار از تله
منظور از «تله» در اینجا چرخه نهادهای بهره‌کش است. بیایید درباره تله‌ای که برندگان نوبل اقتصاد ۲۰۲۴ از آن می‌گویند، صحبت کنیم.
اوغلو، جانسون و رابینسون زنجیره‌ آشکاری از علّیت و رابط علّی را کشف کردند. نهادهایی که برای بهره‌کشی از توده‌ها ایجاد شدند، برای رشد بلندمدت مضر هستند، در حالی که نهادهایی که آزادی‌های اقتصادی بنیادین و حاکمیت قانون را برقرار می‌کنند، برای رشد مفید هستند.

تا زمانی که نظام سیاسی به نفع نخبگان باشد، مردم نمی‌تواند به وعده‌های اصلاح نظام اقتصادی اعتماد کنند. داشتن یک نظام سیاسی جدید که به مردم اجازه می‌دهد مقام‌هایی را که وعده‌های انتخاباتی خود را محقق نمی‌کنند، تغییر دهند، می‌تواند به اصلاح نظام اقتصادی منجر شودنهادهای سیاسی و اقتصادی، نهادهای پایداری هستند که تداوم دارند. حتی اگر نظام‌های اقتصادی بهره‌کش، منافع کوتاه‌مدت نخبگان حاکم را فراهم کنند؛ معرفی نهادهای فراگیرتر، کاهش بهره‌کشی و حاکمیت قانون، می‌تواند منافع بلندمدتی را برای همه ایجاد کند. پس چرا اصحاب قدرت به‌سادگی نظام اقتصادی موجود را تغییر نمی‌دهند؟

توضیح برندگان نوبل اقتصاد ۲۰۲۴ بر درگیری‌ بر سر قدرت سیاسی و مساله اعتماد و اعتبار بین نخبگان حاکم و مردم است. تا زمانی که نظام سیاسی به نفع نخبگان باشد، مردم نمی‌تواند به وعده‌های اصلاح نظام اقتصادی اعتماد کنند. داشتن یک نظام سیاسی جدید که به مردم اجازه می‌دهد مقام‌هایی را که وعده‌های انتخاباتی خود را محقق نمی‌کنند، برکنار کنند و تغییر دهند، می‌تواند به اصلاح نظام اقتصادی منجر شود.

با این حال، نخبگان حاکم باور ندارند که مردم پس از استقرار نظام جدید، منافع اقتصادی از دست‌رفته‌شان جبران خواهد شد. این موضوع به مسأله تعهد (Commitment Problem) معروف است.
در واقع، نخبگان حاکم این نگرانی را دارند که با تغییر نظام سیاسی، منافع اقتصادی خود را از دست بدهند و به همین دلیل انتظار ندارند که مردم به آنها پاداشی برای این تغییرات بدهند. این دیدگاه می‌تواند بر تصمیم‌گیری‌های سیاسی و اقتصادی آنها تأثیر بگذارد و نشان‌دهنده بی‌اعتمادی به توانایی جامعه در حمایت از آنها باشد. غلبه بر «مسأله تعهد» موضوع دشواری است و به این معنای گرفتارشدن جوامع در تله نهادهای بهره‌کش، فقر گسترده و اصحاب قدرت ثروتمند است.

با این حال، برندگان نوبل اقتصاد ۲۰۲۴ نشان داده‌اند که ناتوانایی در ایجاد وعده‌های قابل تحقق، توضیح‌دهنده این است که چرا گاهی گذار دموکراتیک رخ می‌دهد. حتی اگر مردم در یک کشور غیر دموکراتیک، از قدرت سیاسی رسمی بی‌بهره باشند، سلاحی دارند که نخبگان حاکم از آن هراس دارند: تعداد و جمعیت زیاد. مردم می‌توانند بسیج شوند و تهدیدی انقلابی ایجاد کنند. اگر چه این تهدید ممکن است خشونت‌آمیز باشد، واقعیت این است که تهدید انقلابی می‌تواند در صورت مسالمت‌آمیز بودن وسعت زیادی داشته باشد؛ زیرا این نوع بسیج مردمی اجازه می‌دهد بیشترین تعداد افراد به اعتراض‌ها بپیوندند.

نخبگان حاکم، زمانی که این تهدید در اوج خود است با یک معضل مواجه‌اند؛ آنها ترجیح می‌دهند در قدرت باقی بمانند و فقط تلاش کنند با وعده‌های اصلاحات اقتصادی مردم را راضی کنند اما چنین وعده‌ای قابل تحقق نیست زیرا مردم می‌دانند اگر آنها در قدرت باقی بمانند، زمانی که شرایط آرام شود، به سرعت به همان نظام قبلی بازمی‌گردند. در این صورت، تنها گزینه ممکن نخبگان حاکم، واگذاری قدرت و معرفی دموکراسی است.

مدل برندگان نوبل اقتصاد ۲۰۲۴ برای توضیح شرایطی که در آن نهادها سیاسی شکل می‌گیرند و تغییر می‌کنند، سه مؤلفه دارد:

۱_
تضاد بر سر شیوه تخصیص منابع و قدرت تصمیم‌گیری
این مؤلفه در واقع پاسخ به این پرسش که چه کسی در جامعه قدرت تصمیم‌گیری دارد؟ نخبگان حاکم یا مردم؟

۲_ بسیج مردمی و تهدید نخبگان حاکم
مؤلفه دوم می‌گوید مردم گاهی ظرفیت بسیج‌شدن و اعمال فشار بر نخبگان حاکم را دارند. این بسیج می‌تواند به صورت اعتراض یا اقدامات جمعی با هدف به چالش کشیدن ساختارهای قدرت موجود ظاهر شود. توانایی مردم برای تهدید نخبگان صاحب قدرت نشان می‌دهد که قدرت سیاسی فقط مربوط به اختیار تصمیم‌گیری نیست.

۳. مسأله تعهد
سومین مؤلفه، مسأله تعهد است به این معنی که تنها گزینه برای اصحاب قدرت، واگذاری قدرت تصمیم‌گیری به مردم است.

این مدل برای توضیح فرآیند دموکراتیزاسیون در اروپای غربی در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم مورد استفاده قرار گرفته است. در بریتانیا، حق رأی در چند مرحله به رسمیت شناخته شد. هر یک از این مراحل، با اعتصاب‌های عمومی و اعتراض‌های گسترده‌ای همراه بود.
صاحبان قدرت نتوانستند با وعده‌های قابل اعتبار اصلاحات اجتماعی به این تهدید انقلابی پاسخ دهند. بلکه مجبور شدند با اکراه، قدرت را با مردم تقسیم کنند. وضعیت در سوئد نیز مشابه بود. تصمیم‌گیری درباره حق رأی عمومی در دسامبر ۱۹۱۸ پس از شورش‌های گسترده‌ای که در پی انقلاب روسیه رخ داد، انجام شد.
این مدل همچنین برای توضیح اینکه چرا برخی کشورها بین دموکراسی و دیگر شیوه‌های حکمرانی در رفت و آمدند، به کار می‌رود. همچنین، این مدل می‌تواند نشان دهد چرا کشورهای فاقد نهادهای فراگیر به سختی می‌توانند به رشد اقتصادی مشابه کشورهای دارای این نهاد، دست پیدا کنند و چرا صاحبان قدرت گاهی می‌توانند با جلوگیری از ورود فناوری‌های جدید، منافعی را برای خود کسب کنند.

اوغلو، جانسون و رابینسون پژوهش‌های نوآورانه‌ای درباره عواملی که در بلندمدت بر رفاه اقتصادی کشورهای مختلف تأثیرگذارند، انجام داده‌اند. پژوهش‌های تجربی آن‌ها اهمیت بنیادین نوع نهادهای سیاسی و اقتصادی را که در دوران استعمار پایه‌ریزی شده‌اند، نشان می‌دهد.

پژوهش‌های نظری آن‌ها به درک ما از دشواری اصلاح نهادهای بهره‌کش کمک کرده و همچنین برخی از شرایطی را که تحت آن‌ها این اصلاحات قابل انجام است، مورد توجه قرار داده است. کار برندگان نوبل اقتصاد ۲۰۲۴ تأثیر تعیین‌کننده‌ای بر پژوهش‌های آتی در زمینه‌های اقتصاد و علوم سیاسی دارد. بینش‌های آن‌ها درباره اینکه چگونه نهادها بر رفاه تأثیر می‌گذارند، نشان می‌دهد که تلاش برای حمایت از دموکراسی و نهادهای فراگیر راه مهمی برای پیشبرد توسعه اقتصادی است.

دارون عجم اوغلو (Daron Acemoglu)، متولد ۳ سپتامبر ۱۹۶۷ (۱۲ شهریور ۱۳۴۶) در ترکیه، استاد کرسی الیزابت و جیمز کیلین در اقتصاد در ام‌آی‌تی و در زمره ۱۰ اقتصاددان پراستناد بر اساس IDEAS/RePEc است. وی در سال ۲۰۰۵ میلادی برنده مدال جان بیتز کلارک شد. هاشم‌اوغلو در سال ۲۰۱۳ میلادی «جایزه فرهنگ و هنرهای ریاست جمهوری ترکیه» را از آن خود کرد.

سیمون جانسون (Simon Johnson)، متولد ۱۶ ژانویه ۱۹۶۳ (۲۶ دی ۱۳۴۱) در بریتانیا، اقتصاددان بریتانیایی‌آمریکایی، استاد کارآفرینی رونالد کورتز در دانشکده مدیریت اسلون ام‌آی‌تی و عضو ارشد مؤسسه اقتصاد بین‌الملل پترسون است. او دارای طیف گسترده‌ای از سمت‌های دانشگاهی و مرتبط با سیاست، از جمله استاد اقتصاد در دانشکده تجارت فوکوا دانشگاه دوک است.

جیمز آلن رابینسون (James A. Robinson)، متولد ۱۹۶۰ میلادی در انگلیس، متخصص علوم سیاسی، استاد دانشگاه و اقتصاددان است. وی در دانشگاه‌هایی چون دانشگاه شیکاگو، هاروارد، کالیفرنیا، برکلی، کالیفرنیای جنوبی و ملبورن تدریس کرده است.