خاورمیانه از یک سال پیش یعنی برهه بعد از عملیات «طوفان الاقصی» دیگر خاورمیانه سابق نیست؛ از حمله حماس به مواضع صهیونیستی در اراضی اشغالی گرفته تا گشایش جبهههایی دیگر علیه اشغالگران از لبنان، عراق و یمن، تکاپوهای دیپلماتیک برای توقف جنایات صهیونیستی در غزه، ترور رهبران حماس و حزبالله، عملیاتهای ضداسرائیلی «وعده صادق یک و ۲»، حرکت ماشین جنگی آمریکا به سمت منطقه و ... سرعت تحولات چنان بوده که چهرهای تازه به منطقه و سمتوسویی غیرقابل پیشبینی به تحولات خاورمیانه داده است.
در ارتباط با این تحولات، پژوهش ایرنا میزگردی با حضور «جواد حقگو» و «غلامعلی سلیمانی» اعضای هیات علمی دانشگاه تهران و نیز «جعفر عظیمزاده» کارشناس مسائل بینالملل و استاد دانشگاه برگزار کرد.
در بخش نخست این میزگرد، زمینههای تحولاتی که این روزها شاهد آن هستیم مورد واکاوی قرار گرفت. در ادامه، بخش دوم و پایانی این میزگرد را میخوانید:
دینامیزمهای اصلی بینالملل در فضای جدید چگونه بر تحولات منطقه اثر میگذارد؟
جواد حقگو در پاسخ به پرسشی درباره اشتراک یا تضادهای موجود در اهداف و منافع بازیگران تحولات منطقه اظهار داشت: شبکه مقاومت که سالها به بازدارندگی جمهوری اسلامی شکل داده، در مواجهه با دشمن درجه یک خودش، به خصوص در یک سال اخیر ضربههای محکمی خورد. در سالهای اخیر گروههایی مثل داعش و القاعده شکل گرفتند که البته گذاشتن همه اینها در یک دستهبندی و زدن برچسب ضدسیستمی به همه آنها درست نیست. بعد از ظهور این بازیگران، بازوهای مقاومت و بازوهای بازدارندگی ایران به ویژه در سوریه بسیار درگیر شدند و انرژی زیادی از آنها گرفته شد.
بسیاری معتقدند نشتی اطلاعاتی و حفرههای امنیتی ناشی از همین درگیریهای سالهای اخیر باعث ضربه خوردن ردههای مختلف ساختار حزب الله و رخ دادن قضیه پیجرها و امثالهم شد. عقلانیت حاکم بر محور مقاومت باید این تحولات را از ابتدا تاکنون مرور و آسیبشناسی کند که اسرائیل چه هزینه و فایدهای از این رخدادها داشت و جبهه مقاومت چه هزینهها و فایدههایی.
اگر نگاه نیتگرایانه را کنار گذاشته و با رویکرد پیامدگرایانه نگاه کنیم، هر اتفاقی که در این منطقه یا در مناطق دیگر بیافتد و به نحوی نگاه ویژه امنیتی به مساله اوکراین را تقلیل ببخشد، روسها از آن استقبال خواهند کرد
زمانی میگفتند سیستم بینالملل سه دینامیزم اصلی دارد؛ اقتصاد، سیاست و فرهنگ. سالها است فناوری با اضافه شدن به این نیروهای موثر، معنای آنها را هم متغیر کرده است. در منازعه اخیر اسرائیلیها کوشیدند از جدیدترین فناوریهای ممکن سود جویند. در سوی مقابل هم امروز افکار عمومی جهانی نسبت به مساله فلسطین حساس شدهاند. چرا؟ چون همین فناوری به دینامیسم فرهنگ ضریب داده است.
من مسائل منطقه و حزب الله را جدا از مساله زنگزور و حتی بحث اوکراین نمیدانم. در هر سیستمی، حال یک خبرگزاری باشد یا نظام بینالملل، کسانی که کنترل سیستم را بر عهده دارند، از مجموعههای درون سیستم یا همان سابسیستمها استفاده میکنند و با ایجاد یا کنترل تنش و التهاب، بقای سیستم و منافع خود را تامین میکنند.
وقتی از منظر دینامیسمهای اصلی یعنی سیاست، فرهنگ و اقتصاد که بر بستر فناوریهای روز کارکردهای خود را بروز میدهند نگاه میکنیم، وقوع، تداوم و سمت و سوی این رویدادها در نتیجه بر هم کنش بین بازیگران و نیروهای فعال است.
به نظرم بازیگری مثل چین با همه گامهای بلندی که در حوزه غیراقتصادی برداشته، هنوز دغدغهاش در منطقه ما اقتصادی و بحثهای مربوط به حوزه انرژی است. روسها و آمریکاییها هم به همین صورت. بر همین مبنا اگر نگاه نیتگرایانه را کنار گذاشته و با رویکرد پیامدگرایانه نگاه کنیم، به طور مثال هر اتفاقی که در این منطقه یا در مناطق دیگر بیافتد که به نحوی آن نگاه ویژه امنیتی به مساله اوکراین را تقلیل ببخشد، روسها از آن استقبال خواهند کرد. این کاملا بدیهی است.
از طرف دیگر اگر در آمریکا دموکراتها بخواهند این مساله را به همین شکل باز بگذارند، در احتمال رای آوردنشان تاثیر منفی خواهد گذاشت.
به نظر من در این میان یک سادهسازی وجود دارد مبنی بر اینکه ما با روسها در یک جبهه هستیم، پس بر این مبنا ما منافع مشترکی را در بحث اسرائیل دنبال میکنیم که احتمالا در تعارض با آمریکاییها است؛ این سادهسازی، زمانی درست است که ما واقعا مفاهیمی را مثل اینکه ما متحد استراتژیک فلان کشور هستیم یا نیستیم، بپذیریم در صورتی که خیلی از اینها به شدت محل نقد است.
جنگ از مفهوم خطی خود خارج شده و ماهیت هیبریدی و ترکیبی پیدا کرده است
به گفته این عضو هیات علمی دانشگاه تهران، اتفاقاتی که در سالهای اخیر در منطقه ما افتاده باید این دقت نظر را برای سیاستگذار و تصمیمساز ما ایجاد کند که با ایستار و طرز تلقی خودمان که از دلش منافع ملی و امنیت ملی تامین میشود، باید واقعیتهای بیرونی را نگاه کنیم. از همین منظر شما وقتی در باب بازدارندگی هم که صحبت میکنید باید درنظر بگیرید که بازدارندگی فقط مفهوم نظامی نیست، بازدارندگی ابعاد اقتصادی و حتی حقوقی هم دارد.
از همین منظر، حساسیت افکار عمومی را میتوان در چارچوب مبحث بازدارندگی تبیین کرد. ۲۰ سال پیش جنایتهای رژیم صهیونیستی موجب میشد نهایتا ایران و چند کشور دیگر در سازمان ملل پای سخنرانی مقامهای تلآویو ننشینند، اما الان فشار افکار عمومی به اندازهای است که هزینه رفتار اسرائیل را افزایش داده است.
بر اساس همین نگرش چند لایهای پیچیده، جنگ از مفهوم خطی خود خارج شده و ماهیت هیبریدی و ترکیبی پیدا کرده است. بر همین مبنا، آینده تحولات منطقه را باید در سطوح تحلیل میانی و ذرهای هم تحلیل کرد. با این حال، سطح تحلیل کلان بسیار در رقم زدن و آینده این تحولات موثر است. دولت کنونی جمهوری اسلامی هم این مساله را خوب متوجه شده و از نگرشی چند وجهی این ماجرا را نگاه میکند.
هر بازیگری بسته به ظرفیت و توانی که دارد باید قدرت نرم و سخت خودش را در جهت ایجاد بازدارندگی تقویت کند. شخصا معتقدم که عملیات وعده صادق ۲ عالی بود و چه بسا زودتر از اینها میبایست به همین قدرت و صلابت اتفاق بیافتد. رژیم صهیونیستی با همه عدم مشروعیتی که دارد، به دنبال بقا و حفظ موجودیت خودش است و وقتی احساس کند شما در پاسخ جدی هستید و تعللی نمیکنید، به خودش اجازه نمیدهد تا ضربههای بعدی را با ضربآهنگ شدیدتر وارد کند.
واکاوی بازی روسها در منازعات غرب آسیا
در ادامه این مباحث، جعفر عظیم زاده بیان داشت: در خصوص ارتباط میان مسائل منطقه با جنگ اوکراین که دکتر حقگو اشاره کردند، باید گفت که در یک نگاه منطقی، هیچ پدیدهای بی ارتباط با پدیده دیگری نیست منتها من فکر میکنم این گزاره که روسها در وقوع عملیات طوفان الاقصی نقش داشتند و اینکه جنبه تاسیسی و وجودی به نقش روسها بدهیم، دقیق نباشد. بحث فلسطین و منازعه اعراب و جنبشهای مقاومت اسلامی یک منازعه تاریخی هویتی و انکارناپذیر است که از زمان تاسیس رژیم جعلی صهیونیستی وجود داشته و چندین جنگ بزرگ را در منطقه رقم زده است.
مشخص است که قدرتهای جهانی با استفاده از مدیریت این روندها به دنبال بیشینهسازی منافع خود هستند. یعنی از وضعیت موجود نهایت استفاده را میکنند. وقتی یک وضعیت پیچیده و آشوبناکی مثل جنگ رخ میدهد، همه طرفین منازعه و حتی قدرتهای بیطرف به دنبال این هستند که از این وضعیت، محصول خودشان را برداشت کنند.
در پاسخ به این گفتهها حقگو توضیح داد: من نگفتم روسیه نقش تاسیسی دارد. فرق جمهوری اسلامی با بازیگری مثل روسیه همین است دیگر. سیاست خارجی جمهوری اسلامی به شدت اخلاقی است. باید تمایز قایل شد.
در ادامه عظیم زاده افزود: اثبات ارتباط روسیه با طوفانالاقصی نیاز به اطلاعات دارد، شاید فکتها و گزارههایی هم باشد که این ارتباط را نشان بدهد. ما به عنوان رهبر جبهه مقاومت باید سعی کنیم تاثیرگذاری سایر کنشگران از جمله روسیه را در روندهای جبهه مقاومت به حداقل برسانیم، یعنی جمهوری اسلامی باید بیشترین نقش را در این زمینه داشته باشد تا بتواند بیشترین منافع را برای خود و متحدانش در منطقه به ارمغان بیاورد.
عظیم زاده: بحث اتحاد استراتژیک برای جمهوری اسلامی ایران در منطقه غرب آسیا چه با قدرتهای منطقه چه با سایر قدرتها امری محال است. اتحاد استراتژیکی هم که با گروههای مقاومت داریم به نوعی اتحادی بر مبنای هویت و موضوعات معنایی است
ایران و مساله بازدارندگی از نوع سخت و نرم آن
به گفته عظیم زاده در بحث بازدارندگی هم باید گفت وقتی تهدیدها چندلایه، چندوجهی، پویا و سیال و جنگها چندبخشی و هیبریدی میشوند، در آن صورت بازدارندگی هم باید چندوجهی و چندلایه شود. در همین راستا، اگر جمهوری اسلامی از نظر اقتصادی خود را قوی نکند، نمیتواند متحد قدرتمندی برای گروههای جبهه مقاومت و گروههای همسو باشد، چرا که قدرت اقتصادی در زمره بازدارندگیهای سخت قرار میگیرد.
قدرت اقتصادی، نظامی، امنیتی و اطلاعاتی به طور کلی در زمره بازدارندگی سخت طبقهبندی میشود، بازدارندگی نرم اما همین اصول اخلاقی، اصول فرهنگی، معیارهای هویتی یا همان سیاستها و ارزشهای اخلاقی و جهانشمول را شامل میشود. به نظر من یکی از نتایج عملیات طوفان این بود که جایگاه جمهوری اسلامی ایران و جبهه مقاومت را در بازدارندگی نرم را به شدت ارتقا داد.
سیاست اخلاقی و پایبندی جمهوری اسلامی ایران به هدف قرار ندادن اماکن غیرنظامی در اراضی اشغالی طی عملیات طوفانالاقصی باعث شد که بازدارندگی نرم ما افزایش یابد.
عظیم زاده در پاسخ به پرسشی درباره اینکه آیا از نظر تبلیغاتی جبهه مقاومت توانسته این بازدارندگی نرم را توسعه دهد گفت: در همین خصوص باید اشاره کرد بحثهای عملیات روانی، رسانهای و تبلیغاتی جزو عملیاتهای نرم هستند؛ عملیاتی که جنس قدرت اعمال شده در آن از نوع قدرت نرم است، ولی توان صنعتی و مالی بسیار بالایی میخواهد تا در برابر امپریالسیم رسانهای صدایمان را به گوش جهانیان برسانیم.
ما به طور ویژه به پیوستهای رسانهای و تبلیغاتی بعد از هر عملیات چندان توجه نمی کنیم. اصحاب رسانه ما باید با یک سیاست منسجم و هماهنگ شده در راستای منافع ملی در این حوزه عمل کنند. ما الان از حوزه رسانههای رسمی عبور کردهایم. در عصر دیپلماسی عمومی نوین وارد دیپلماسی شهروندی شدهایم و هر شهروند ما میتواند به عنوان دیپلمات ما در فضای مجازی ایفای نقش کند. صفحه مجازی یک شهروند میتواند بازتابهای حقیقی این جنگ را انعکاس دهد.
پس از منازعات اخیر موقعیت آمریکا در حل تنشهای منطقه مخدوش شد
در ادامه مباحث میزگرد، غلامعلی سلیمانی به تشریح پیامدهای تقابل میان اسرائیل و جبهه مقاومت پرداخت و اظهار داشت: با توجه به تجربههای منطقه و ناکارآمدی گفتمانهای پیشین در مساله فلسطین، همچنان که اشاره شد قطعا از این پس روندهای همگرا در منطقه در ارتباط با مساله فلسطین سرعت بیشتری خواهد گرفت. همچنین، گفتمان بدیلی که مقاومت و جمهوری اسلامی دنبالش بود تقویت خواهد شد که این روند نشانههایی هم دارد.
نخست اینکه امروز توجه افکار عمومی جهانیان به مساله فلسطین افزایش پیدا کرده است. دوم، هزینههای عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی پس از طوفانالاقصی به شدت افزایش پیدا کرده است. سوم، شاهد مرزبندیهای دقیقی در منطقه نسبت به قضیه فلسطین هستیم؛ کشورهای منطقه از نظر افکار عمومی خودشان به شدت تحت فشارند و مجبورند مرزبندی مشخص خود را مشخص کنند، از این رو به نظرم در بلندمدت منطقه به سمت یک ثبات نسبی حرکت خواهد کرد و روندهای دیپلماتیک جایگزین خواهد شد.
چهارم، موقعیت آمریکا در منطقه به ویژه در حل تنشها کاهش پیدا کرده و کاهش همگرایی میان واشنگتن و تلآویو را به دنبال خواهد داشت. پنجم، از این پس شاهد افزایش شکاف در جامعه اسرائیل خواهیم بود. هفتم افراطگرایی در اسرائیل تضعیف خواهد شد. هشتم، ظرفیتها و پتانسیلهای پنهان جبهه مقاومت از یمن تا لبنان هویدا شد و در نهایت نقطه قوت جنگهای نامتقارن در منطقه به ویژه در ارتباط با محور مقاومت بروز یافت.
سلیمانی: ظرفیتها و پتانسیلهای پنهان جبهه مقاومت از یمن تا لبنان هویدا شد و در نهایت نقطه قوت جنگهای نامتقارن در منطقه به ویژه در ارتباط با محور مقاومت بروز یافت
ایران و مساله اتحاد استراتژیک
جواد حقگو در پاسخ به سوالاتی درباره بایستههای پیش روی جمهوری اسلامی در وضعیت کنونی و این که آیا در این وضعیت میتوان به ایجاد اتحادهای استراتژیک برای عبور کمهزینه از تنشها فکر کرد، بیان داشت: اولین و مهمترین نکته این است که در داخل بر سر مسائل اساسی اجماع صورت بگیرد، مثلا بر سر اینکه هزینه برای حوزه مسائل نظامی و امنیتی با بقای جامعه سر و کار دارد. نکته دوم مربوط به سیاست خارجی و رعایت دقیق راهبرد عدم تعهد است؛ یعنی بتوانید از دل تحقق راهبرد عدم تعهد، در حوزه سیاست خارجی توازن و بالانسی ایجاد و از دل تضاد و تعارض قدرتهای بزرگ، منافع و امنیت خود را کسب کنید.
مساله دیگر این است که مشکلات و چالشهای داخلی خودمان را بپذیریم؛ باید بپذیریم جامعه ما با مشکلات اقتصادی مواجه است. در خصوص اینکه به متحد استراتژیک نیاز داریم یا نه باید گفت که ما به متحد استراتژیک نیاز داریم، اما اتحاد استراتژیک هم در چارچوب راهبرد عدم تعهد محقق میشود.
و اما به گفته عظیم زاده، ما امروز به تعبیر رئالیستها در جهانی زندگی میکنیم که همواره احتمال وقوع جنگ در آن وجود دارد. با وجود همه شعارها و فعالیت نهادهای بینالمللی که برای جلوگیری از وقوع جنگ ایجاد شده، تمامی کنشگران، استراتژی بقا و منافع ملی را در اولویت و در دستور کار سیاست خودشان دارند.
در خصوص این که ما به متحد استراتژیک نیاز داریم باید گفت ما نمیتوانیم از اعتماد در نظام بین الملل صحبت بکنیم. بر این مبنا، بحث اتحاد استراتژیک برای جمهوری اسلامی ایران در منطقه غرب آسیا چه با قدرتهای منطقه چه با سایر قدرتها امری محال است. اتحاد استراتژیکی هم که با گروههای مقاومت داریم به نوعی اتحادی بر مبنای هویت و موضوعات معنایی است؛ یعنی ما نمیتوانیم بحث اتحاد استراتژیک را با سایر بازیگران مطرح کنیم چون اعتماد و منافع مشترکی وجود ندارد، حداکثر میتوانیم از منافع همسو صحبت بکنیم.
ما باید حول محور اجماع و استراتژی ملی هم در سیاست داخلی و هم در سیاست خارجی توافق کنیم. این استراتژی ملی باید حول محور هم قدرت سخت و هم قدرت نرم باشد؛ یعنی ما بتوانیم به صورت دقیق از قدرت هوشمند در ابعاد در سطوح منطقه و بینالمللی و در موضوعات مختلف سیاسی و اقتصادی و نظامی و امنیتی استفاده کنیم.
در مجموع باید گفت در نظریه جنگهای نامتقارن اصل بر این است که ارتش کلاسیک اگر پیروز نشود، شکست خورده و ارتش نامتقارن اگر شکست نخورد، پیروز شده است. رژیم صهیونیستی هم بعد از یک سال هنوز نتوانسته به اهداف اولیه که خودش تعیین کرده برسد.