ارتباطات امروزه در زمینههای سیاسی ، اجتماعی ، فرهنگی و ورزشی زندگی بشر نقش بسزایی دارد و شاید بتوان گفت هیچ عرصه ای بدون ارتباطات معنا ندارد.
حکایت روابطعمومی و ارتباطات در ایران قصه هفتاد من کاغذ است. هنوز روابط عمومیها کمترین اهمیت را در هر سازمانی دارند از نظر توجه به نیروی انسانی و اختصاص منابع مالی و شان سازمانی، با وجود تغییراتی که شاهد آن هستیم.
هر چند عده ای معتقد هستند کار روابط عمومی ایجاد آرامش در رسانههاست اما نمیدانند و نمیدانیم که روابط عمومی رئیس و پلیس رسانهها نیست که ایجاد آرامش بکند یا نکند بلکه واسطهگر و تسهیل کننده شرایط برای رسانههاست.
در دنیای مدرن که افراد در رسانهها غرق شده و به اصطلاح «رسانه ای شده» اند ارتباطات در واقع مهمترین سرمایه اوست و تنوع رسانهها و امکان انتخاب حداکثری برای مخاطب ، کسب یا از دست دادن این سرمایه را به مراتب آسان تر از گذشته کرده است.
شاید در کشور کمتر و استان بیشتر روابطعمومیها در رسانهها نقشی نزدیک ۹۰درصدی را ایفا میکنند و رسانهها از گزارش و یادداشت و نقد و بررسی کم بهره یا بی بهره شدهاند و این دلایل متعدد خود را دارد که شاید اقتصاد رسانه و وابستگی به روابطعمومی ها از عمدهترین دلایل آن باشد.
وقتی یکی از منابع اصلی تأمین اقتصاد رسانهها و مطبوعات به جای مخاطب و بخش خصوصی دستگاهها میگردند، روابطعمومیها هم به خود اجازه میدهند نقش پلیس رسانه را بازی کنند و به جامعه از طریق رسانههای کنترل شده و بعضا عقیم شده این پیام را دهند که همه چیز گل و بلبل است در صورتی که مخاطب در جامعه خود همه این حرفها یا وعدهها یا شعارها یا عملکردها را به قضاوت مینشیند و همین میشود که در حال حاضر جامعه نه تنها منبع خبر خود را جای دیگری تعیین کرده که ایجاد آرامش خود ساخته و یا ارائه ظاهری مناسب مرجعیت را از رسانههای رسمی و داخلی گرفته و باعث رواج ریا و دروغ سیستماتیک هم شده است.
زمان بیرحمترین قاضی است و در مورد ما و مطالبمان قضاوت عادلانه خواهد کرد.
فعال رسانه ای*