در شرایطی که ترور فرماندهان مقاومت در رأس برنامههای رژیم اسرائیل قرار گرفته (که برخی از آنها با نقض حاکمیت ایران و عبور از خط قرمزهای مشخص کشورمان همراه بوده است) و این رژیم در حمله به غزه و لبنان به طور مرتب و سازمان یافته مرتکب جنایات جنگی، نقض حقوق بشر و حقوق بشردوستانه شده و میشود و کشورهای غربی نیز به دلیل راهبردها و منافع خود در منطقه غرب آسیا در برابر آن سکوت کرده و به حمایت مالی و نظامی از آن ادامه میدهند، جمهوری اسلامی ایران تلاش کرد با اجرای عملیات وعده صادق ۲ پاسخی قاطع به ترور مهمان رسمیاش (اسماعیل هنیه) و سردار نظامیاش (شهید نیلفروشان) بدهد و قدرت بازدارندگی خود را به رخ حریف بکشد.
با این وجود، اعتماد به نفسی که حمایت کشورهای غربی به نخست وزیر رژیم اسرائیل بخشیده، سبب شده تا این پایان ماجرا نباشد، اسرائیل به پذیرش نتیجه اقدامات ضد حقوق بینالملل خود رضایت ندهد و اعلام کند پاسخی سختتر به حمله موشکی ایران خواهد داد. این وضعیت منطقه را در یک شرایط بحران و تنش پینگپنگی قرار داده و اعلام اخباری مبنی بر انتقال فوری سامانه ضد موشکهای بالستیک تاد از سوی آمریکا به رژیم اسرائیل و تحرکات نظامی آمریکا در پایگاههایش در منطقه نیز بر آتش این تنشها و تحلیلهای نگران کننده اضافه میکند.
در پاسخ به چنین شرایطی ضمن اینکه نیروهای میدان ایران برای مواجهه با تهدیدات احتمالی آماده میشوند، دستگاه دیپلماسی کشور نیز بنا به رسالت خود، تحرکات وسیعی را به منظور جلوگیری از گسترش جنگ آغاز کرده است. تور منطقهای وزیر امور خارجه به کشورهای عرب و مسلمان منطقه حکایت از آن دارد که ایران ضمن آمادگی برای دفاع از خود، خواهان تداوم تنشها در منطقه نیست و معتقد است صلح فراگیر منطقهای، تنها با همکاری و نشان دادن ابتکار عملهای سریع و دقیق از سوی همه کشورهای منطقه امکان پذیر است.
هر چند پاسخ رسمی همه سران منطقه، اعتقاد و علاقه آنها به جلوگیری از جنگ منطقهای بوده است، اما از آنجا که در عرصه سیاست خارجی و روابط بینالملل، سیاستهای اعلامی کشورها چندان قابل اعتماد و اعتنا نیست و این منافع پنهان و چند لایه و سیاستهای اعمالی آنهاست که بر روند تحولات در منطقه تأثیر میگذارد، به نظر میرسد نمیتوان با قاطعیت تخمین زد که موضعگیری واقعی این کشورها در صورت گسترش دامنه تنشها چه خواهد بود؟
تکلیف چین و روسیه نیز مشخص است؛ چین به صورت سنتی از ورود مستقیم به تنشهای سیاسی- امنیتی منطقه احتراز و تنها به صدور بیانیههای کلی مبنی بر لزوم خویشتنداری طرفها و پرهیز از گسترش جنگ تأکید میکند. روسیه نیز خود در باتلاق اوکراین گرفتار شده و حمایتهای همه جانبه کشورهای غربی از اوکراین مانع پیروزی برق آسای آن در کشور همسایهاش شده است و حال منافعش حکم میکند از باز شدن جبهههای جدید پیش روی آمریکا و سایر کشورهای غربی و معطوف نمودن حواس آنها به یک بحران جدید جلوگیری نکند.
البته این امکان وجود دارد که مقامات کرملین با ارائه یک سری همکاریهای اطلاعاتی بکوشند پاسخ حسن نیتهای پرهزینه ایران به خودشان را بدهند، اما حداقل بر اساس اخبار و اطلاعات رسمی، به نظر نمیرسد بیش از این حاضر به حمایت از ایران در برابر اسرائیل و کشورهای غربی باشند.
در چنین شرایطی مهمترین مؤلفه رهایی ایران از این وضعیت و خروج عزتمندانه و مقتدرانه از بحرانهای موجود، در کنار رایزنیهای منطقهای، تکیه بر مؤلفههای قدرت ملی است. قدرت ملی هم تنها در توان موشکی ایران خلاصه نمیشود؛ بلکه مجموعهای از عناصر شامل جمعیت، وسعت و عمق استراتژیک، توان اقتصادی، قدرت نظامی، قدرت رسانهای، حمایتهای مردمی، اعتماد و سرمایه اجتماعی و البته وفاق ملی را در بر میگیرد. بی شک جمهوری اسلامی ایران تنها با اتکا به یک مولفه از قدرت ملی نمیتواند سیاست خارجی موثری را طراحی و اجرایی کند. در شرایط کنونی ایران به یک استراتژی شبکهای نیاز دارد که همه عوامل قدرت ملی در آن مورد توجه و بهرهبرداری قرار بگیرند.
البته نکته ظریفی که در این میان وجود دارد و حاصل تجارب ایران در جنگ تحمیلی با عراق است، این است که مؤلفههای قدرت ملی از وزن یکسانی برخوردار نیستند و حتی در صورت ضعف و نابرابری توان کشور در حوزههای اقتصادی، نظامی و رسانهای با دشمن، برخورداری از حمایتهای مردمی یکدست و وفاق ملی میتواند ورق بازی را به نفع ما برگرداند.
وفاق به معنی سازگاری، همکاری کردن و اتحاد است و زمانی که بحث وفاق ملی در سیاست خارجی مطرح میشود، مراد این است که آحاد جامعه و همه احزاب و گروهها، فارغ از نگرشهای حزبی و منافع فردی و گروهی، همگی به نفع یک امر مقدس یعنی «منافع ملی» با یکدیگر همکاری کنند و مانع آن شوند که اختلاف نظر آنها به دستاویزی برای دشمنان و لطمه به منافع کشور و مردم تبدیل شود.
در شرایط کنونی که کشور به واسطه سیاستهای دیوانهوار نخست وزیر راستگرای رژیم صهیونیستی در وضعیت بحرانی قرار گرفته، وفاق ملی میتواند پشتوانهای قوی برای تصمیم گیران کشور باشد تا ایران و منطقه را از مهلکه جنگ فراگیر برهانند. در این وضعیت بر دولت و تصمیم گیران سیاست خارجی لازم است صداهای مختلف را شنیده و به توصیههای دلسوزانه و منطقی گوش دهند و با پرهیز از خودمحوری و یکجانبهنگری در تصمیمگیریها، مانع وفاق ملی نشوند. بر مردم و احزاب سیاسی نیز واجب است تا مطالبات و درخواستهای خود را با توجه به مقدورات و محذورات کنونی کشور با صبر، مصلحت اندیشی و قانونگرایی مطرح و دنبال کنند و اجازه ندهند صدای اختلاف و اعتراض آنها به دستمایهای برای دخالت بیگانگان در امور کشور تبدیل شود.
* استاد دانشگاه آزاد اسلامی