امروزه شاهد سربرآوردن انواع بلاگرها در فضای اینستاگرام هستیم. از بلاگرهای آشپز گرفته تا بلاگرهای روانشناس و حتی در چند سال اخیر هم شاهد شکلگیری بلاگرهای روحانی در فضای اینستاگرام هم هستیم. گرچه ظهور و بروز بلاگر در فضای اینستاگرام یکی از پدیدههای جهانی است، اما با این حال این امر فارغ از آسیب هم نیست. زیرا در بسیاری مواقع، بلاگرها شخصیت حقیقی و واقعی خود را به نمایش نمیگذارند، بلکه آنها با به نمایش گذاشتن چهره کاذب تنها درصدد رسیدن به اهداف خود هستند که این اهداف بیشتر از نوع اقتصادی یعنی پول و درآمدزایی است.
طبق گزارش «یکتانت» از بازاریابی دیجیتال ایران در سال ۱۴۰۲ روایت کرده است تعداد کاربران ایرانی فعال در اینستاگرام ۱۴۰۱، ۴۱ میلیون کاربر بوده و در سال ۱۴۰۲ به ۴۵ میلیون کاربر رسیده است. متوسط تعداد صفحات عمومی که کاربران اینستاگرام دنبال میکنند نیز ۳۲۷ صفحه است که در سال ۱۴۰۲ نسبت به سال ۱۴۰۱ رشد ۱۹ درصدی داشته است.
براساس این گزارش،۵ حوزه نخست فعالیت صفحات عمومی در اینستاگرام نیز به مد و پوشاک، سبک زندگی، اشخاص و افراد تاثیرگذار، اخبار زیبایی و مراقبت از پوست تعلق دارد و درآمد تقریبی صفحات پرمخاطب و اینفلوئنسرهای ایرانی در شبکههای اجتماعی از طریق تبلیغات بیش از ۶ هزار میلیارد تومان است، در حالیکه در سال ۱۴۰۱ این درآمد کمتر از ۲ هزار میلیارد تومان بود.
درآمد تقریبی صفحات پرمخاطب و اینفلوئنسرهای ایرانی در شبکههای اجتماعی از طریق تبلیغات بیش از ۶ هزار میلیارد تومان است، در حالیکه در سال ۱۴۰۱ این درآمد کمتر از ۲ هزار میلیارد تومان بودبا توجه به این آمار و واکاوی آسیبهای بلاگری در فضای اینستاگرام، پژوهشگر ایرنا با «محمدپویا قاسمی» و «معصومه شمس» کارشناسان علوم ارتباطات و حوزه شهرت و هواداری به گفت و گو نشست:
الگوها میتوانند هم آفریننده و هم آسیب زننده باشند
قاسمی در مورد شیوه پدیدآمدن الگوهای رسانهای در جامعه میگوید: الگوها به همان اندازه که میتوانند آفریننده باشند، به همان اندازه هم میتوانند آسیب زننده باشند. زیرا ممکن است ما یک وجه از زندگی آنها را ببینیم و سایر ابعاد زندگی آنها را درک نکنیم. در شرایطی که ما شاهد سربرآوردن انواع اینفلوئنسرها در بستر پلتفرم اینستاگرام هستیم، باید در وهله نخست به این توجه کنیم که چرا این اتفاق افتاده است؟
وی میافزاید: اولا اینستاگرام همانند یک دستگاه «ام آر ای» عمل میکند که به وسیله آن لایههایی را مشاهده میکنیم که قبلا رویتپذیر نبودند. روزگاری نه چندان دور ما فقط در معرض رسانههای داخلی و ملی بودیم و به همان اکتفا میکردیم، کمکم شاهد ظهور پدیدهای به نام ویدئو در اواخر دهه شصت و در ادامه ماهواره در دهه هفتاد بودیم.
با گسترش استفاده ماهواره، شرایط و سبکهای مختلف زندگی بازنمایی شد که با آنچه که از رسانه ملی بازنمایی میشد متفاوت بود، با این وجود رسانه ملی تا سال ۱۳۷۶ مرجعیت خبری و فرهنگی بلامنازعی داشت که با شیوع ماهواره این مرجعیت دچار خدشه شد.
قاسمی اظهار میدارد: در نیمه دوم دهه هفتاد و اوایل دهه ۱۳۸۰ سریال کانادایی «به سوی جنوب» از صدا و سیما پخش میشد و علاقهای که افسر کنسولگری کانادا در خاک آمریکا به کشورش داشت، مثال زدنی بود و با همکاری که با افسر آمریکایی داشت، انگار این افسر کانادایی است که ناجی مردم آمریکاست، در پایان با تبلیغ غیرمستقیم کانادا توسط این افسر خوش پوش کانادایی این تصور در ناخودآگاه جمعی ما نشست که حتی در آن یخچال هم میشود زندگی کرد.
همچنین در اواخر دهه ۱۳۸۰ و اوایل دهه ۱۳۹۰، ما شاهد بازنمایی نظاممند و دامنهدار سریالهای کرهای بودیم. یعنی اولین مبلغ و پذیرای سریالهای کرهای خود صدا و سیما بود. این روند با سریال جواهری در قصر با کاراکتر «یانگوم» شروع شد و همین گونه به صورت مکرر سریالهای کرهای مثل «امپراتور دریا، جومونگ ۱ تا ۳» و تکرار مکرر این سریالها و در این اواخر هم «سایمدانگ» رو به رو بودیم. مشابه همین روند درباره سریال استرالیایی «پرستاران» رخ داد.
قاسمی ادامه میدهد: کمکم با روی کارآمدن شبکههایی مانند «فارسی وان، جم تی وی» و سایر برنامهها که از ماهواره پخش میشد، طیف قابل ملاحظهای از مردم به ویژه طبقه متوسط به این شبکهها روی آوردند و تبعات این رژیم فرهنگی هیچ وقت به طور جدی بررسی نشد، فقط در قالب هشدارهای پراکنده ادامه داشت و در نهایت با طرح تجمیع ماهوارهها از منازل همراه بود که آن نیز بی اثر بود، آنچه باقی ماند عناصر فرهنگی متعارضی بود که همزمان از سریالهای آمریکای لاتین، ترکیه و کرهای در ناخودآگاه مخاطب ایرانی جا خوش کرده بود.
بطور کلی رسانه ملی در بازنمایی آثار فرهنگی دیگر ملل قطعا مقصر است و ما هیچ مطالعهی جدی با رویکرد مطالعات تاثیر و مطالعات بینافرهنگی در این حوزه انجام ندادیم که عاقبت بازنمایی مکرر و منظم کشورهایی چون کره جنوبی و دیگر کشورها چه خواهد بود؟قاسمی میافزاید: به طور کلی رسانه ملی در بازنمایی آثار فرهنگی دیگر ملل به طور قطع تاثیر بسزایی داشته است و ما هیچ مطالعه جدی با رویکرد مطالعات تاثیر و مطالعات بینفرهنگی در این حوزه انجام ندادیم که عاقبت بازنمایی مکرر و منظم کشورهایی مانند کره جنوبی و دیگر کشورها چه خواهد بود؟ بنابراین مقصر اینستاگرام نیست، بلکه زمانی که صدا و سیما هماورد و رقیب جدی نداشت نیز در نقش مبلغ فرهنگی دیگر کشورها نقش آفرینی میکرد.
باید میان بلاگرها و کاربران مولد متن در اینستاگرام تفاوت قائل شویم
قاسمی در مورد تفاوت بلاگرها و کاربران مولد متن در اینستاگرام میگوید: ما باید بین بلاگرها و کاربران مولد متن در اینستاگرام تمایز قایل شویم. بلاگر با وب یک ارتباط پیدا میکند و فردی است که انواع مختلف متن را در بستر وبلاگ تولید میکرد و در ادامه در وبسایت. در دهه ۲۰۰۰ بلاگرها سربرآوردند و انواع مختلف متون را بیشتر به صورت تکست و متن در حوزههای مختلف نوشتند.
اتفاقا بلاگر کاربر محترمی است. اما اینکه چرا پلتفرم اینستاگرام مورد توجه قرار گرفته است، باید گفت برای استفاده از فیس بوک ناچار بودیم که لب تاب داشته باشیم، اما اینستاگرام نرم افزاری بود که با ورودش در بستر تلفنهای همراه و گوشیهای هوشمند تعریف شده بود.
آن زمان هم فیلتر نبود و به راحتی در دسترس بود. نسل اول اینستاگرامرها مثل «آرش پروین و آذر ماهی صف» اینچنین رشد کردند. یعنی فیلترینگ نبود و پروتکلهای حاکم بر اینستاگرام اصلا سخت و پیچیده نبودند و خیلی راحت عکس گرفته و انتشار داده میشد. زمان انتشار هم موضوعیت نداشت و کافی بود کمی ظرافت به خرج داد. در واقع، هیچکس با پیام رسانهای اجتماعی و شبکههای اجتماعی مسالهای نداشت تا اینکه با تحولات اجتماعی پیوند خوردند. زمانی پیامرسانها و رسانههای اجتماعی مورد توجه قرار گرفتند که به عنوان عامل شتابزای تحولات اجتماعی نقشآفرینی کردند.
وی ادامه میدهد: این موضوع از دی ماه ۱۳۹۶ با پیامرسان تلگرام شروع شد و برخی از کانالهای خاص در این پیامرسان مورد توجه مسئولان قرار گرفت، کمکم در بزنگاههای مختلف تلگرام فیلتر شد و اینستاگرام کماکان به دور از فیلترینگ ادامه حیات میداد.
در مجموع فیلترینگ تلگرام منجر به اقبال بیشتر کاربران مولد متون دیجیتال به اینستاگرام شد. مردم ما یک بار کوچ جمعی جدی از وایبر به تلگرام را تجربه کردند. وقتی وایبر فیلتر شد مردم به سمت تلگرام رفتند و اینجا درست نقشی که صدا و سیما و دیگر نهادهای قانونگذار در نسبت با تبلیغ موفق دیگر ملل داشتند، این بار با فیلتر کردن تلگرام منجر به افزایش کوچ مردم به این بستر یعنی اینستاگرام شد.
کمکم رقبای داخلی هم مطرح شدند مثل سروش، آی گپ، ایتا، اما با وجود شکلگیری پیامرسانهای متعدد داخلی تبلیغات مکرر از جانب صدا و سیما منجر به کوچ کاربران از تلگرام و اینستاگرام به آنها نشد. بنابراین تجمع کاربران ایرانی در اینستاگرام وامدار عوامل متعددی است.
نخستین سالهای شکلگیری اینفلوئنسرشیپ در ایران
قاسمی پیرامون نحوه شکلگیری اینفلوئنسرشیپ در ایران میگوید: شکلگیری اینفلوپنسرشیپ در ایران به سال ۲۰۱۰ بر می گردد. زمانی که بهار اسلامی که از آمریکا آمده بود و مارکتینگ خوانده بود، صفحهای به نام بهار ساندویچ راه اندازی کرد که شروع به تبلیغ کسب و کارهای مختلف مینمود. وقتی این فضاها توسط بهار اسلامی مورد توجه قرار میگرفت، از آنجایی که مردم نمیدانستند اینفلوئنسر برای تبلیغ پول گرفته است، بنابراین در افتتاحیه فروشگاهها و رستورانها بسیار مشارکت میکردند.
پس از اینکه مردم از این جریان آگاه شدند، شیوه مواجهه کمی تغییر یافت. یعنی مردم با ملاحظهتر به خواستههای این افراد توجه میکردند. در نهایت بر روی تصمیمگیری و قصد خرید مردم تاثیر میگذاشت. مدتی بعد شاهد آن بودیم که برخی اینفلوئنسرهای قدیمی با مداخله و دستور قضایی روبهرو شدند، اما پس از آن نیز شاهد سربرآوردن طیف دیگری از اینفلوئنسرها در حوزههای مختلف شدیم.
اینفلوئنسرها چه زمانی آسیبزننده هستند؟
قاسمی در رابطه با این سوال که اینفلوئنسرها چه زمانی آسیبزننده هستند، میگوید: زمانی اینفلوئنسر آسیبزا است که در نسبت با تحولات اجتماعی قرار میگیرد و گویا رسالت خود را نقشآفرینی در بحران میداند، و به عنوان نقش مکمل و تکمیلکننده بحران عمل میکند. برای مثال زمانی که پاندمی کرونا اتفاق افتاد، ما شاهد شکلگیری موج قابل ملاحظهای از اینفلوئنسرهای پزشکی بودیم.
برای اولین بار در میان جمعیت کاربران ایرانی اتاق عمل، آی سی یو، بخش و ... توسط پزشکان بازنمایی میشد، زمانی که پرستاران پنجه در پنجه کرونا با مرگ می جنگیدند و برای تخلیه فشار بی امان کاری شادی میکردند، پزشکان درباره بیماری ناشناخته کرونا بیانیه میدادند، تا حدی که در ابتدای کرونا تاکید بر این بود که به هیچ وجه از خانه بیرون نیایید و حتی نان را بشویید.
در آن مقطع تاریخی که همه به شدت از کرونا میترسیدند حتی خود پزشکان، از معدود اینفلوئنسرهای شریف حوزه پزشکی، «حسام الدین خضری» بود که توانست این باور را ایجاد کند که «کرونا هم قابل کنترل است و مردم نترسید.»
زمانی اینفلوئنسر آسیبزا است که در نسبت با تحولات اجتماعی قرار میگیرد و گویا رسالت خود را نقشآفرینی در بحران میداند، و به عنوان نقش مکمل و تکمیلکننده بحران عمل میکندوی میافزاید: برخی از روحانیون سنتی در فضای وب و اینستاگرام فعالیت داشتند، اما با وقوع پاندمی کرونا، نسل جدیدی از روحانیون اینستاگرامر شروع به ارائه قرائت شخصی شده خود از دین شدند و در اینجا امر دینی و مقدس در قامت کالا قرار گرفت. روحانیون اینستاگرامر به جای اینکه پلی بین آسمان و زمین شوند، در خدمت اینستاگرام درآمدند. اینستاگرام فضایی برای ارتباطگیری مردم با این افراد شد و مذهب و دین وسیلهای برای تبلیغ این افراد شد و در ادامه به جایی که اینستاگرام در خدمت دین قرار بگیرد، روحانیون اینستاگرامر به عنوان یک کاربر مولد متن در خدمت اینستاگرام قرار گرفتند.
قاسمی ادامه میدهد: کمترین آسیب در جریان بحرانهای اجتماعی را، اینفلوئنسرهای حوزه ورزش داشتند. واقعا در زمان پاندمی آمدند و از طریق پلتفرم اینستاگرام، مردم را به ورزش و حرکات ورزشی در خانه تشویق کردند. این افراد کمترین آسیب را داشتند، در کشوری که دچار کم تحرکی ملی است، اینفلوئنسرهای حوزه ورزش مردم را دعوت به فعالیت بدنی کردند و آنها را ورزش دادند.
البته اینفلوئنسرهای روانشناس هم داریم که یکی از عجیبترین و خاصترین پدیدههای اینستاگرام هستند و به نظر من خیلی هم کم راجع به آنها کار شده است. فردی با یک مدرک نه چندان معتبر تنها با مهارت ارتباطگیری با مردم و ایجاد سرمایه کاربری شروع به ترویج مباحث روانشناسی میکند که شاید درمان درد نباشد و حتی ممکن است از شرح و توصیف آسیبی که به فرد است عاجز باشند، اما در نشر عمومی آن آسیب بسیار توانمند هستند.
شمس نیز در این باره میگوید: افراد فعال در رسانههای اجتماعی که ما آنها را با عناوینی مانند بلاگر، اینفلوئنسر و خردهسلبریتی میشناسیم، شهرتِ عموما زودگذرشان را مدیون این رسانهها هستند. به بیانی،کسانی که بهطور ناگهانی در فضای مجازی مشهور میشوند و بهسرعت نیز حباب شهرتشان میترکد و از یاد میروند، «سلبریتی حبابی» هستند! فضای مجازی هم بستری برای رشد و دیدهشدنِ آنهاست و هم بستری برای گم و مدفونشدنشان در بین انواع چهرههای مجازی. تعداد و تنوع این چهرههای سرگرمکننده، روزبهروز در رسانههای اجتماعی، و بهطور خاص در رسانهی تصویرمحوری مانند اینستاگرام افزایش مییابد.
افرادی که به عنوان بلاگر، اینفلوئنسر و خردهسلبریتی میشناسیم، شهرتِ عموما زودگذرشان را مدیون این رسانهها هستند. بسیاری از آنها که به طور ناگهانی در فضای مجازی مشهور میشوند و بهسرعت نیز حباب شهرتشان میترکد و از یاد میروند، «سلبریتی حبابی» هستند!
بلاگرها و خردهسلبریتیها، تقریبا در هر حوزهای که فکرش را بکنیم دیده میشوند. در بسیاری از حرفهها از آشپزی و خیاطی و فروشندگی و عکاسی و آرایشگری و تعمیرات لوازم خانگی گرفته تا پزشکی و معلمی و وکالت، افراد به بلاگری مشغولاند. حتی عدهای از روحانیون امروز بلاگر دینی شدهاند. حجاباستایلها، بلاگرهای محجبه هستند. موضوع بلاگری برخی ورزش و رقص است و موضوع برخی دیگر، سفر. عدهای نیز با فعالیتهایی چون نمایش و دوبله، محتوای طنز تولید میکنند. این لیست پایان مشخصی ندارد. اما خوب است این را هم اضافه کنم که عدهای بلاگر زندگی روزمره هستند. یعنی از کارهای روزمرهشان، همین کارهایی که همهی ما بهصورت عادی انجامشان میدهیم، عکس و فیلم میگیرند و کمی زرقوبرق و آبوتابش را زیاد میکنند و در فضای مجازی منتشر میکنند. عدهای از خود ماها هم گردشان را میگیریم و روزبهروز این شهرتی که تقریبا روی هیچ بنا شده را بیشتر میکنیم. متاسفانه بلاگری به سنین پایین هم سرایت کرده و امروز شاهد کودکان و نوجوانانی هستیم که (عموما با تقلید از بلاگرهای بزرگسال) به انتشار نظرات و علائقشان و همین طور نمایش خود و فعالیتهای روزمرهشان در اینستاگرام میپردازند. این مساله، غیر ازمسالهی مامبلاگرهاست که فرزند خردسالشان را وسیلهی کسب شهرت و پول کردهاند.
شمس ادامه میدهد: گسترش دامنهی بلاگری در فضای مجازی و بهخصوص اینستاگرام که در ایران بسیار پرمخاطب است، هم مزایا و هم معایبی دارد. اگرچه که کفهی معایب آن از مزایایش سنگینتر است. مزیت آن شاید امکان دوسویهای باشد که این فضا برای برخی افراد متخصص و از سوی دیگر مخاطبان آنها فراهم آورده است. در واقع هم متخصصان از این طریق میتوانند به مخاطب گستردهتری دسترسی پیدا کنند و چهبسا راحتتر مخاطب هدف خود را بیابند، و هم کاربران میتوانند به طیف وسیعی از افراد خبره در حوزههای گوناگون و آموزشهای عموما رایگانی که این افراد در صفحاتشان منتشر میکنند، دست یابند. البته این به شرطی است که آن افراد واقعا در حوزهی خودش متخصص باشد و مخاطبان نیز قدرت تشخیص این خبرگی را تا حدی داشته باشند. در غیر این صورت، مرزهای تخصص و خبرگی و در مقابل بیاستعدادی و عدم خبرگی، کمرنگ و مبهم خواهد شد و در این بازار پرسروصدا و خوش رنگ و لعاب، کاربران قوهی تشخیص حق از باطل را نخواهند داشت.
عدهای از بلاگرها پس از کسب شهرتی نسبی، این اجازه را به خود میدهند که در هر حوزهای اظهار نظر کنند. هرچه میزان شناختهشدگی و نفوذ و تأثیرگذاری آنها بیشتر باشد، و هرچه آن حوزه حیاتیتر باشد (برای مثال پزشکی و سلامت) این مساله خطرناکتر است. اگرچه که اظهار نظرهای بیجا و غیرتخصصی در هر حوزهای، از علم و سیاست و اقتصاد گرفته تا مسائل اجتماعی و فرهنگی، آسیبزاست.
چنین روندی در مجموع میتواند به سطحیشدن دانش و فرهنگ در جامعه و خلط درست و غلط و در نتیجه سختترشدن تشخیص برای کاربران منجر شود. در کنار اینها، بلاگرها و خردهسلبریتیها، بهخصوص آنهایی که تولید محتوایشان بهنوعی با مساله سبک زندگی و زندگی روزمره گره خورده است، به فرهنگ مصرفگرایی، فرهنگ شهرت و نمایشیشدن هرچه بیشتر دامن میزنند.
در این فرهنگها، رقابت برای مصرف بیشتر و رقابت برای نمایش این مصرف، و بهطور کلی تلاش برای هرچه بیشتر دیدهشدن، اهمیت زیادی دارد. بلاگرها هم برای جانماندن از این قافله و گمنشدن در جمعیت خردهچهرهها، مجبورند کم یا زیاد با قواعد بازی همراه شوند.
عدهای از بلاگرها پس از کسب شهرتی نسبی، این اجازه را به خود میدهند که در هر حوزهای اظهار نظر کنند. هرچه میزان شناختهشدگی و نفوذ و تأثیرگذاری آنها بیشتر باشد، و هرچه آن حوزه حیاتیتر باشد (برای مثال پزشکی و سلامت) این مساله خطرناکتر است مرجعیت و شهرت نسبی این افراد، میتواند در بلندمدت روی سبک زندگی کاربران که افراد جامعه هستند، تأثیراتی بگذارد. مدلهای جدید حجاب و پوشش، سبکهای تازهی آشپزی، زندگیها و مراسمها و هدایای لاکچری و نمایش جزئیات آن در فضای مجازی، غافلگیریها و مراسمهای ساختگی و نمایشی و متکثر ماننند جشن تعیین جنسیت فرزند، ماهگردها و سالگردها که امروز هم در محیط فیزیکی و هم در فضای مجازی بیشازپیش دیده میشود، بیتأثیر از فعالیت بلاگرهای اینستاگرامی نیست.
سخن نهایی
قاسمی در جمعبندی از سخنان خود میگوید: اولین چیزی که باید در نگاه به اینفلوئسرها اصلاح شود نگاه ویژه به آنها است. زمانی اینفلوئنسرها نگرانکننده میشوند که نسبت با بحرانهای داخلی و عام جهانی وارد صحنه شوند و از جانب آنها شاهد کارهایی میشویم که نقشآفرینی در آنها تخصص این افراد نیست.
برای مثال در بحرانهای طبیعی مانند زلزله حضور این افراد در مناطق زلزله زده هیچ کمکی نمیکند، بلکه باید افراد متخصص و متناسب با این شرایط در این بحرانها شرکت داشته باشند. در بحران اقتصادی و زمانی که باز کردن یک حساب ارزی خارجی برای عموم مردم کاری تقریبا غیرممکن است، چگونه میتوان از طریق دراپ شیپینگ درآمد دلاری داشت؟
بنابراین اینفلوئنسرها میتوانند هنگام وقوع بحران به دلیل سرمایه کاربری بالایی که دارند تسهیلگر باشند. بر اساس آخرین پژوهشها، رفتار کاربر هم تغییر کرده است، یعنی مخاطبانی که قبلا در رابطه با اینفلوئنسر خود رفتار منفعلی داشتند و تنها تابع بودند حالا مطالبهگر شدهاند و حتی رفتار آنها با سلبریتیها هم تغییر کرده است.
البته اینفلوئنسر امروز دیگر اینفلوئنسر سال ۲۰۱۰ نیست، او قدرت قبل را ندارد. فالوئر هم دیگر فالوئر قبل نیست که تنها تابع باشد رفتار او نیز تغییر کرده است. اگر رابطه اینفلوئنسر و فالوئر تا دیروز متقابل بود، امروز لزوما آن رابطه متقابل وجود ندارد و در برابر هرگونه اظهار نظر با پرسش جدی کاربران روبرو خواهد شد. از طرفی دیگر گروههای نقشآفرین در تحولات اجتماعی امروز در بستر پلتفرم اینستاگرام نیستند، جوانان و نوجوانانی که میتوانند در وقایع اجتماعی و جنبشها نقشآفرینی کنند هم اکنون در بستر تیک تاک و دیگر شبکه های اجتماعی به غیر از اینستاگرام هستند.
شمس نیز به راهکارهایی در این زمینه اشاره کرده و میگوید: سیاستگذاری برای مدیریت صفحات و اظهارات و فعالیتهای عمومی این افراد تأثیرگذار، بهخصوص در موارد حساستر و تأثیرگذارتر برای جامعه، حیاتی است. احساس نیاز به وجود سیستمی که مسئولیتپذیری چهرهها بهطور عام و چهرهها و تأثیرگذاران فضای مجازی بهطور خاص را تضمین نمایند و آنها را ملزم به پاسخگویی در قبال محتواهای تولیدی، اظهارات و نوع فعالیت در صفحات مجازیشان نماید، وجود دارد.
اگرچه اکنون نیز این نظارت تا حدی وجود دارد، اما مهمتر از این سیاستگذاری و کنترل، افزایش آگاهی مردم و سواد رسانهای آنها در مواجهه با تولیدات و چهرههای رسانهای و بهطور خاص، بلاگرها و محتوای تولیدی آنهاست، زیرا این مردم هستند که میتوانند کسانی را که از عنوان بلاگری و خردهسلبریتی سوء استفاده میکنند، شناسایی کرده و آنها را کنار بزنند.
آنها یکی از پیامدهای دنیای آغشته به سرگرمی و عصر دیجیتالیشده، سلبریتیزهشده و جهانیشدهی امروز هستند. اما هنگامی که آگاهی بالا باشد، حتی در صورت مواجهه، میزان تأثیرپذیری خیلی بالا یا کنترلنشده نخواهد بود. در واقع اگر افراد جامعه مجهز به نگاه نقادانه باشند و تلاش نظام آموزشوپرورش و سیاستگذاریهای فرهنگی و رسانهای در راستای تقویت این رویکرد باشد، دیگر ترس خاصی از مواجههی افراد با هر مساله با هر میزان پیامد منفی وجود نخواهد داشت.
منابع:
شجاعیان، ز. (۱۴۰۳). زندگی برای نمایش، نمایش برای زندگی: مطالعهی سبک زندگی زنان ایرانی خردهسلبریتی در اینستاگرام. تهران: پژوهشکدۀ فرهنگ و هنر اسلامی
Both, E., & Péter, A. (۲۰۱۴). István Povedák (ed.), Heroes and Celebrities in Central and Eastern Europe. Bibliotheca Religionis Popularis Szegediensis, ۳۷, ۱۳۹-۱۴۶.