عنوان فیلم کوتاه «حنابندون» محتوای اثر را لو نمیدهد. عنوان فیلم از سکانسی گرفته شده که اشاره به جاری بودن حس زندگی در دل جنگ دارد. برگزاری مقدمات مراسم عروسی نشاندهنده مقاومت جنگزدگان در برابر خشونت ذاتی جنگ است. آنها میخواهند این نکته را به اثبات برسانند که تسلیم حملات وحشیانه دشمن نشده و جریان زندگی را فراموش نکردهاند. فیلم با سکانس افتتاحیه ذهن مخاطب را به سمت شخصیت عروس و اطرافیانش میبرد؛ اما قهرمان داستان کودک کنجکاوی است که در ظاهر هیچ کنشی ندارد و فقط نظارهگر ماجراست.
سپردن نقش «عبدو» به این کودک نابازیگر با چهره معصوم و مظلومی که دارد، یک انتخاب مناسب محسوب میشود. او در این فیلم نماینده کودکانی است که در دوران دفاع مقس قربانی خشونت دشمن بعثی شدهاند. با توجه به آنکه فیلم بر روی زمان و مکان خاصی تاکید ندارد، میتوان «عبدو» را نماینده تمامی کودکان جنگزده در تمامی دنیا دانست.
در میان هیاهوی جنگ، جایی که آسمان از دود و صدای انفجارها به لرزه در میآید، کودکانی هستند که در سکوت و بیصدایی، به دنبال رویاهای کوچک و معصومانه خود میگردند. کودکانی که شاید هرگز نمیدانستند جنگ چیست و چرا باید درگیر آن باشند. در چشمانشان هنوز امید به زندگی و بازیهای کودکانه موج میزد، اما سرنوشت برایشان قصهای دیگر نوشته بود. در کوچههای خاکخورده و ویرانشده، صدای خندههایشان گم شد. جنگ از آنها نه فقط زندگی، بلکه آیندهشان را گرفت؛ رویاهایی که هیچگاه به حقیقت نپیوست، مدرسههایی که هیچگاه ندیدند و بازیهایی که هیچگاه تمام نشد. هر گلولهای که در جنگ شلیک شد، شاید در نقطهای از این دنیا، قلب یک کودک را نشانه رفت. هر بمبی که فرود آمد، دنیای کوچک و رنگارنگی را ویران کرد.
با درنظر گرفتن این نکته که «حنابندون» از یک بحران جهانی سخن میگوید، فیلم میتواند در جشنوارههای جهانی نیز حضور موفقی داشته باشد. مظلومیت کودکان جنگزده یک دغدغه بینالمللی است که در گوشه و کنار دنیا میتواند احساسات و عواطف مخاطبان با اعتقادات متنوع را تحریک کند.
این اثر توانسته در مدت زمان ۱۲ دقیقه به خوبی موضوع حضور ناخواسته کودکان در دل جنگ را دراماتیزه کند و عمق بیرحمی آن را نشان دهد. فیلم به جای تکیه بر صحنههای خشونتبار مستقیم، با استفاده از حس ترس، معصومیت و سرنوشت اجتنابناپذیر این کودک، تراژدی جنگ را به شکلی ظریف اما دردناک بازگو میکند.