این چالشها عمدتاً به شکافی برمیگردد که میان سیاستهای اعلامی و عمل واقعی دانشگاهها و مؤسسات آموزشی وجود دارد. اگرچه اسناد کلان و سیاستهای آموزش عالی در ایران تأکید بر کیفیت دارد، در عمل کاستیهای متعددی وجود دارد که مانع از تحقق این اهداف میشود. بر اساس آخرین آمارها، اشتغال به تحصیل حدود سه میلیون دانشجو و وجود هشتاد هزار هیات علمی، صنعت آموزش عالی را بزرگ و دارای آینده نشان میدهد
برخی مولفههای اثرگذاری بر این شکاف
۱. نظام ارزیابی و رتبهبندی کیفیت آموزشی
یکی از چالشهای عمده در حوزه کیفیت آموزشی، نبود یک نظام منسجم و کارآمد برای ارزیابی عملکرد دانشگاهها و مؤسسات آموزشی است. اگرچه نهادهایی مانند وزارت علوم، تحقیقات و فناوری و شورای عالی انقلاب فرهنگی تلاشهایی در جهت ارزیابی کیفیت آموزشی داشتهاند، بسیاری معیارهای ارزیابی به معیارهای کمی مانند تعداد مقالات، رتبهبندیهای بینالمللی و تعداد فارغالتحصیلان متمرکز شده است. این رویکرد کمّی، به جای پرداختن به عمق و کیفیت آموزش، دانشگاهها را به سمت تولید مقالات بیشتر و جذب دانشجویان به هر قیمتی سوق داده است، بدون اینکه به توسعه مهارتهای عملی و پژوهشهای کاربردی توجه کافی شود.
۲. نقش اعضای هیاتعلمی در ارتقای کیفیت
اعضای هیات علمی یکی از ارکان کلیدی در بهبود کیفیت آموزشی و پژوهشی به شمار میروند. در ایران، کمبود فرصتهای توسعه حرفهای برای اساتید و محققان، یکی از موانع مهم در ارتقای کیفیت آموزش است. اگرچه برخی دانشگاهها برنامههای توسعه حرفهای ارائه میدهند، بسیاری اساتید به دلیل فشارهای کاری، سازوکار اداری و کمبود منابع مالی از این فرصتها استفاده نمیکنند. علاوه بر این، نظام جذب و ارتقای اعضای هیاتعلمی نیاز به بازنگری دارد. اولویتهای پژوهشی اساتید اغلب به سمت کسب امتیازهای پژوهشی و انتشار مقالات در مجلات دارای ضریب تأثیر معطوف میشود، بدون اینکه پژوهشها به نیازهای واقعی کشور و مشکلات جامعه پاسخ دهند.
۳. پژوهشهای کاربردی در مقابل پژوهشهای نظری
یکی از مسائل جدی در نظام آموزشی و پژوهشی ایران، نبود توازن میان پژوهشهای نظری و کاربردی است. بسیاری پژوهشهای دانشگاهی به جای آنکه به حل مشکلات عملی و نیازهای جامعه بپردازند، بیشتر به تولید مقالات نظری متمرکز است که تنها هدف آنها افزایش تعداد مقالات منتشرشده در مجلات بینالمللی است. این مسأله باعث شده پژوهشهای دانشگاهی در ایران از مشکلات واقعی جامعه و صنعت فاصله بگیرد. نبود ارتباط نزدیک میان دانشگاهها و بخشهای صنعتی و تولیدی کشور نیز این مشکل را تشدید کرده است. در نتیجه، خروجیهای دانشگاهی نه تنها برای حل مشکلات کشور کارآمد نیستند، بلکه مهارتهای عملی لازم را نیز به دانشجویان منتقل نمیکنند.
۴. فقدان منابع آموزشی بهروز و مناسب
یکی دیگر از چالشهای مهم در زمینه کیفیت آموزشی، کمبود منابع آموزشی بهروز و مناسب است. بسیاری دانشگاههای ایران هنوز از منابع آموزشی قدیمی و گاه ناکارآمد استفاده میکنند. این منابع نهتنها از نظر محتوایی به روز نیستند، بلکه در برخی موارد توانایی پاسخگویی به نیازهای امروزی دانشجویان را ندارند. دسترسی محدود به منابع علمی بینالمللی، کمبود کتابخانههای مجهز و بهروز، و موانع دسترسی به پایگاههای علمی جهانی، دانشجویان و اساتید را از بهرهگیری کامل از آخرین یافتههای علمی محروم میکند.
۵. تمرکز بر آموزش حافظهمحور به جای آموزش مهارتمحور
یکی دیگر از چالشهای مهم در نظام آموزشی ایران، تاکید بیش از حد بر آموزش حافظهمحور است. در بسیاری از دانشگاههای ایران، آموزش بر مبنای حفظ اطلاعات و انتقال دانش به صورت منفعلانه است، بدون اینکه مهارتهای عملی و تفکر انتقادی در دانشجویان تقویت شود. این رویکرد باعث شده است که فارغالتحصیلان دانشگاهی توانایی لازم برای ورود به بازار کار را نداشته باشند و مهارتهای لازم برای حل مسائل عملی در محیطهای کاری را کسب نکنند. این شکاف میان آموزش نظری و مهارتهای عملی یکی از عوامل اصلی بیکاری در میان فارغالتحصیلان دانشگاهی است.
نتیجه گیری
با وجود این چالشها، فرصتهایی برای بهبود وضعیت وجود دارد. اصلاح نظام ارزیابی و رتبهبندی دانشگاهها به گونهای که معیارهای کیفیتمحور و نه صرفاً کمّی را در نظر بگیرد، میتواند یکی از مهمترین گامها در جهت ارتقای کیفیت آموزشی باشد. همچنین، افزایش ارتباطات میان دانشگاهها و بخشهای صنعتی و تجاری کشور، میتواند پژوهشها را به سمت کاربردهای عملی و رفع مشکلات واقعی جامعه سوق دهد.
افزون بر این، باید بر تربیت نیروی انسانی با مهارتهای عملی و تفکر انتقادی تاکید بیشتری شود. بهروزرسانی منابع آموزشی، ارتقای فرصتهای توسعه حرفهای اعضای هیاتعلمی و تشویق دانشگاهها به استفاده از فناوریهای نوین آموزشی از جمله راهکارهایی است که میتواند منجر به بهبود وضعیت آموزش عالی شود. در نهایت، برای رسیدن به کیفیت آموزشی و پژوهشی مطلوب، یک بازنگری عمیق و اصلاحات اساسی در ساختارها و رویکردهای موجود ضروری است.
بنابراین، اگرچه شکاف میان نظر و عمل در نظام آموزش عالی ایران همچنان وجود دارد، با اجرای تغییرات ساختاری و فرهنگی در نظام دانشگاهی، بهویژه در زمینه ارزیابی، توسعه حرفهای و پژوهشهای کاربردی، میتوان به ارتقای کیفیت و اثرگذاری آموزش عالی در توسعه کشور امیدوار بود.