شهرام حقیقتدوست این روزها با فیلم سینمایی «باغ کیانوش» و در نقش کیانوش روی پرده سینماهای کشور حضور دارد. فیلمی با محوریت نوجوانان که قصه آن در دهه ۶۰ و در زمان حمله عراق به ایران میگذرد. کیانوش که مردی بداخلاق و جدی است، باغ میوهای دارد که چند نوجوان روستا را وسوسه میکند تا به باغ او دستبرد بزنند و برای کشف درخت موز وارد قصهای عجیبوغریب شوند و همین ورود نیز باعث میشود تا کیانوش را بیش از گذشته بشناسند.
فیلم اقتباسی از کتابی به همین نام و محصول باشگاه فیلم سوره و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان است که رضا کشاورز حداد به تهیهکنندگی محمدجواد موحد آن را کارگردانی کرده است تا نخستین تجربه خود را در حوزه کارگردانی رقم بزند. فیلمی که در جشنواره فیلم فجر و جشنواره فیلم کودک و نوجوان خوش درخشید و جوایز بسیاری را از آن خود کرد.
در کنار نقشآفرینی نوجوانان فیلم اما از بازی درخشان شهرام حقیقتدوست نمیتوان بهراحتی گذشت. بازیگری که طی این سالها در آثار متفاوتی حضور یافته است؛ اما آنطور که بایدوشاید دیده نشده و حق خود را از سینما دریافت نکرده است.
گام اول: تجربه، تجربه و تجربه
حقیقتدوست دانشآموخته نمایش از دانشگاه و هنرجوی حمید سمندریان در آموزشگاه بوده است. ورود حرفهای او به عرصه تئاتر در اواسط دهه ۷۰ رقم خورد ابتدا با حضور در نمایشهای خیابانی و پس از آن با حضور در نمایش «چیزی شبیه به زندگی» به کارگردانی مرحوم حسین پناهی در تالار اصلی تئاتر شهر؛ پس از آن در آثار نمایشی متعددی روی صحنه رفت و در تماشاخانههای مختلف با کارگردانان مختلف به ایفای نقش پرداخت.
در واقع حقیقتدوست با حضور در عرصه نمایش بر تجربیات خود افزود و پس از آنکه در عرصه تئاتر تبدیل به بازیگری شناخته شد، پا به عرصه تصویر گذاشت تا تواناییهای خود در عرصه بازیگری را به رخ همگان بکشد. اولین حضور او در عرصه تصویری خیلی جدی گرفته نشد او با حضور در مجموعه نمایشی «مهر خوبان» پا به جعبه جادویی تلویزیون گذاشت و شاید همین حضور بود که داریوش مهرجویی را ترغیب کرد تا از او برای حضور در فیلم سینمایی «درخت گلابی» دعوت به عمل آورد.
گام دوم: گزیده؛ اما جدی
حقیقتدوست پس از این حضور بار دیگر به عرصه نمایش بازگشت، در نهایت این اصغر فرهادی بود که برای حضور در مجموعه نمایشی «داستان یک شهر» او را به جمع بازیگران خود دعوت کرد. فرهادی که خود از عرصه نمایش وارد فضای تصویری شده بود و هنوز اسم و رسمی در میان اهالی سینما نیافته بود؛ بلکه او را بیشتر در مقام فیلمنامهنویس میشناختند، نخستین گامهای خود برای کسب تجربه در حوزه کارگردانی مجموعههای نمایشی را برداشت. از همین رو او در آن زمان از بسیاری از بازیگران جوان و جویای نام عرصه نمایش دعوت کرد تا در قالب نقشهایی متفاوت در این مجموعه به ایفای نقش بپردازند.
پس از حضور در «داستان یک شهر» باز هم آن اتفاقی که باید در کارنامه کاری حقیقتدوست رقم نخورد تا این که در سال ۱۳۸۰ قاسم جعفری برای گروه بازیگرانش در سریال «خطقرمز» حقیقتدوست را انتخاب کرد. او که پیش از این تجربه همکاری با حقیقتدوست را در مجموعه «همسفر» پشت سر گذاشته بود و شناخت نسبی از تواناییهای او پیدا کرده بود، او را برای ایفای نقش «ناصر» مناسب دید و این همکاری به نحوی پیش رفت که ناصر تبدیل به برگ زرینی در کارنامه کاری حقیقتدوست شد.
بدمنی که در زمان خود تبدیل به ستاره شد. سریالی خوشساخت که در زمان خود تابوهای بسیاری را شکست و خطوط قرمز بسیاری را پشت سر گذاشت و در میان نسل جوان و نوجوان سریال «خطقرمز» تبدیل به یک مجموعه نمایشی موفق شد که بازیگرانش هر کدام تبدیل به ستاره شدند. هرچند ایفای نقش ناصر برای حقیقتدوست همراه با معرفی جدی او به عرصه سینما و تلویزیون و بهطورکلی تصویر شد؛ اما خاطرات خوشی را برای او به ارمغان نیاورد و باعث شد تا حقیقتدوست به دلیل فشارهایی که از بعد شهرت بر او وارد شد از حاشیهها دوری کند و بیشتر منزوی شود.
گام سوم: انتخاب با وسواس
اما این منزوی شدن به نشانه دوری از کار نبود؛ بلکه او را تبدیل به هنرمند گزیده کاری کرد که نقشهایش را با وسواس خاصی انتخاب کرد. در ادامه حقیقتدوست در سریالهایی چون «شب آفتابی»، «ثارالله»، «طلسم شدگان» به ایفای نقش پرداخت تا نوبت به «مختارنامه» داود میرباقری رسید. نقش «ابن حر» که بار دیگر تواناییهای حقیقتدوست در عرصه بازی را به رخ همگان کشید و برگ زرینی در کارنامه کاری او شد.
گام چهارم: فاصله از نقشهای جدی
در سوی دیگر حقیقتدوست تجربیات متفاوتی را در عرصه سینما رقم زد. او تا مدتها نقشهای جدی را تجربه کرد و بیشتر نقش مکمل و بدمن سینما بود تا این که در نهایت با حضور در سریال های «شاه گوش» به کارگردانی داود میرباقری و «جاده قدیم» بهرام بهرامیان او در قالب شخصیتهایی قرار گرفت که رگههایی از طنز داشتند و با گریم متفاوتی که روی او انجام شده بود. او بار دیگر نشان داد که از پس هر نقشی چه جدی و چه کمدی به نحو درستی برخواهد آمد. البته که او پیش از این و در عرصه نمایش این توانمندی را نشان داده بود. او با حضور در هشت نمایش حسین کیانی و ایفای نقشهای مختلف طنز و جدی این را اثبات کرده بود.
اما دهه ۹۰ برای حقیقتدوست دهه سینما بود، او با «کلاشینکف» آغاز کرد در ادامه «هیلانه»، «زرد»، «لابی»، «زیر سقف دودی»، «شبچره»، «عطر داغ»، «سرو زیر آب»، «معکوس»، «آنجا همان ساعت»، «قاتل وحشی» را در کارنامه خود به ثبت رساند که از این میان برخی رنگ پرده نقرهای را به خود ندیدند هرچند که در آنها حقیقتدوست ایفاگر نقشهای متفاوتی بود که هرکدام از آنها میتوانستند برای او جوایزی را به ارمغان بیاورند.
گام پنجم: دورشدن از تئاتر و تلویزیون
در نهایت او سده ۴۰۰ را متفاوت آغاز کرد. حضور در سه مجموعه «آمستردام»، «خونسرد» و «مرداب» در شبکه نمایش خانگی و «قلب رقه» و «باغ کیانوش» در سینما حاصل همکاری او در این چند سال اخیر است. سالهایی که حقیقتدوست از تلویزیون و تئاتر دور شده است؛ اما در فضای سینما و شبکه نمایش خانگی خوش درخشیده و ایفاگر نقشهای متفاوتی است.
گام ششم: باغ کیانوش
او این روزها فیلم سینمایی «باغ کیانوش» را روی پرده سینماها دارد، فیلمی متفاوت درباره نوجوانان که حقیقتدوست در آن ایفاگر نقشی متفاوت است. در این فیلم او ایفاگر نقش مردی است منزوی که دلایل خاص خودش را دارد اما مردم روستا او را سخت میپذیرند و بهنوعی از او حساب میبرند. او که باغ پربار و پرمیوهای دارد در مسیری قرار میگیرد که باعث میشود تبدیل به قهرمانی دوستداشتنی شود. همانطور که نوجوانان قصه قهرمانان اصلی آن هستند.
حقیقتدوست حالا در دهه ششم زندگی خود به سر میبرد، او در طی این سالها تجربیات مختلفی را پشت سر گذاشته است، گاهی آثارش پرمخاطب شدند و گاهی نیز اسیر ممیزی و سانسور و توقیف؛ اما او آهسته و پیوسته مسیر خود را ادامه داده است و تقریباً در تمامی ژانرهای سینمایی از درام و اجتماعی گرفته تا اکشن و دفاع مقدسی حضور یافته است، این در حالی است که با تمام تواناییهایی که دارد هنوز آنطور که باید به حق خود در عرصه تصویر دست نیافته و بازیاش دیده نشده است.